سرویس خواندنی های «فردا»: مطلب پیش روی از سری مطالب ستون ویژه "تذکرة الرجال " فردا است. "رفیق بی کلک" و "پ.خالتور" نویسندگان این بخش هستند که در نظر دارند با نگاهی متفاوت و طنزگونه به بررسی احوالات چهره های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و .. بپردازند. در این مطلب «پ. خالتور» به سراغ «دکتر احمد توکلی»رفته است.
آن آقای نماینده، آن نگران آینده، آن شمع خطبا، آن چهره مطرح اصولگرا، آن قطب اکابر
، آن سخنران منابر، آن علامه دهر، آن در دوره اول نمایندة بهشهر، آن بنیانگذار روزنامه رسالت، آن منتقد سرسخت دولت، آن سخنگوی دولت رجایی، آن وزیر سابق کار و امور اجتماعی، آن مدیر مسئول وبگاه الف، آن که خاری بود در چشم مفسدان مختلف، آن برملا کننده جعلی بودن مدرک کردان، آن در دورههای هفتم و هشتمِ مجلس نماینده تهران، آن رئیس مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، آن پسر خالة جنابان علی و صادق لاریجانی!!، آن دارای مدرک دکترای اقتصاد از دانشگاه ناتینگهام، آن منتقد هاشمی و خاتمی و احمدی نژاد به طور تام، آن که می کرد شیرینی آمارهای دولت را به کامشان زهر، آن که یگانه بود در کسوت رئیس کمیته انقلاب به دهر آن در انتخابات ششم و هشتم کاندیدای ریاست جمهوری، آن که می کرد از تسامح و تساهل با دولت دوری!!، آن که چون پطرس انگشتش را نشانه می رفت سوی هر نَشتی!!، آن استادیار گروه علوم اقتصادی دانشگاه شهید بهشتی، ، مولانا احمد توکلّی -دامت توفیقاته-. متولد بهشهر در سال هزار و سیصد و سی بود و مدافع
قانون اساسی بود و نام آور عرصه سیاسی بود و استادِ مدرک شناسی بود!! و پیش از این کارش دادرسی بود و عاشق بررسی و وارسی بود!! و در چند مجلس اخیر پیوسته صاحب کرسی بود. نقل است مریدی او را پرسید: یا شیخ این حب و دوستی که شما از نمایندگی مجلس در دل دارید از چیست؟ پس فرمود: «بالله که فقط به خاطر نقادی و دیده بانی است!» پس مرید عرض کرد: «پس چرا خود کاندیدای مقام ریاست جمهوری همی کنید؟ فرمود: «از برای اینکه بفهمانم به اغیار که خستگی در مرام ما نیست!!» باز مرید به طریق سماجت ادامه داد که: «یا شیخ! گر شما بر کرسی ریاست جمهوری تکیه همی زنید، نخستین کاری که کنید چه خواهد بود؟» فرمود: «اول از همه، دست اغیار از بیت المال کوته کنم که نیک امری است و هم برای دنیا خوب است و هم عقبی! » نقل است روزی از مولانا توکلی پرسیدند: «یا شیخ سیاست های دولت را چگونه بینی؟» پس در دم فرمود: «سیاست های دولت همچون گهواره اي است كه شما را تكان مي دهد، ولي با اين همه جنبش، شما را به جايي نمي برد.» برخی سخن چینان این سخن پیش مولانا رحیمی بردند و عرض کردند که مولانا توکلی چنین فرموده اند. مولانا رحیمی تا نام مولانا توکلی شنید روی تُرُش کرد و
رخ درهم کشید و پس گفت: «آن شیخ هر چه گوید ما هیچ نگوییم. که گر سیاست دولت تکان گهواره را ماند سخن او به سان سونامی است. و شما خود دیدید که او با گفتار خویش، با مولانا کردان رحمته الله چه کرد؟» نقل است روزی مولانا مرتضوی پیش او آمد و او را گفت: «یا شیخ مرا دعایی خیر کن!» مولانا توکلی فرمود : «خدایا جانش بستان!!» گفت: «از بهر خدا این چه دعاست؟» فرمود: «دعای خیر است ترا و جمله مسلمانان را!!»
به چه کار آیدت تأمین اجتماعی مردنت به، تا نبینی آزاری
و اضافه کرد: «خدايا لطفاً به بعضي از آن ها که ايمان آورده اند يادآوري کن که تو خدا هستي نه آنها!!» آورده اند که مولانا علی مطهری او را گفت: «با این فسانه ها که در کار مولانا سعید مرتضوی کردی، پس چرا مولانا عبدالرضا شيخ الاسلامي را استیضاح نفرمودی؟ چنین صیدی در دامت اوفتاد و نتوانستی نگاه داشتن؟» به فکر فرو رفت و ساعتی به اندیشه گذشت و بعد آن ساعتی به زاری و لابه اوقات به سر شد و پس فرمود: «ای برادر چه توان کرد؟ مرا او روزی نبود و او را همچنان روزی مانده بود!! که گفته اند: صیّاد بی روزی در دجله ماهی نگیرد و ماهی بی اجل در خشکی نمیرد!!»
پ. خالتور
دیدگاه تان را بنویسید