آن وزیر امور خارجه آمریکا ... آنکه کارهایش پاک نمی شد حتی با ریکا!!
نقل است روزی او را دیدند که با مولاتنا کاترین اشتون بر سر نشستن بر کرسی ریاست مجلسی نزاع می کند. ساعتی از این هیاهو بگذشت و هیچ کدام کوتاه نمی آمدند!! پس پیری از آنجا می گذشت، فرمود: «هر که سنّش فزون تر است باید که بر کرسی ریاست تکیه زند!!» آورده اند که تا پایان جلسه هیچ یک بر آن صندلی جلوس نکردند و مشکل به تمامی تمام گشت!!
سرویس خواندنی های «فردا»: به علت کثرت تقاضاهای نسوان محترم برای نواخته شدن به تازیانه نقد و هم چنین اعتراض به مردانه شدن طنازیهای سایت فردا! نویسندگان ستون تذکره الرجال تصمیم به خرق عادتی بزرگ گرفتند و پای در میدان پر خطر نقد نسوان گذاشتند. در این مطلب « پ. خالتور» به سراغ«هیلاری کلینتون » رفته است.
آن خانم وزیر امور خارجه آمریکا، آنکه کارهای غیر اخلاقی خانواده اش پاک نمی شد حتی با وایتکس و ریکا، آن همسر بیل کلینتون، آن که عمل زیبایی کرده بود از سر تا ز بن، آن دارای دکترای حقوق از دانشگاه ییل، آن که در رقابت حزبی چون فنجان بود و اوباما بود همچون فیل، آن عضو هیأت علمی دانشکده حقوق دانشگاه آرکانسا، آن که در روابط خارجه با فرا زمینی ها مدد می گرفت از ناسا، آن بانوی اول آرکانزاس به مدت ۱۲ سال، آن که به نام این دیوانه زدند قرعة فال، آن هوادار سرسخت تامین رفاه کودکان و آموزش و پرورش استاندارد، آن که صالحی بود چون پنیر و او چون کارد، آن سابقاً بانوی نخست ایالات متحده و صاحبخانهٔ کاخ سفید، آن که در دوره وزارتش بیش از صد و دو کشور را از نزدیک بدید، آن از اعضای میانهرو حزب دموکرات، آن که به انتقادات جهانی به رژیم صهیونیستی می گفت: «کات»، آن سناتور ایالت نیویورک در مجلس سنا، آن که می فت زیر آبی هنگام شنا، آن مدافع حقوق همجنس گرایان، آن مخافان دولت سوریه را از حامیان، آن که بود حامی اسرائیلی ها از بیخ و بن، مولای باراک اوباما خانم هیلاری کلینتون!!!
ابتدای کار او این بود که چون بیل کلینتون را بدید، او را گفت: «یا شیخ!! به عشق در نگاه اول اعتقاد داری؟» بیل گفت: «خیر!!» پس هیلاری عرضه داشت: «پس یک دور دیگه از جلوت رد می شم!!»
پس آورده اند که دوباره از جلوی او گذشت و بیل از او نتوانست گذشت و کارشان بالا گرفت!! برخی گفته اند که بیل کلینتون نسبت به هر زنی که دوبار از جلوی او می گذشت این عشق را تجربه می کرد!!
نقل است پس از این واقعه، از کلینتون پرسید: « از کجا بدونم تو من رو واسه خودم دوست داری؟» پس کلینتون بی درنگ گفت : «قدرت که نداری، ثروت و شهرت هم که نداری!! اخلاقتم که گند دماغه!!
به جز خودت چیزی واسه دوست داشتن نمی مونه عزیز دلم !!» پس هیلاری را حرارتی در گرفت لیک خواست که زیر سبیلی!! رد کند و در سبیل میانه روی بماند لیک طاقت نیاورد و با بیل بر سر بیل کوفت و او را دو نیم نمود!!
نقل است که: نیمه می شنید و یک چهارم می فهمید هیچ فکر نمی کرد و دو برابر واکنش نشان می داد!! جز در خیانت های همسرش که دو به دو گندش در می آمد و چهار برابر رسوائی به بار می آمد و هیچ نمی گفت!!
نقل است مریدی او را گفت: «یا هیلاری!! کدام حیوان زبان بسته بیشتر دوست داری؟» فرمود: « خرس!» مریدی حکمت این انتخاب جویا شد! مولاتنا هیلاری فرمود: «گیر ندهید » پس مرید بسی اسرار کرد و به طریق لجاجت علت این دوستی خواستار شد. پس مولاتنا از آنکه شر مرید کم کند او را گفت: «زیرا که این خرس ها ۶ ماه میخوابند و ۶ ما هم میروند ماهیگیری!! کلاً عشق و حال می کنند!!»
آورده اند که از دروس دانشگاه به علوم انسانی بیش از دیگر علوم تمایل داشت!! و از فیزیک بیش از همه نفرت داشت!! روزی مریدی از او در باب بزرگترین حسرت زندگی اش در دوران تحصیل پرسید! فرمود: « بزرگترین حسرت زندگی من در دوران تحصیل این بود که چرا جای سیب، خود درخت بر روی نیوتن نیافتاده است ! !!»
نقل است روزی او را دیدند که با مولاتنا کاترین اشتون بر سر نشستن بر کرسی ریاست مجلسی نزاع می کند. ساعتی از این هیاهو بگذشت و هیچ کدام کوتاه نمی آمدند!! پس پیری از آنجا می گذشت، فرمود: «هر که سنّش فزون تر است باید که بر کرسی ریاست تکیه زند!!» آورده اند که تا پایان جلسه هیچ یک بر آن صندلی جلوس نکردند و مشکل به تمامی تمام گشت!!
پ. خالتور
دیدگاه تان را بنویسید