خبرآنلاین: در جدیدترین کتاب هفته «نگاه پنجشنبه» یادداشتها و گفتارهایی از «صادق آیینه وند، فریدون مجلسی، عباس عبدی، صادق زیباکلام، احمد محیط طباطبایی، شیوا مقانلو، شادمهر راستین و...» با پرونده ویژهای درباره ابلیس به چشم میخورد.
شماره جدید جلد هفتهنامه «نگاه پنجشنبه» با پرونده ویژهای تحت عنوان «چهگوارا یا گاندی؛ بولیوی یا بمبئی، مقصد کدام است؟» روی دکه روزنامهفروشیها و کتابفروشیها نشست، اما پرونده این هفته آن هیچ ربطی به چهگوارا یا گاندی ندارد بلکه بازیگر اصلی آن ابلیس است؛ ابلیسی که هزاران سال است در همه وجوه زندگی انسان حضور دارد و بخش خداجوی وجود او را به چالش میکشد.
بخشهایی از گفتوگو با دکتر صادق آیینهوند را درباره شیطان، تعریف او در دین اسلام و جایگاهش در زندگی امروز ما که در این نشریه منتشر شده میخوانید:
- شیطان در تمام ادیان (کتب ادیان) ابراهیمی مطرح شده؛ چه در تورات و انجیل و چه در قرآن کریم به شیطان پرداخته شده است. متکلمان و مفسران در چند و چون این شخصیت مباحث بسیاری را طرح کردهاند. شیطان و ابلیس مترادف هم هستند. این دو واژه بارها در قرآن آمدهاند و البته کلمه شیطان بیشتر به کار رفته است. هر جا کلمه "الشیطان" آمده، یعنی شیطان با الف و لام تعریف همراه شده، مقصود و منظور از آن همان شیطانی است که بر سر خلقت انسان با خدا مکالمه داشته و به خداوند گفته چون انسان را از خاک آفریدهای و مرا از آتش، پس مقام من از او بالاتر است و در برابر او سجده نخواهم کرد.
- شیطان چنین موجودیست؛ موجودی که هم خلقت جنی دارد و هم خلقت فرشتهگون. تعبیر دیگر این است که شیطان در حقیقت یک رمز است. رمی جمرات در مناسک حج به این معناست که ما به نفس خود که نمادی از شیطان است سنگ میزنیم. ما به عنوان انسان فضایلی داریم و رذائلی. رذائل را به نفس اماره نسبت میدهیم و فضائل را به نفس مطمئنه.
- در قرآن میبینیم که خداوند فرموده ما برای هر پیامبری شیطانی به وجود آوردیم. یا میفرماید در هر امتی افرادی وجود دارند که ماهیت شیطانی دارند و کارهای شیطانی انجام میدهند. با این حساب بر اساس قرآن کریم میتوانیم این تعبیر را هم داشته باشیم که شیطان به نوعی خود انسان هم میتواند باشد؛ ای بسا ابلیس آدمرو که هست/ پس به هر دستی نشاید داد دست.
این بیت به استناد آیات قرآن سروده شده به این تعبیر که انسان ممکن است ماهیت شیطانی داشته باشد. این تعبیر البته ما را برمیگرداند به همان نکته قبلی که گفتم شیطان، رمز و نماد است. البته شیطان به معنی موجودی که با خدا مکالمه داشته، وجود دارد، اما وقتی الف و لام تعریف را از سر آن برداریم، تبدیل میشود به نماد و رمزی که نفس همه ما به آن گرفتار است.
- یک بحث کلامی در حوزه جبر و اختیار پیش میآید که اگر از اول قرار بود شیطان ما را بفریبد، پس تکلیف اختیار انسان چه میشود؛ از همین جاست که شاعر گفته " خدایا راست گویم فتنه از توست." اما متکلمان در پاسخ به این اشکال میگویند شیطان راه و رسم و لشکری دارد که به شر ختم میشود، در مقابل انبیاء هم راه راست و لوازم هدایت و درستکاری را تبیین میکنند و این انسان است که از این دو، یکی را انتخاب میکند؛ یعنی از اول این طور رقم نخورده که یکی ماهیت شیطانی داشته باشد و دیگری ماهیت رحمانی. تصمیم با ماست که به کدام سمت حرکت کنیم. جبری در کار نیست؛ اما همان طور که عرض کردم ثنویتی هم در کار نیست؛ بلکه شیطان به عنوان نماد بدی، مقهور خداست و انبیاء نیز به عنوان نماد پاکی و درستی مقهور خدا هستند. اگر هم چنین مهلتی به انسان داده شده تا از این دو یکی را برگزیند برای این است که به شناخت بهتری از شاکله وجودی خود دست پیدا کند و در این آزمون و خطا خود را دریابد.
- انسان میل دارد بر اساس انگیزه و غریزه خودش حرکت کند. این همه پیامبر برای هدایت انسان آمد، اما انسان باز همان کاری را میکند که خودش میخواهد؛ چون برای دنیا آفریده شده است. خیلی هنر است که کسی به آب بزند و تر نشود. واقعاً همیشه قدرت و نفوذ شیطان در افراد بیشتر است؛ نه به این دلیل که توان بیشتری دارد بلکه به دلیل ضعف نفس آدمی. تعداد کسانی که زمام نفس خود را به شیطان نمیدهند همیشه کمتر بوده است. به هر حال در اساطیر یونان و هند و ایران همیشه خدایان نیروهای منفی و شر وجود داشتهاند. در تمام ادیان ابراهیمی افعال بد و شر به شیطان منسوب میشود. در دوره جاهلیت هم هر کدام از بتها نماد نیرویی بودند. در دین ما هر یک از فرشتگان متولی امر خاصی هستند. عزرائیل موکل اموات است، اسرافیل موکل قیامت است، جبرئیل امانتدار است. بشر بر اساس عقل و برداشت خود به هر یک از عناصر هستی نقشی نمادین داده است. اما در ادیان ابراهیمی خداوند همین وظایف را به شکل دیگری تفسیر کرده تا از آن تفسیر شرکآلود یا اسطورهای رها بشویم. اساساً ادیان الهی در تلاشند مردم را از شرک نجات بدهند نه از الحاد. چون غالباً مردم به چیزی اعتقاد دارند اما
توحید و عقیده به توحید برای این است که مردم از شرک و دوپرستی یا چندپرستی خارج شوند.
- اخیراً شیطان مفهومی فانتزی گرفته و جریانها و نحلههای شیطانپرستی راه افتاده و اصلاً معلوم نیست اینها از شیطان چه میخواهند. تفسیر این نحلهها از شیطان اساساً روشن نیست. پیشتر فکر میکردم این گروهها متاثر از افکار صوفیانهاند، اما بعد دیدم که نه، اینها شیطان را از این جهت میپرستند که مدافع امیال و لذات انسانی است؛ بنابراین از منظر آنان شیطان به عنوان کسی که امکان پرورش نفس را به آدمی میدهد، قابل ستایشتر است تا خدایی که انسان را از لذات پست منع میکند و به او وعده فردایی بهتر را میدهد. به تعبیر خیام، " این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار/ کآواز دهل شنیدن از دور خوش است."
- حضرت امیر در نهجالبلاغه فرمودهاند من شیطان را دیدم که داد و بیداد میکرد و بر سر میزد. پرسیدم این چیست؟ حضرت رسول فرمود شما میبینی و میشنوی همان چیزی را که من میبینم و میشنوم؛ فقط شما رسالت ندارید. این شیطان است که از وحیای که بر من نازل میشود، ناراحت است و گریه میکند. این همان الشیطان است. یا شیطانی که حضرت علی (ع) در مسجد کوفه میبیند همان الشیطان است که در کتاب خدا از او یاد شده و تا روز قیامت به او مهلت داده شده. منتهی همین شیطان وقتی به فرهنگهای مختلف و ادیان مختلف میرسد، اشکال متعدد و متفاوتی پیدا میکند. مثلاً یک چهرهاش میشود "آل" که متولی دزدیدن زن زائوست.
موجوداتی مثل آل یا غول، هیچ اراده و آگاهیای ندارند. انگار کارشان همین است و همین یک کار را هم بلدند. مثلاً آل به اقتضای طبع و شغلش زن زائو را میدزدد، ولی شیطانی که ما از او یاد میکنیم، شخصیت آگاهی دارد که برای آنچه انجام میدهد تصمیم قبلی میگیرد. شکل کارش هم لزوماً مشخص نیست. هر بار از دری وارد میشود و راهی تازه را برای فریفتن انسان پیدا میکند و اتفاقاً برای نفوذ به شخصیت بندگان خاص، به هر سوراخی سرک میکشد تا شاید به آنچه میخواهد برسد. ما نمیتوانیم شیطان را با موجودی مثل آل قیاس کنیم.
خب اینها از یک جنس هستند. یعنی ماهیتشان یکی است؛ هر دو از آتش آفریده شدهاند اما کارشان یکی نیست. شیطان ماموریت دارد و برای انجام این ماموریت هم تا روز قیامت فرصت دارد. در روز قیامت حزب الله در برابر حزب شیطان صفآرایی میکند. شیطان معرفه که در قرآن از او یاد شده از جنس دیگر اجنه است. اما شیطانی که نماد نفس اهریمنی است در وجود تکتک انسانها حضور دارد. شیطان معرفه ( دارای الف و لام) لشکریانی دارد که عفریت و آل و دیو و مردازما و... از آن جملهاند. اینها همه از یک مقولهاند. البته پری در ادبیات ما بیشتر جنبه مثبت دارد؛ یعنی وجه دوگانه ندارد.
- وضعیت جنیان در برابر شیطان و خدا، مثل وضعیت ما در برابر شیطان و خداست. شاید جنس شیطان و دیگر جنیان به فرموده شما یکی باشد اما چون جنیان هم به دو دسته مومن و کافر تقسیم میشوند، وضعیت آنها هم مثل ماست. آنها هم ممکن است فریب شیطان را بخورند و گمراه شوند یا اینکه مومن و مخلص و خداپرست باشند. اما آن بیچارهها چرا گرفتار شیطان شدند. خدا به شیطان امر کرد در برابر آدم سجده کند. بعد هم که آدم و حوا از بهشت رانده شدند شیطان برای فریفتن آنها و فرزندانشان از خدا فرصت خواست.
- حالا دیگر شخص شیطان در این میانه کارش را سازماندهی کرده و مردم خودشان کارهای او را انجام میدهند. شیطانهایی که در نفس تکتک ما وجود دارند، کار الشیطان را پیش میبرند. الان که ما به شیطان درس هم میدهیم. نفس اماره متاسفانه خیلی خوب کار میکند. وجدان ما به خوبی میتواند در این باره قضاوت کند. شیطان فعالیت سابق را ندارد؛ چون بسیاری از ما متاسفانه به اشارهای از او پیروی میکنیم و خیلی لازم نیست بند به پا و گردن ما بیندازد. میگویند یک نفر کاری ناشایست کرد و بعد هم گفت لعنت بر شیطان، شیطان هم گفت لعنت بر خودت. من این کار را اصلاً بلد نبودم.
دیدگاه تان را بنویسید