مطلب پیش روی شما دهمین مطلب ستون ویژه " تذکرة الرجال " سایت فردا است. "رفیق بی کلک" و "پ.خالتور" نویسندگان این بخش هستند که در نظر دارند با نگاهی متفاوت و طنزگونه به بررسی احوالات چهره های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و .. بپردازند. در این مطلب این دو عزیز به سراغ مهندس ضرغامی-رئیس سازمان صدا و سیما- رفته اند.
آن عزّت رسانه، آن دشمن شبکههای بیگانه، آن معتقد به کار تشکیلاتی، آن محتوای برنامههایش همه قاطی پاتی، آن شیخ علی لاریجانی را جایگزین، آن معاونِ امور مجلس و استانهای صدا و سیما پیش از این، آن مهندسِ عمران از دانشگاه امیر کبیر، آن منتقدانِ صدا و سیمایش صغیر و کبیر، آن بینیاز از هر پیام و نقد و پیغامی، شیخنا، عزّت الله خانِ ضرغامی!
متولد دزفول بود و پروگرامش فول بود و برنامههای تلویزیونش بیوتی فول بود و پشت و پناه سازمانش پول!
روزی او را پرسیدند که: «احساستان چیست که در عرصه تلویزیون بیرقیب هستید؟!» گفت: «آن قدر شادیم که از غایت شوق در پوستمان نمیگنجیم! بیرقیبی هم عالمی دارد! ای کاش میشد فکری هم برای بیبی سی اقل دوامه، فارسی وان و بسیاری از شبکههای خارجی دیگر نمود!»
گویند صدایش خوب بود و سیمایش خوبتر، و صدا و سیمایش در میان کشورهای همسایه از همه توپتر!
از مولانا نقل است که در مجلس ذکری گفته بود: «در ساخت طنز محدودیتی نداریم!» و همچنین افاضه فرموده بود: «کار کسانی که طنز مینویسند بسیار دشوار است، چرا که خنداندن مردم کار سختی است!» گویند با شنیدن این سخنان حضار یک صدا خندیدند و او را آدمی طنّاز دیدند و برای کارهای طنز ۹۰ شبی سیما، پسندیدند!
پس مریدی که در پیشانی مجلس بود فریاد زد: «یا ایّها الناس! شیخنا عزّت با بیان این سخنان ثابت کرد که خنداندن مردم کار چندان سختی نیست!» و از برکت این مجلس نورانی و سخنان شبه عرفانی بود که از آن پس صدا و سیمایش همه بوی طنز گرفت، از اخبار و فیلم و گفتگوهای خبری گرفته، تا برنامههای ورزشی و سیاسی و اقتصادی!
نقل است که شیخنا در میان سینه چاکان بیشمارش «ساماندهی موسیقی» را از جمله اولویتهای سازمان صدا و سیما خواند و فرمود: «توجّه به محتوای فاخر و آبرومند در عرصه موسیقی، در دستور کار سازمان قرار دارد!» گویند پس از این سخنان عدهای از موسیقی دانان ساده دل برای احقاق حق خود درباره پخش گزینشی آثار و عدم دریافت حتی یک پاپاسی، پیش قدم شدند و درخواستشان را به عزتنا اعلام کردند.
نقل است شیخنا در جوابِ دندان شکنی به آنها گفت: «عمراً ! مگر پولمان را از سر راه آوردهایم که حق و حقوق شما را پرداخت کنیم؟! همین که آثارتان را پخش میکنیم و بابتش از شما پولی نمیگیرم کلاهتان را بیندازید بالا! شرم و حیا هم خوب چیزی است به خدا! هنرمند هم این قدر پرتوقع؟! از استاد صبا و تهرانی و پایور و امثالهم - که انشاالله عمری با عزت داشته باشند! - یاد بگیرید، که هیچگاه توقع مالی ندارند!» گویند یکی از اهالی نغمه خنده کنان گفت: «یا شیخ! این اساتیدی که از آنها نام بردهاید چندی است که به دیار باقی شتافتهاند!» پس شیخنا پاسخ داد: » هنرمند هیچگاه نمیمیرد!»
گویند روزی از او پرسیدند: «بهترین شبکه تلویزیونی دنیا از نظر شما کدام است؟!» شیخنا پاسخ داد: «شبکههای صدا و سیمای خودمان!» پنج سال بعد نیز این پرسش را از او کردند و شیخنا همان پاسخ را تکرار کرد. پس مریدی نعره زنان پرسید: «یا شیخ! ما را از حکمت این پاسخ تکراری آگاه کن!» عزتنا پاسخ داد: «حرف مرد یکی است! اگر ده سال بعد نیز این سوال را بپرسید پاسخ ما همان است که گفتیم!»
نقل است روزی مریدی از شیخنا پرسید: «چه پیامی برای هموطنان خود دارید؟!» پس عزتنا پاسخ داد: «من کمتر از آنم که پیامی داشته باشم، هموطنان را به پیامهای بازرگانی- کثرالله زمانه- ارجاع میدهم!» گویند آن مرید با شنیدن این سخن سرش را به صفحه تلویزیون زد و فی الفور روح او از قفس جسم پر کشید!
نقل است روزی او را پرسیدند: «چرا این قدر سریالها و فیلمهایتان از صحنههای تلخ و گزنده انباشته است؟!» پس شیخنا پاسخ داد: «حرف حق تلخ است!»
فرد دیگری از او پرسید: «چرا به جای پرداختن به زندگی انسانهای تاریخ ساز و بزرگ، دایماً زندگی معتادان، زنان خیابانی، خانوادههای طلاق، سارقان و دزدان خطرناک و قاتلین را به تصویر میکشید؟!» پس شیخنا پاسخ داد: «هدف ما جلب مخاطب است و پخش پیامهای آموزنده بازگانی در نقاط حساس فیلم! باقی همه بهانه است!»
از کرامات شیخ ما این است که بسیار قدرشناس بود و بیخود و بیجهت از عوامل تولید فیلم و سریال سازمانش تشکر میکرد! علّت این کار را جویا شدند، پاسخ داد: «شما کسی را پیدا کن که از ما تقدیر کند، دیگر ما از خودمان تقدیر نخواهیم کرد! وقتی کسی قدر کارهای تولیدیمان را نمیداند و تشویقی شایسته ابراز نمیدارد، به ناچار بار مسولیت این کار سنگین را یک تنه بر دوش گرفتهایم!»
رفیق بیکلک
دیدگاه تان را بنویسید