آن هم وکیل و هم شاکی و هم قاضی ... آن سرمربی از خود راضی!

کد خبر: 159783

آن مدعی تبانی در جام حذفی ایران، آن به‌وقت ضرورت دارای چشمی گریان! آن داروغهٔ بلا منازع فوتبال، آن مکانیزم دفاعی‌اش جار و جنجال! آنکه می‌دید ماهواره در خانهٔ همسایه، آنکه در دعواهای فوتبالی بود همیشه پایه!

آن هم وکیل و هم شاکی و هم قاضی ... آن سرمربی از خود راضی!
مطلب پیش روی شما بیست وششمین مطلب ستون ویژه " تذکرة الرجال " سایت فردا است. "رفیق بی کلک" و "پ.خالتور" نویسندگان این بخش هستند که در نظر دارند با نگاهی متفاوت و طنزگونه به بررسی احوالات چهره های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و .. بپردازند. در این مطلب این دو عزیز به سراغ محمد مایلی کهن، مربی جنجالی کشور رفته اند.
آن مرد دانای کل و افشاء کنندهٔ راز، آن تنها شیوهٔ ارتباطی‌اش اعتراض! آن هم وکیل و هم شاکی و هم قاضی، ‌ آن سرمربی از خود راضی! آن مدعی تبانی در جام حذفی ایران، آن به‌وقت ضرورت دارای چشمی گریان! آن داروغهٔ بلا منازع فوتبال، آن مکانیزم دفاعی‌اش جار و جنجال! آنکه می‌دید ماهواره در خانهٔ همسایه، آنکه در دعواهای فوتبالی بود همیشه پایه! آن سرمربی اسبق تیم ملی و چهرهٔ اصولگرای ورزش ایران، آن کاندیدای مجلس شورای اسلامی در تهران! آن سرخ زبانِ گزنده سخن، مولانا حاج محمد مایلی کهن! از سلوک شخصی شیخنا آورده‌اند که اثبات خویش را در گرو نفی غیر می‌دانست! مثلاً می‌گفت: «‌اگر علی دایی اسطوره است، پس من پشه کوره هستم؟!» و اینگونه اثبات می‌کرد که علی دایی اسطوره نیست، چون او پشه کوره نیست! هرگاه کدورتی خاطر چون آیینهٔ مولانا را مکدر می‌کرد، اصحاب ورزش را تهدید می‌کرد که: «من از این فوتبال می‌روم!» امّا هیچگاه وعده‌اش را عملی نکرد و سال‌هاست که هواداران فوتبال را در امید و چشم انتظاریِ استجابتِ این وعده نگاه داشته است! عهد شکن مردی که او بود! شیخنا در دوئل تلویزیونی‌اش با مولانا فتح الله‌زاده - معروف به حاج فتل! - گفته بود: «بابا ادبیاتتون رو درست کنید!» و در‌‌ همان برنامه از علی دایی به خاطر اینکه دیگران را کوتوله، گالیور و مسخره نامیده بود، انتقاد کرده بود! اینک گوشهٔ کوچکی از ادبیات فاخر مولانا را، برای استفادهٔ عمومِ مردم ادبیات دوست، ذکر می‌کنیم، تا از آن جملات توشه‌ها بردارند: «این آقایان کوتوله! و عوام فریب! که حتی فاقد مدرک تحصیلی برای گروهبان قندلی! شدن هستند، لقب ژنرالی را یدک می‌کشند!» نامه‌ای ادیبانه و لب دوز و مرید سوز، خطاب به امیرخان قلعه نوعی ! «شما که از در بیرونتان می‌کنند، از پنجره می‌-آیید!» خطاب به مولانا فتح الله‌زاده ! «شعبان بی‌مخ!» لقب اهدایی مولانا به امیرخان قلعه نوعی ! «گنده باقالی!» لقب تقدیمی حاجی، به اطرافیان امیرخان قلعه نوعی ! «آقا قلدره!» لقب اهدایی به شهریار فوتبال ایران، مولانا علی دایی ! «دلقک» لقب تقدیمی به فیروز کریمی : «این آقا یک دلقک است که محیط مقدس فوتبال را با باغ‌وحش اشتباه گرفته است!» «دیوانهٔ عاقل مات کن!» در خطاب به افشین قطبی ! شیخنا در عرصهٔ سخن سبکبال و یکه تاز بود و سوار بر اسب سخن آنگونه می‌تاخت، که هیچگاه به کسی نمی‌باخت! مثلاً در مجلسی خطاب به خبرنگاران گفته بود: «شما رفیق‌های قطبی هستین! پارتی قطبی، اوباماست و طرفدارانش تام‌کروز! رفیق من احمدی‌نژاد است، و هر روز هم ارادتم به او بیشتر می‌شود، دلتان بسوزد!» نقل است که پس از کنارگذاشته شدن از تیم ملی گفته بود: «وقتی تاج با من صحبت می‌کرد، از شهید باکری‌ و دیگران می‌گفت، که مرا بار‌ها تحت‌تاثیر قرار ‌داد. بی‌شک ایشان برای افشین قطبی از تام‌کروز و بازیگران هالیوودی سخن می‌گوید!» شیخنا اعتقاد داشت که: «ذات فوتبال این است که دوستی‌ها را بیشتر کند!» از این روی بود که به‌جز علی مانگا و علی دایی و پرویز کماسی و اصغر شرفی و قلعه نوعی و کارلوس کی‌روش و فیروزکریمی و علی کفاشیان و علی پروین و افشین قطبی و محمد علی آبادی و برادران شفیع‌زاده و علی فتح الله‌زاده و روشن و خیل بسیاری دیگر! با همه دوست بود! نقل است که شیخنا حبیب کاشانی را بهترین مدیر پرسپولیس بعد از انقلاب دانست! از مریدی اهل دل، حکمت این سخن را جویا شدند. پس او لبخندی زد و گفت: «خوب واضح و مبرهن است که کاشانی بهترین است، چون مولانا مایلی را به سمت مدیر فنی پرسپولیس منصوب کرده است!» صادق مردی که آن مرید بود! روزی او را گفتند: «شما پیش‌تر از این گفته بودید که نمی‌شود محمد مایلی کهن جایی باشد و ببیند روی سکو‌ها دارند بر علیه پروین و دایی شعار می‌دهند!» حال چه شده است که یک تنه مولانا دایی را مورد تهمت و انتقاد قرار می‌دهید؟!» پس مولانا اشک‌های جمع شده در گوشهٔ چشمش را پاک کرد و گفت: «من آنقدر دایی را دوست می‌دارم و نسبت به او غیرت دارم، که خوش نمی‌دارم کسی جز من بر او بتازد!» مولانا مایلی اعتقاد داشت که حرف‌هایش بسیار قیمتی است، و رسانه‌های بسیاری حاضرند که حرف‌های او را با مبالغ نسبتاً خوبی بخرند! امّا وقتی نظر مولانا دایی را در این باره پرسیدند پاسخ داد: «حرف‌های آن آقا! دو ریال هم ارزش ندارد!» الله اعلم! پس از کناره گیری مولانا مایلی از منسب مدیر فنی پرسپولیس از او پرسیدند: «برای آینده فوتبالی خود چه برنامه‌ای دارید؟!» پس پاسخ داد: «این روز‌ها داخل کوچه با بچه‌های کوچک فوتبال بازی می‌‌کنیم، و حالش را می‌بریم! خدا را چه دیدید، شاید با همین‌ها تیم درست کردیم و با بچه‌های کوچهٔ بالایی مسابقه دادیم!» آینده نگر مردی که او بود! رفیقِ بی‌کلک
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت