سرویس خواندنی های «فردا»: مطلب پیش روی از سری مطالب ستون ویژه "تذکرة الرجال " فردا است. "رفیق بی کلک" و "پ.خالتور" نویسندگان این بخش هستند که با نگاهی متفاوت و طنزگونه به بررسی احوالات چهره های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و .. می پردازند. در این مطلب « پ. خالتور » به سراغ « حمید بقایی، معاون اجرایی رییس جمهور»رفته است.
****************************************
آن مرد خدا، آن از غیر افتاده جدا، آن معاون اجرایی، آن تسلیم اوامر الهی، آن دارای قامت نحیف، آن دیوان عدالت اداری را حریف، آن دعوت کنندة مُرسی، آن دارای دوهزار و شونصد کرسی!!،آن دارای مناصب عالی، آن تکذیب کننده هرگونه اتهام مالی، آن اسوه پاکی وطهارت،آن مخرّب آثارباستانی بایک اشارت،آن دست راستِ شیخ الرّییس کابینه، آن حافظ تیر و تختههای دیرینه!!!آن دبیر پیشین شورای عالی مناطق آزاد،آنکه نیمِ میراث تاریخی را داد به باد!!،آن دارای مدرک کارشناسی آی تی،آن کاندیدای احتمالی ریاست جمهوری آتی!! آن دارای کلّی مناصب انتصابی، آن مُلحق کنندة کیش به هندورابی، آن سرپرست نهاد ریاست جمهوری، آن آیت شکیبایی و صبوری!! آن رئیس اسبق سازمان میراث فرهنگی، آن اخراج کننده مدیران آن سازمان با اُردنگی!!آن نماینده رییس جمهور در شورای نظارت برصداوسیما، آن که بود در طنز حریف صد تا مثل ما!!، آن رسیده به اهداف غایی، مولانا حمید بقایی! زاده هگمتان بود و عاشق عهد باستان بود و نور چشمی آستان بود و با مولانا مشایی هم داستان بود! آوردهاند که زندگی او به دو نیم تقسیم توان کرد: «قبل از دیدار او با مولانا مشایی و بعد از آن!» نقل است اولین بار،
مولانا مشایی در وزارت بوووووووووووووق بدید و همان جا گریبانش گرفت و تا نهاد ریاست جمهوری رها نکرد! و هر جا که اسفندیار رویین تن اسب نواخت، او نیز در پسش بتاخت؛ فی الجمله با او به رادیو تهران رفت و از آنجا به سازمان فرهنگی - هنری شهرداری تهران اندر آمد و سپس به سازمان میراث فرهنگی و گردشگری داخل شد و از آنجا به کاخ ریاست جمهوری وارد شد! نقل است منتقدان و موافقان هر دو بر اینکه او از نوادر بود متّفق بودند، لیک موافقان از وجه زُهد مهیب و مخالفان از وجه قدرت تخریب! آورده اند که چون به مصر رفت تا از شیخ الرییس مصر برای شرکت در اجلاس سران کشورهای عدم تعهد دعوت کند، او را در گوشه ای گریان یافتند که از سرشک اش پای در گل مانده بود. سبب را جویا شدند. فرمود: «به حال مردم مصر گریه می کنم که سال ها این فرعون زمان، حسنی مبارک ملعون، بر این مردم بیچاره حکم راند و آن ها را در فقر و بیچارگی نگاه داشت. چنانکه ما در راه با چندین انبار سنگ در میانه راه مواجه شدیم که با سنگ های آن، می توان تمام مصر را سنگ فرش کرد.» همراهان متعجب گشتند که در میانه راه که خبری از معدن و انبار سنگ نبود!!» چون حکمت خواستند. فرمود: «منظورمان
همان انبار سنگی که به اهرام مشهور بود!! که ار ما این امکانات داشتیم این همه سنگ از جلوی پای مردم بر می داشتیم و جای آن گلی و سنبلی می کاشتیم!!» به این حد فردی مردم دوست بود!! از او کرامات بسیار نقل است. از معجزات و کردار خارق سازمان سابقا تحت امر او آورده اند که: «تخریب سنگ فرشهای مسجد وکیلِ شیراز، تخریب تپههای باستانی مراونه در اهواز! تخریب مقبره ۵۸۰ساله شهشهان،تخریب خانه شیخ بهایی در اصفهان! تخریب سازههای آبی شوشتر،ریزش پل تاریخی گرگر! تخریب ارگ بهارستان،تخریب مدرسه مروی و واگذاری آن! تخریب کتیبه تاریخی چشمه علی به آنی،ویران شدن خانه آیت الله بهبهانی! تخریب محوطه باستانی اشکانیان،تخریب پل خواجوی اصفهان! تخریب بقایای کاخ داریوش در برازجان، مرگ سروهای ۴۰۰ ساله فین کاشان! فرو ریختن ساباط حاجی وند، آبگیری سد سیوند! تخریب کتیبه هخامنشی در جزیره خارک، نابودی آب انبار سپهداری اراک!» و اینگونه بود که ریاست جدید چون بر سریر میراث نشست،روزه سکوت بگرفت تا این خرابی ها را آباد کند! از کرامات او آنکه فرموده بود: «منشور کوروش یک تکه استوانه است!! و به خودی خود ارزشی ندارد!! بلکه آنچه ارزشمند است، محتوای آن است! و
الّا با یکبار دیدنِ منشور، کار تمام است!!» و فرموده بود: «مهم این است که خانمها و آقایان در محیط کاری عفت را مراعات کنند! در واقع میراث فرهنگی همین موارد است، نه نگهداری سنگ و کلوخ!!» نقل است بسیار به فکر عوام الناس بود و برای این کار دارای روشهایی خاص بود! از آن جمله کانال آبی تخت جمشید و شهر استخر جملگی آسفالت نمود تا عبور و مرور خلق الله تسهیل کند! دستش درد نکناد!! آوردهاند در زمان ریاست خود بر سازمان میراث فرهنگی و گردشگری فرموده بود: «اگر به کارهایی که آقای احمدینژاد انجام داده دقت کنیم، میتوانیم بگوییم ایشان کوروش زمان است!! آقای احمدینژاد با مواضعی که در مقابل آمریکا در سازمان ملل گرفته، به نوعی کوروش زمان است!!» برخی خیّرین در آستان ایشان حضور یافتند و عرض نمودند: «یا شیخ در میانه مرمت آرامگاه کوروش سقف آن آوار گردید! با این شباهت که فرموده اید، ما نگران مقرّ ریاست جمهوری هستیم!!»
پ. خالتور
دیدگاه تان را بنویسید