مشهورترین شعبده بازان دنیای جادو

کد خبر: 142422

یکی ازمعروف‌ترین فرارهای او در مسکو اتفاق افتاد، موضوعی که تا مدت‌ها همه درباره آن حرف می‌زند. هودینی موفق شده بود از ماشین حمل و نقل زندانیان زندان سیبری فرار کند، در حالی که دست و پایش را حسابی قفل و زنجیر کرده بودند!

همشهری سرنخ: دنیای شعبده پر از افرادیست که هر یک نمایش های خاص خود را اجرا می کنند. شعبده بازها از گذشته های دور تا کنون از محبوب ترین شخصیت ها برای طرفداران دنیای جادو به شمار می رفتند چرا که نه تنها نمایش‌های شگفت انگیز آنها تماشاچیان را از دنیای واقعی دور می کند بلکه برای لحظه ای هم که شده این حس را به آنها می دهد که سحر و جادو واقعیت دارد. هری هودینی هری هودینی با نام واقعی اریک ویس، در سال ۱۸۷۴ در بوداپست مجارستان به دنیا آمد.«رابی مایر ویس» و «سیسیلیا استینر»- پدر و مادر هری- به جز او هفت دختر و پسر دیگر هم داشتند که البته هیچ کدام از آنها به شهرت هری نرسیدند. زمانی که هری کوچک بود، اجرای نمایش‌های عجیب و غریب، از هر کار دیگری برایش جذاب‌تر بود. او نخستین نمایش خود را در نه سالگی به روی صحنه برد؛ از همین زمان بود که نام «هری هودینی» را برای خودش انتخاب کرد، چون به شدت تحت تاثیر «هری کلار»- شعبده‌باز معروف آمریکایی- و «جان ایگن رابرت هودینی»- شعبده‌باز فرانسوی- قرار داشت و آنها را می‌ستود. همین علاقه شدید باعث شد تا نام مستعار «هری هودینی» را برای حرفه هنریش انتخاب کند. این شعبده‌باز مشهور روزهای اول کارش را با حقه‌ها و کلک‌های قدیمی بازی با کارت شروع کرد و آن‌قدر در این کار مهارت پیدا کرد که به شاه «بازی با کارت» معروف شد. اما این چیزی نبود که او را راضی کند. هری به هدف‌های بزرگ‌تری فکر می‌کرد. به خاطر همین خیلی زود شروع کرد به آموختن فوت و فن شعبده‌بازی. هودینی در یکی از اجراهایش با «بس رانر» آشنا شد و همین آشنایی، مقدمه ازدواج آنها بود. «بس» تا آخرین اجرای هودینی در کنار شوهرش ماند و صحنه را ترک نکرد. هودینی برای اینکه نامش را بیشتر از بقیه شعبده‌بازان آن دوران سر زبان‌ها بیندازد، به یک مهارت خاص احتیاج داشت، چیزی که فقط از او ساخته باشد. به خاطر همین، ایده شعبده فرار با دستان بسته را اجرا کرد. البته در روزهای اول اجرای این شعبده چندان موفق نبود و زمان‌بندی‌هایش درست از آب درنمی آمد. اجرای نمایش در سیرک وودویل نقطه عطف زندگی هودینی سال ۱۸۹۹ بود، وقتی که او تازه ۲۵ ساله شده بود؛ هری در این سال با مدیر یکی از سیرک‌های معروف، به نام «مارتین بک» آشنا شد. بک که شدیدا از نمایش فرار با دستان بسته هودینی خوشش آمده بود، به او توصیه کرد که روی این اجرا بیشتر کار کند و حتی اجازه نمایش در سیرک «وودویل» را به این شعبده‌باز تازه کار داد. در عرض چند ماه، نام و آوازه هودینی تمام شهر را‌فرا گرفت و او موفق شد جایگاه خوبی را در این سیرک برای خود به دست بیاورد. تا جایی که در سال ۱۹۰۰ « مارتین بک» تور اروپا را برای هودینی شعبده‌باز ترتیب داد و به این ترتیب ورق زندگی شعبده‌باز برگشت و شانس به او رو کرد. از نمایش‌های هودینی در اروپا استقبال خوبی به عمل آمد و او به انگلستان، اسکاتلند، هلند، آلمان، فرانسه و روسیه نیز سفر کرد. تماشاچی‌ها شیفته برنامه‌ها و اجراهای قوی او شدند، تا جایی که در اروپا به او یک لقب جدید دادند: سلطان دستبند آهنین.هودینی به هر شهری که می‌رسید، پلیس محلی را وادار می‌کرد تا برای جذاب‌تر شدن اجرای نمایش فرار با دستان بسته، با او همکاری کنند. ماموران پلیس هم دست و پاهای هری را غل و زنجیر می‌کردند و او را به زندان می‌انداختند. البته در بسیاری از این فرارهای طاقت فرسا، اول هودینی را به دقت وارسی می‌کردند تا مبادا وسیله‌ای با خود داشته باشد که به فرارش کمک کند؛ وسیله‌ای مثل کلید یا حتی یک سنجاق سر ساده. اما هودینی هیچ چیزی همراه خودش نداشت، با این حال می‌توانست به راحتی غل و زنجیرها را باز کند و خودش را نجات بدهد. یکی ازمعروف‌ترین فرارهای او در مسکو اتفاق افتاد، موضوعی که تا مدت‌ها همه درباره آن حرف می‌زند. هودینی موفق شده بود از ماشین حمل و نقل زندانیان زندان سیبری فرار کند، در حالی که دست و پایش را حسابی قفل و زنجیر کرده بودند! روزهای شانس آقای جادو اگرچه هیچ‌گاه خود هودینی ادعا نکرد که قدرتی ماوراءالطبیعه دارد اما اجراها و نمایش‌های او آن‌قدر همه را شگفت زده کرده بود که کم کم همه به این باور رسیدند که این مرد، قدرتی مافوق قدرت بشری دارد. در سال ۱۹۱۲ هودینی معروف‌ترین نمایش خود را با نام سلول شکنجه چینی به اجرا گذاشت. در این نمایش که طرفداران زیادی هم داشت، هری به طور وارونه در یک محفظه شیشه‌ای - آهنی پر از آب آویزان می‌شد و بعد خودش را نجات می‌داد. این کار خیلی هم راحت نبود، چرا که لازم بود او برای فرار بیش از سه دقیقه نفسش را حبس کند. با این حال او باز هم موفق بود. به این ترتیب هری هودینی همیشه چند گام از شعبده‌بازان زمان خودش جلو‌تر بود. با این حال معمای دستان بسته او همیشه سر به مهر نماند و خود هودینی در کتابش با نام «رازهای دستان بسته» که در سال ۱۹۰۹ نوشت، توضیح داد بعضی از انواع قفل‌ها و دستبندها با وارد آوردن فشار و نیرویی معین، قابل باز شدن هستند و بعضی‌ها را هم می‌شد با‌بند کفش باز کرد. هری در این کتاب، نوشته بود که با‌وجود اینکه قبل از اجرای نمایش حسابی او را می‌گشتند، باز هم او یک کلید کوچک را در دهانش مخفی می‌کرد تا اینکه در فرصتی مناسب، بتواند از آن استفاده کند. راز یکی از عجیب‌ترین شعبده‌های او هم در این کتاب و از زبان خودش فاش شد، راز شعبده فرار از جلیقه آهنین! هودینی فاش کرد که همیشه وقتی در حال پوشیدن جلیقه آهنین بوده، با فیگور گرفتن و سفت کردن ماهیچه‌هایش، باعث می‌شد تا فضای بیشتری را در جلیقه بگیرد و بعد با آزاد کردن ماهیچه‌هایش و برگشتن به حالت معمولی، به راحتی می‌توانست دست‌ها و شانه‌هایش را از جلیقه بیرون بیاورد. گران‌ترین شعبده‌باز آمریکا هودینی در هر اجرا، تجربه‌ای جدید و نکته‌ای تازه می‌آموخت. یکی از نکات بسیار ظریفی که هودینی به آن پی برد، این بود که مردم دوست دارند تقلا کردن او را در فرار از جلیقه آهنی با چشم‌های خودشان ببینند و به این ترتیب هودینی چندین بار نمایش جلیقه آهنین را درست جلوی چشم تماشاچیان انجام می‌داد و هر بار بعد از فرار با تشویق مردم روبه رو می‌شد.سال‌ها گذشت و هودینی همچنان گران‌ترین شعبده‌باز در «وود ویل» آمریکا بود. یکی دیگر از جذاب‌ترین اجراهای هودینی که با استقبال زیاد تماشاچی‌ها روبه رو شد، غیب کردن یک فیل بسیار بزرگ جلوی چشم تماشاچی‌ها در یکی از سالن‌هایی بود که از نظر مردم هیچ راه فراری نداشت؛ غافل از اینکه در زیر صحنه نمایش، استخری قرار داشت که فیل بیچاره در هنگام غیب شدن در آن افتاده بود.درهر حال این جادوگر بزرگ در سال ۱۹۱۷ به ریاست انجمن شعبده‌بازان آمریکا رسید و تا هنگام مرگش، همچنان در این سمت باقی ماند. همچنین در سال ۱۹۲۳ هودینی به عنوان رئیس شرکت «مارتینکا»، قدیمی‌ترین شرکت شعبده‌بازی و جادوگری آمریکا انتخاب شد. الکساندر هرمان الکساندر هرمان - شعبده‌باز معروف فرانسوی- در هشتم فوریه سال ۱۸۴۴ در پاریس به دنیا آمد. او با نام هرمان بزرگ به شهرت رسید و یکی از اعضای خانواده هرمان ما بود که به عنوان اولین خانواده شعبده‌باز شناخته می‌شدند. او از بهترین کسانی بود که در حوزه شعبده‌بازی برنامه اجرا می‌کرد. پدرش - ساموئل هرمان- ‌پزشکی بود که به صورت تفریحی در سفرهایش به اروپا به عنوان شعبده‌باز فعالیت می‌کرد و او بارها برای سلطان ترک، ناپلئون و افراد معروف دیگری هم برنامه اجرا کرده بود و حتی یک بار از ناپلئون یک ساعت طلا به عنوان دستمزد دریافت کرد؛ ولی شغل او به عنوان پزشک وقت زیادی از او می‌گرفت و باعث شد ساموئل شعبده‌بازی را کنار بگذارد. الکساندر هرمان که کوچک‌ترین فرزند خانواده بود، مانند برادرش راه پدر را به صورت حرفه‌ای ادامه داد. او تا آخرین روزهای عمرش ساعت طلای پدرش را همراه داشت و از آن به عنوان انگیزه‌ای برای ادامه دادن کارش یاد می‌کرد. ساموئل به مرور حقه‌هایی را که آموخته بود، به پسر بزرگش کارل یاد داد و سپس کارل نیز تحصیلاتش را رها کرده و به سن پترزبورگ رفت تا شعبده‌بازی را به صورت حرفه‌ای دنبال کند. او وقتی علاقه برادر هشت ساله‌اش - الکساندر- را به دنیای شعبده و جادو دید، او را نیز با خود به روسیه برد تا هنر شعبده را به او بیاموزد. کارل برای مدت‌ها الگوی الکساندر هرمان بود، آن دو با یکدیگر تورهای نمایشی زیادی در سراسر اروپا برگزار کردند و سرانجام وقتی الکساندر مهارت کافی به دست آورد، در سال ۱۸۶۲ از برادر خود جدا شد و به آمریکا سفر کرد تا به صورت انفرادی برنامه اجرا کند. الکساندر اولین برنامه خود را در سالنی معروف در لندن برگزار کرد. این سالن با معماری مصری و الهام گرفته از هنر مصر، تنها سالن مشهور لندن بود که تا آن روز شعبده‌بازان بزرگی در آن برنامه داشتند. الکساندر هرمان نیز موفق شد به این سالن راه پیدا کند و به شهرت جهانی برسد. او سال‌ها به همراه همسرش - آدلاید هرمان- به روی صحنه رفت. معلق ماندن در هوا به روش روبرت هودین و گرفتن گلوله به سبک جدیدی که ابداع کرده بودند، از نمایش‌های محبوب الکساندر و آدلاید بود. هرمان شوخ طبع بود و گاهی برای جلب توجه و افزودن محبوبیتش کارهای جالبی می‌کرد. روزی با یکی از دوستانش در خیابان راه می‌رفتند. او متوجه دو پلیس شد که در سمت دیگر خیابان ایستاده بودند، برای جلب توجه به سمت دو مرد رفت و دستمال گردن یکی از آنها را دزدید. مرد مالباخته پلیس‌ها را صدا کرد و موضوع را به آنها گفت. در همین حین یکی دیگر از حضار متوجه شد ساعتش نیست، او نیز به هرمان مشکوک شد و اصرار داشت که ساعت را او دزدیده. پلیس‌ها می‌خواستند او را بگردند؛ ولی هرمان در کمال خونسردی گفت: «بهتر است اول جیب‌های خودتان را بگردید!» در کمال ناباوری ساعت در جیب یکی از پلیس‌ها و دستمال گردن در جیب دیگری بود. در عرض چند ثانیه مدال افتخار یکی از پلیس‌ها هم ناپدید شد و هرمان پیشنهاد داد: «مرد صاحب ساعت را بگردید، شاید مدال پیش او باشد.» و پلیس با تعجب مدال را از جیب مرد بیرون آورد، هرمان لبخندی زد و گفت، «شما اشتباه کردید، چون به نظر می‌رسد تنها آدم صادق در این جمع من باشم!» پلیس‌ها فکر کردند هرمان مسخره‌شان می‌کند، پس دستگیرش کردند ولی هرمان توانست بی‌گناهی خود را ثابت کند و به آنها گفت این فقط یک حقه شعبده‌بازی بوده و پلیس‌ها آزادش کردند. گاهی شوخ طبعی او برایش دردسر ساز می‌شد، یک‌بار با یک روزنامه‌نگار در رستورانی قرار‌مصاحبه داشت. حتی در زمان کارهای جدی هم شیطنت رهایش نمی‌کرد. او با یک شعبده‌بازی ساده در ظرف سالاد روزنامه‌نگار الماسی واقعی را ظاهر کرد. روزنامه‌نگار که از هرمان کله شق‌تر بود، در یک حرکت سریع الماس را به پیشخدمتی که برای جمع کردن ظرف‌ها آمده بود، هدیه داد. هرمان به دردسر افتاد چون پیشخدمت به هیچ وجه حاضر نبود سنگ قیمتی را پس دهد! هرمان همیشه در برنامه هایش با کت و شلوار مخمل مشکی، کلاه استوانه‌ای و دستکش‌های سفید که مد شعبده‌بازان آن زمان بود، حاضر می‌شد. او همیشه برنامه‌اش را با در آوردن دستکش‌های سفیدش و ناپدید کردنشان در یک چشم به هم زدن میان دستانش شروع می‌کرد و بعد با ظاهر کردن اسکناس‌های دلار در هوا و بیرون کشیدن خرگوش از کلاه تماشاچیان، برنامه‌اش را ادامه می‌داد. خرگوش را به هوا پرتاب می‌کرد و با شلیک گلوله به آن، ناگهان خرگوش میان زمین و هوا ناپدید می‌شد! و در آخر برنامه، پیش از اینکه پرده‌ها بسته شوند، او دوباره خرگوش را ظاهر می‌کرد و در حالی که خرگوش بی‌توجه به او گوش هایش را می‌خاراند، هرمان نوازشش می‌کرد و با او حرف می‌زد. هرمان افسانه ۱۲ شعبده‌بازی را که با نمایش گلوله جان خود را از دست داده بودند، می‌دانست؛ برای همین او نسخه‌های جدید و مبتکرانه‌ای از این نمایش را به سبک خودش طراحی کرد و هر بار یکی را به کمک دستیارش - بیلی رابینسون- به اجرا می‌گذاشت. ولی به خاطر خطرهای احتمالی این نمایش فقط در موقعیت‌های خاص اجرا می‌شد. هرمان تنها ۵۲ سال داشت که در بازگشت از یکی از تورهای نمایشی‌اش در قطار دچار ایست قلبی شد و از دنیا رفت. پس از مرگ او، خواهر زاده‌اش لئون هرمان به آمریکا رفت تا به همراه آدلاید و به جای الکساندر نمایش اجرا کنند و برنامه را سرپا نگه دارند. هرمان معتقد بود موفقیت برنامه‌های یک شعبده‌باز به زودباوری طرفدارانش بستگی دارد. هر چه مردم زودباورتر باشند، نمایش‌های شعبده‌باز حس کنجکاوی آنها را بیشتر بر می‌انگیزد و حیرت آورتر خواهد بود. دیوید بلین دیوید بلین در چهارم آوریل سال ۱۹۷۳ در نیویورک متولد شد. مجله نیویورک تایمز بلین را هودینی عصر جدید معرفی کرده است. مادر بلین، معلم و پدرش سرباز قدیمی جنگ ویتنام بود که البته در کودکی بلین از هم جدا شدند. هنگامی که بلین چهار ساله بود، روزی با مادرش سوار مترو شد. در همان هنگام معرکه‌گیری خیابانی را دید که کارهای عجیب و غریبی انجام می‌داد. کودک چهارساله مسحور شعبده‌باز شده بود و از همان زمان جرقه جادوگری در ذهنش زده شد. در سال ۱۹۹۷ اولین برنامه تلویزیونی بلین به نام «دیوید بلین: جادوی خیابانی» از کانال‌ ای‌بی‌سی به روی آنتن رفت. به این ترتیب نام بلین سر زبان‌ها افتاد. او در این باره گفت: «دوست دارم جادو را همان طور که صد سال پیش بود، به روی صحنه بیاورم.» از کارهای معروف بلین می‌توان به زندانی شدن در بلوک یخی، ایستادن روی تیر برق ۳۰ متری پارک بریانت نیویورک، زنده ماندن در محفظه شیشه‌ای به مدت ۴۴ روز بدون غذا و تنها با نوشیدن چهار و نیم لیتر آب در روز اشاره کرد و هفت روز محفوظ ماندن در تابوت پر از آب، از معروف‌ترین اجراهای بلین است که سبب شد لقب هودینی عصر جدید را به او بدهند.در پنجم آوریل سال ۱۹۹۹ بلین تصمیم گرفت تا در یک محفظه پلاستیکی در بسته که با سه تن آب پر شده بود، به مدت هفت روز مسیر مشخصی را طی کند. به گفته شبکه سی‌ان‌ان، تنها راه ارتباط بلین با بیرون زنگ اخباری بود که در هنگام خطر به آن دسترسی داشت. در طول این اجرا، بلین هیچ چیز نخورد و تنها در روز دو تا سه قاشق غذاخوری آب می‌نوشید. حدود ۷۵ هزار نفر برای تماشا به محل اجرا آمده بودند که در میان آنها، برادرزاده هودینی، مری بلود هم حضور داشت. او در این باره گفت: « اگر چه عموی من همه را با کارهایش به حیرت وا داشت اما هرگز نتوانست چنین کاری انجام دهد.» سرانجام پس از هفت روز، در دوازدهم آوریل صدها خبرنگار برای باز کردن در تابوت حضور یافتند تا خبرساز هودینی عصر جدید شوند. هنگامی که بلین از تابوت بیرون آمد، رو به جمعیت کرد و گفت: «من شاهد لحظه‌هایی باورنکردنی بودم. من دیدم که مردم از هر‌نژاد و مذهب با هر گروه سنی، دور هم گرد آمده بودند تا برنامه مرا تماشا کنند و این باارزش‌ترین چیز برای من است.» روبرت هاربین روبرت هاربین در سال ۱۹۰۹ متولد شد. او از معروف‌ترین شعبده‌بازان انگلیسی بود. که با نام ند ویلیام به دنیا آمد و پس از به شهرت رسیدن، نام روبرت هاربین را برای خود انتخاب کرد. از شعبده‌های معروفی که او ابداع کرد، شعبده «دختر زیگ زاگی» است. در این نمایش که تا حدودی شبیه نمایش اره کردن است، دستیار شعبده‌باز در حالی که ایستاده به سه قسمت تقسیم می‌شود. روبرت هاربین همچنین یکی از کسانی بود که در هنر اوریگامی (هنر ساختن سازه‌های کاغذی) هم توانست نام خود را ثبت کند. او در این کار خبره بود. روبرت جوان زمانی که در مدرسه تحصیل می‌کرد با شعبده‌بازی آشنا شد. روزی در یکی از جشن‌های مدرسه شعبده‌بازی حضور داشت و روبرت برای اولین‌بار نمایش‌های شعبده‌بازی را آنجا دید و مسحور آن شد. ۲۰ سالش که شد به لندن رفت و در یک ‌سالن به عنوان شعبده‌باز آماتور مشغول به کار شد. بعد از اینکه کمی شناخته شد، برنامه‌ای در یک سالن تئاتر گرفت و با نام « ند ویلیام، پسرشعبده‌باز» برنامه هایش را اجرا می‌کرد. او پله‌های موفقیت را یکی پس از دیگری طی کرد و توانست به سالن‌های نمایش دیگر هم راه پیدا کند. او اولین شعبده‌باز انگلیسی‌‌ای بود که پای نمایش‌های شعبده‌بازی را به تلویزیون باز کرد و اولین برنامه تلویزیونی‌اش را برای کانال بی‌بی‌سی ضبط کرد و بعدها در سال ۱۹۴۰ برنامه خودش را جلوی دوربین برد. هاربین بیشتر حقه‌های خود را به صورت کتاب به نگارش در آورد، اگرچه او روی صحنه همیشه می‌درخشید؛ ولی در امر نویسندگی استعداد چندانی نداشت. در کنار شعبده‌بازی، او به هنر اوریگامی هم علاقه‌مند بود و در سال ۱۹۵۳ بود که شیفته این هنر شد. او از این هنر به عنوان جادوی کاغذ یاد می‌کرد و با تمرین توانست مهارت کافی در این هنر کسب کند تا جایی که اولین رئیس انجمن اوریگامی انگلستان بشود. بعد از شعبده‌بازی برنامه‌های زیادی هم با موضوع اوریگامی در تلویزیون برای بچه‌ها ضبط کرد. هاربین روبرت در سال ۱۹۷۸ در ۶۹ سالگی در وست مینیستر انگلستان در‌گذشت. جانی تامپسون جانی تامپسون از مطرح‌ترین شعبده‌بازان لاس وگاس است. او در کنار شعبده‌بازی به صورت حرفه‌ای سازدهنی می‌نواخت و اولین بار کار هنری خود را با موسیقی آغاز کرد. سپس به یک گروه کمدین پیوست و با ادغام کردن شعبده و کمدی سبک جدیدی برای خود ابداع کرد و پله‌های موفقیت را یکی پس از دیگری طی کرد. بعد از ازدواج، همسرش - پاملا هایز- هم به او ملحق شد جانی و پاملا سال‌هاست که نمایش‌های جادویی و کمیکی را به روی صحنه می‌برند که در آنها جانی نقش یک جنتلمن شیک پوش ولی احمق را بازی می‌کند. یکی از اجراهای منحصر به فرد او طی برنامه، ظاهر کردن چندین کبوتر سفید و زیبا روی صحنه است. این کبوتر‌های دست‌آموز هم پس از ظاهر شدن قسمتی از نمایش را در دست می‌گیرند. برنامه‌های این زوج هنری با نام «تامپسونی بزرگ» به شهرت رسید. جانی و همسرش با اجراهایشان، رنگ و لعاب جدیدی به سالن‌های نمایش لاس وگاس دادند؛ ولی آوازه شهرت آنها محدود به لاس وگاس نیست. آنها در اکثر کشورهای بزرگ تا به امروز برنامه داشته‌اند. جانی تامپسون علاوه براینکه یک شعبده‌باز زبردست است، یکی از بهترین آموزگاران در زمینه شعبده‌بازی هم هست که از آموختن دانشش به دیگران دریغ نمی‌کند. او در پشت صحنه برنامه‌های شعبده‌بازانی چون پن و تلر، لانس بورتون و برنامه مایند فریک کریس آنجل دست داشته است. او و همسرش پاملا، جوایز زیادی نیز برای اجراهایشان کسب کرده‌اند، جوایزی چون «جایزه سوپراستار دنیای شعبده»، «جایزه شعبده‌باز سال»، «جایزه پرینس رینر» و جوایز متعدد دیگری که تنها شعبده‌بازان بزرگ می‌توانند از آن خود کنند. جان هنری آندرسون جان هنری آندرسون یکی از زبردست ترین شعبده‌بازان زمان خود بود. او یکی از اولین کسانی بود که هنر شعبده‌بازی را از خیابان‌ها به سالن‌های نمایش کشاند تا با اجراهای ماهرانه و منحصر به فرد خود، تماشاچیان را سرگرم و دلشاد کند. او در سال ۱۸۱۴ در اسکاتلند به دنیا آمد. پدرش کشاورز بود و زمانی که جان هنری تنها ۱۰ سال داشت، از دنیا رفت. آندرسون که تنها شده بود، مجبور شد برای گذران زندگی‌اش در یک آهنگری شاگردی کند؛ ولی بلندپروازتر از این حرف‌ها بود و در رویاهایش خود را یک هنرپیشه می‌دید. برای همین آهنگری را رها کرد و به گروهی از هنرمندان دوره‌گرد پیوست. در همین زمان بود که او اولین نمایش شعبده‌بازی را دید و تحت تاثیر آن قرار گرفت. در ۱۷‌سالگی او فعالیت خود را به عنوان شعبده‌باز آغاز کرد و نمایشی هم در قصر لرد پن مور به اجرا گذاشت. لرد که از مهارت و زیرکی او خوشش آمده بود، او را تشویق کرد و مورد تایید قرار داد. تایید لرد پن مور به منزله تبلیغ بزرگی برای آندرسون بود و بعد از مدتی به او پیشنهاد برگزاری تورهایی نمایشی داده شد. آندرسون هم پذیرفت و این تورها سه سال طول کشید و او را به شهرت رساند و توانست لقب بزرگ‌ترین و ماهرترین جادوگر قرن را از آن او کند؛ به‌طوری که مردم وقتی می‌شنیدند آندرسون در شهر است، از دورترین نقاط می‌آمدند تا نمایش‌های او را تماشا کنند. او اجراهای خلاق و زیبایی داشت؛ نمایش‌هایی که تا به آن روز کسی اجرا نکرده بود. گفته می‌شود او اولین کسی بود که خرگوشی زنده را از داخل کلاهش در آورد و مردم را شگفت زده کرد. گرفتن گلوله‌ای که از تفنگ شلیک می‌شود، بدون اینکه خودش آسیبی ببیند هم از دیگر نمایش‌های مشهور اوست. اگر چه او مخترع این نمایش نیست؛ ولی او این نمایش را به شهرت رساند و مهارت و هنرش در اجرای آن باعث شد تا به نام او ثبت شود. حتی امروز هم می‌بینیم شعبده‌بازان مشهوری چون کریس آنجل این نمایش را به سبک خودشان اجرا می‌کنند. از دیگر نمایش‌های او بطری تمام نشدنی است؛ بطری‌ای که به هنر آندرسون هر نوشیدنی‌ای را به درخواست تماشاچیان در لیوان‌هایشان می‌ریخت. در سال ۱۸۴۶ او به اطراف اروپا سفر کرد و تقریبا در تمام شهرهای اروپا هنرش را به نمایش گذاشت و سرانجام در سال ۱۸۴۹ به لندن برگشت تا برای ملکه ویکتوریا و پرنس آلبرت برنامه اجرا کند. برای مدتی از شعبده‌بازی دست کشید و میدان را به رقبایش سپرد، در این مدت هنرپیشگی می‌کرد؛ ولی عشق و علاقه‌اش به شعبده‌بازی او را دوباره به این عرصه کشاند و در سال‌های ۱۸۵۹ و ۱۸۶۶ دوباره تورهای نمایشی خود را آغاز کرد. او چهار فرزند دارد که همه آنها در همین حرفه مشغولند و مدتی نیز با پدر خود کار می‌کردند. آندرسون تمام ۶۰ سال عمر خود را به پای این هنر گذاشت و سرانجام در سال ۱۸۷۴ در گذشت. «وظیفه شعبده‌باز سرگرم کردن و شاد کردن بینندگان است، نه اینکه کاری بکند که دیگران نمی‌توانند انجام دهند»، این همان شعاری است که او مبنای اجراهایش قرار می‌داد و به راستی هم توانست با همین شعار، نام خود را به عنوان یکی از بهترین و مشهورترین شعبده‌بازان در دنیای سحر و جادو ماندگار کند. کریس آنجل کریس آنجل اساسا یک هنرمند پولساز است که با استفاده از شعبده‌های باور نکردنی‌اش به شهرت رسیده است. کریستوفر نیکولاس سارانتاکوس که همه او را با نام هنری کریس آنجل می‌شناسند، در ۱۹ دسامبر ۱۹۶۷ در خانواده‌ای یونانی- آمریکایی به دنیا آمد. کریس با عشق به موسیقی و علاقه به سحر و جادو بزرگ شد و از همان کودکی به شدت تحت تاثیر دو شعبده‌باز بزرگ هری هودینی و ریچاردی جی آر قرار گرفت. او برای اولین بار شعبده‌بازی را در شش سالگی از عمه‌اش استلا با فوت و فن کارت بازی آموخت و از آن زمان بود که مجذوب دنیای سحر و جادو شد و پس از به اتمام رساندن دبیرستان تصمیم گرفت راه خود را در زمینه شعبده‌بازی و تردستی ادامه دهد و یک شعبده‌باز حرفه‌ای شود. کریس ساعت‌ها در کتابخانه وقت خود را به خواندن کتاب‌ها و حقه‌های شعبده‌بازان و ساحران می‌گذراند و حقه‌های شعبده‌بازی را با علاقه‌ای بسیار و وسواس عجیبی دنبال می‌کرد و در این زمینه مهارت‌های بسیاری کسب کرد. کریس اولین برنامه هایش را در حضور خانواده به اجرا گذاشت و سپس چنان در این حرفه رشد کرد که به جشن‌های خصوصی و رستوران‌ها راه یافت و به اجرای برنامه پرداخت. در ۱۴ سالگی به طور مرتب هر هفته در کافه‌ها و رستوران‌های اطراف محل زندگی خود اجرا داشت و در ۱۹ سالگی درآمدی برابر با ۳ هزار دلار در هفته از اجرای برنامه در جشن‌ها و مراکز مختلف به دست می‌آورد. سپس در سال ۲۰۰۱ با فصل اول برنامه مایندفریک ظاهر شد و شهرتی جهانی یافت. پس از آن به لاس وگاس نقل مکان کرد و ایده پروژه جدیدی در ذهنش جرقه زد : تولید یک مجموعه تلویزیونی. او برنامه تلویزیونی خود را با نام «کریس آنجل مایند فریک » که در خیابان‌های لاس وگاس تصویر برداری می‌شد، برای اولین بار از طریق شبکه تلویزیونی A&E در جولای ۲۰۰۵ پخش کرد. این برنامه به شدت مورد استقبال قرار گرفت و موفقیت دیگری برای کریس رقم زد. از حقه‌های معروف این برنامه می‌توان به راه رفتن بر روی آب، دو نیم کردن زنی در یک پارک عمومی و پرواز بر روی آتش و خوابیدن بر بستری از میخ اشاره کرد. معروفیت کریس و خارق‌العاده بودن تردستی هایش نظر کارگردان سیرک، دو سولی را به خودش جلب کرد و سرانجام پس از یک سال گفت‌وگو و مذاکرات، کریس آنجل در سال ۲۰۰۶ به اعضای سیرک دو سولی پیوست تا نمایش خارق‌العاده‌ای به نام «باور» را در هتل لاکسور لاس وگاس به اجرا بگذارند. «باور کریس آنجل» در سال ۲۰۰۸ ،همزمان با هشتاد و دومین سالگرد مرگ هودینی به نمایش گذاشته شد. کریس به غیر از شعبده‌بازی دستی هم در موسیقی دارد. او مدتی خواننده گروه آنجل داست بود. کریس کتابی هم به کمک لورا مورتن، به نگارش در آورده و در آن راز بعضی حقه‌های نمایشی خود را افشا کرده است. این کتاب با نام «افشای راز» در ۲۴ آوریل ۲۰۰۷ به چاپ رسید و تا مدت‌ها یکی از پرفروش ترین‌ها به روایت روزنامه معتبر لس آنجلس تایمز بود. کریس آنجل محبوبیت زیادی بین مردم در سراسر دنیا دارد؛ از آمریکا و اروپا گرفته تا آسیا و استرالیا و آفریقا. او این محبوبیت را به خاطر کارهای خارق‌العاده و دور از باوری که انجام می‌دهد به دست آورده و تا به حال توانسته رکوردهای بسیاری را هم به نام خود ثبت کند؛ مثل رکورد طولانی ترین زمان ماندن در آب به مدت ۲۴ ساعت بدون نوشیدن و آشامیدن، تنها با یک منبع اکسیژن، رکورد طولانی ترین معلق ماندن در هوا به مدت پنج ساعت و ۴۲ دقیقه، رکورد سریع‌ترین فرار از بشکه حاوی نوشیدنی (دو دقیقه و ۳۰ ثانیه). او بارها به عنوان بهترین شعبده‌باز شناخته شده و جایزه گرفته است و شعبده‌بازی است که تصویرش بارها روی جلد مجلات بزرگی در حوزه شعبده‌بازی و تردستی چون مجله مجیک (اکتبر ۲۰۰۳) و مجله جنی (دسامبر ۲۰۰۳) به چاپ رسیده. تاکنون ویدئوهای او در یوتیوب، پنج برابر ویدئوهای دیوید بلین و ۱۰ برابر دیوید کاپرفیلد بیننده داشته است. کریس آنجل در عصر حاضر از معروف ترین چهره‌های دنیای تردستی به شمار می‌رود.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت