اعتراف هولناك مرد همسركش
مردي كه همسر خود را به دليل اختلافات خانوادگي در تربت حيدريه به قتل رسانده و پس از مثله كردن، جسد آن را در سه نقطه شهر انداخته بود، به ارتكاب اين جنايت اعتراف كرد.
ايسنا: ساعت 4 بعدازظهر روز شانزدهم آذر ماه سال جاري فردي كه درحال جمعآوري زباله در اطراف پل الغدير تربت حيدريه بود با بخشي از بدن يك انسان مواجه و موضوع را به پليس 110 اطلاع داد. در پي دريافت اين خبر بلافاصله مقام قضايي به همراه كارآگاهان آگاهي اين شهرستان براي برسي اين ماجرا به محل كشف تكهاي از جسد عزيمت كردند. تكه كشف شده مربوط به نيم تنهاي از يك انسان بود كه سرو دستهايش قطع شده بود و در زير آن پارچه گلدار قديمي قرار داشت كه نسوخته بود. اما به دليل سوختگي شديد جسد تعيين جسد و هويت امكان پذير نبود كه تكه جسد به پزشك قانوني مشهد حمل و مشخص شد كه نيم تنه مربوط به يك زن جوان است. در حالي كه تحقيقات كارآگاهان براي كشف راز اين جنايت هولناك ادامه داشت: اعضاي يك خانواده از مشهد به تربت حيدريه رفتند و با مراجعه به ماموران انتظامي مدعي شدند دخترشان با همسرش اختلاف شديد خانوادگي داشته تا حدي كه شوهر او مانع از تماس وي با آنها ميشده و آنها حتي آدرس محل زندگي دختر و دامادشان را نميدانند. در همين حال كارآگاهان با پيگيري سرنخهاي موجود موفق شدند محل سكونت زن مفقود شده را پيدا كنند اما آنها درحالي با در بسته مواجه شدند كه همسايگان اظهار داشتند چندي است كه از اعضاي اين خانواده اطلاعي ندارند. بنابراين به دستور كارآگاهان وقتي با گشودن در حياط وارد اين منزل مسكوني شدند مشاهده شد كه پدر خانواده در منزل مخفي شده و در بين اهالي چنين وانمود كرده كه به مسافرت رفته است و حتي فرزندان وي نيز به كارآگاهان گفتند بنا به گفته پدر، مادرشان به مسافرت رفته است. با دستگيري مرد 35 ساله يك كارد بزرگ سلاخي به همراه تكههاي ديگري از پارچه گلدار كه بخشي از آن در زير جسد پيدا شده بود، كشف شد و براي بررسي به آگاهي انتقال يافت. وقتي متهم ديد كه با گذاشتن تكه پارچه در كنار يكديگر شكل گل قرمز كامل شده به ناچار لب به اعتراف گشود و گفت: از مدتها قبل با همسرم اختلاف داشتيم بنابراين روز حادثه وقتي بچهها به مدرسه رفتند ما با هم دعوا كرديم و من او را هل دادم و از منزل بيرون رفتم و وقتي برگشتم ديدم او مرده است. وي اضافه كرد: من كه ترسيده بودم جسد را به داخل حيات خلوت بردم و تا قبل از اين كه بچهها از مدرسه بيايند آن را با كارد تكه تكه كردم و سپس اعضاي بدن را در سه نقطه شهر انداختم.
دیدگاه تان را بنویسید