آن همبازی خسرو شکیبایی در خواهران غریب... آن که با پیری کنار آمده بود و خود را نمی‌داد فریب!

کد خبر: 243165

از او نقل است که پس از بازی در سریال سر به داران سوار کار ماهری شد لیکن می فرمود: «اگر چه اسب سواری را لذتی بی پایان است، اما این کجا و سوار شدن بر خر شیطان کجا؟!» از همین روی بود که در عنفوان جوانی درس و مشق را به کناری نهاد و به بازیگوشی و بازیگری پرداخت تا کارش بالا گرفت!

آن همبازی خسرو شکیبایی در خواهران غریب... آن که با پیری کنار آمده بود و خود را نمی‌داد فریب!

سرویس خواندنی های «فردا»: به علت کثرت تقاضاهای نسوان محترم برای نواخته شدن به تازیانه نقد و هم چنین اعتراض به مردانه شدن طنازی‌های سایت فردا! نویسندگان ستون تذکره الرجال تصمیم به خرق عادتی بزرگ گرفتند و پای در میدان پر خطر نقد نسوان گذاشتند. در این مطلب « پ.خالتور» به سراغ«افسانه بایگان» رفته است.

*****************

آنکه شروع کرد کارش را با بازی در فیلم کوتاه بوق، آن که حرفی نمی زد از میزان دریافتی و حقوق! آنکه فعالیت حرفه‌ای اش شروع شد با مجموعه تلویزیونی «سربداران»، آن که در سال ۵۵ نایل شد به مقام دوم دختر شایسته ایران! آنکه با فیلم گمشده آمد به سینما، آن که سوپراستاران کنونی را بود از قدما! آنکه در دهه شصت بود تضمین کننده فروش فیلم ها، آن بازیگر پیامک از دیار باقی و مریم و میتیل و حمله خرچنگ‌ها! آن همبازی خسرو شکیبایی در خواهران غریب، آن که با پیری کنار آمده بود و خود را نمی داد فریب! آن که در کنار بازیگری فعالیت می کرد در طراحی صحنه و لباس، آن که استقبال می کرد از بازی در نقش های خاص! آن که نقد عمرش را نفروخت رایگان، بانو افسانه خانم بایگان!

از دوران تحصیلش در دبیرستان نقل است که رشته اقتصاد برگزید و بزرگترین کابوس آن دوران زمانی بدانست که دیگران از ماشین حساب استفاده بکردند و او نمی دانست برای چه دارند از ماشین حساب استفاده میکنند! الله اعلم!

از سلوک عرفانی مولانا نقل است که پس از خواندن رمان ها و داستان های بسیار کنکاشی در وجود خود بکرد و اقیانوسی یافت به عمق یک سانتی متر ! پس به یکبارگی همه این ها کنار گذاشت و به عالم عرفان روی آورد و چشم مریدان به کتاب شعرش روشن نمود! پس چون او را پرسیدند: «یا افسانه! هدف غایی شما از داشتن ابزاری چون شعر و بازیگری چیست؟!» تاملی بکرد و بگفت: «من به عنوان یک سالک، هدفم انجام ماموریت الهی است!» پس مریدان اگر چه هیچ نفهمیدند، اما به طریق ریا اشک ها ریختند و جامه دوستان خود دریدند!!!

از او نقل است که پس از بازی در سریال سر به داران سوار کار ماهری شد لیکن می فرمود: «اگر چه اسب سواری را لذتی بی پایان است، اما این کجا و سوار شدن بر خر شیطان کجا؟!» از همین روی بود که در عنفوان جوانی درس و مشق را به کناری نهاد و به بازیگوشی و بازیگری پرداخت تا کارش بالا گرفت!

مریدی را گفتند: «کدام ویژگی بانو بایگان بر شما تاثیر بیشتری گذاشته است؟!» گفت: «شجاعتش!» گفتند: «چطور؟!» گفت: «زیرا در هر برنامه ای که حضور یابد، با شجاعت تمام سن واقعی خود را گوید!» تا این حد بر مریدان تاثیر می گذاشت!

از او جملات عالی نقل است از جمله:

«من اصلا دغدغه ندارم!!! و جایی که حال خوبی داشته باشم و احساس می کنم باید در آن قرار بگیرم حضور خواهم داشت، حتی اگر مستندی 10 دقیقه‌ای باشد!»

و اینکه: «سراسر عمر حرفه ایی من به خواندن و آموختن و فیلم دیدن گذشته و معتقدم که برای بازیگری در سینمای ایران اتفاق خاصی هستم!!! که بیشترش مرهون غریزه قوی من است!!!»

نقل است که در برخورد با منتقدان پیوسته این شعر زمزمه می کرد و دیگر هیچ بر زبان نمی آورد:

خدا را منتقد ما را، به فریاد مریدان بخش

که کار فیلم از این افسانه ، داغون تر نخواهد شد!

اما مریدی سمج دامنش گرفت که تا پرسشم پاسخ نگویی، نروم! پس او را اجازت طرح سوال داد و شنید: «یا بانو! چرا در پیامک از دیار باقی در نقش زنان هوو بر سر آمده ، هنر نمایی کرده اید؟!» پس تاملی بکرد و گفت: «این از کرامات مولانا شریفی نیا باشد!» گفتند: «چگونه؟!» گفت: «زیرا هر که در فیلمی مقابل او بازی کند، در طی اتفاقی بر سرش هوو بیاید!!!»

نقل است که هر چه می گذشت وزنش کمتر می شد و در نظر مریدان نحیف تر به نظر می رسید. پس مریدان علت را جویا شدند و بگفت: « من وقتي نقشي را بازي مي‌كنم تمام سلول‌هايم را به او مي‌دهم، تا زندگي كند!» پس مریدان که تا آن زمان به دنبال درمانی قطعی برای لاغری می گشتند، دسته دسته به دنیای سینما و بازیگری روی بیاوردند تا مگر تناسب اندام خود حفظ کنند!!!

مولانا پ .خالتور

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت