جشن تولد ساده همسر پیمان قاسم خانی + عکس
عکسی از جشن تولد میترا ابراهیمی همسر پیمان قاسم خانی منتشر شده است.
به گزارش شمانیوز: عکسی از جشن تولد میترا ابراهیمی همسر پیمان قاسم خانی منتشر شده است.پیمان قاسم خانی متولد ۳۰ دی ۱۳۴۴ فیلمنامهنویس و بازیگر ایرانی است.پیمان قاسم خانی برادر مهراب قاسم خانی فیلمنامه نویس و طراح صحنه و لباس است.
زاده : ۳۰ دی ۱۳۴۴ – تهران
ملیت : ایرانی
زمینه فعالیت : فیلمنامهنویس، بازیگر و کارگردان
سالهای فعالیت : ۱۳۷۲ تا کنون
همسر سابق: بهاره رهنما
فرزندان : پریا قاسم خانی
نقشهای برجسته : فرشاد (سن پترزبورگ)
جایزه سیمرغ بلورین : بهترین فیلمنامه(۱۳۸۲) (مارمولک (فیلم))
جشن سینمای ایران : بهترین فیلمنامه مشترکاً با فریدون فرهودی(۱۳۷۸) (دختری با کفشهای کتانی)
زندگی نامه
پیمان قاسمخانی متولد ۳۰ دی ماه سال ۱۳۴۵ در تهرانْ؛ فیلمنامه نویس و بازیگر ایرانی، که در رشته آمار انفورماتیک در دانشگاه اهواز تحصیل کرده و همسر او بهاره رهنما یکی از بازیگران سینمای ایران است ثمره زندگی آنهایک دختر به نام پریا، متولد سال ۱۳۷۷ است. قاسمخانی در سال ۱۳۷۰ به مرکز آموزش فیلمسازی قدم نهاده و دوره فیلمنامه نویسی را در این مرکز گذرانده و بعد از گذراندن این دوره در مرکز آموزشی و فیلمسازی فردوس به نگارش فیلمنامه روی آورد. او گفته است شاید تنها فیلمنامه نویسی در سینمای ایران باشم که بدون آشنایی با سینما گران و بدون واسطه وارد این حرفه هنری شده ام کما اینکه اکثر فیلمنامه نویسان با وجود آشنایی در سینما وارد این حرفه می شوند.
تعدادی از فیلمنامههای او عبارتند از: “من زمین را دوست دارم” ، “مارمولک” ، “بوی خوش زندگی” و فیلمنامه “هتل” را نیز برای خانم برومند نوشته است. پیمان قاسمخانی در بیشتر ساختههای مهران مدیری به عنوان فیلمنامه نویس و یا سرپرست نویسندگان فعالیت داشته، و او را در اغلب آثارش یاری رسانده است. اغلب منابع بر این باورند که پیمان قاسمخانی با متن های جالب و زیبایی که برای فیلم “پاورچین” مهران مدیری نوشته او را به عنوان یکی از طنز ساز های خوب مطرح کرده است.
پیمان قاسمخانی پس از یک تجربه بازیگری نه چندان موفق در”عاشقانه” (علیرضا داوودنژاد، ۱۳۷۴) با نگارش فیلمنامه “دختری با کفش های کتانی” (رسول صدرعاملی، ۱۳۷۷) جایگاه خود را به عنوان یک فیلمنامه نویس حرفه ای تثبیت کرد. بااینکه در مرحله نگارش فیلمنامه “دختری با کفشهای کتانی” صدرعاملی ازفریدون فرهودی خواست که نسخه ای جدید بر فیلمنامه قاسمخانی بنویسد و بخش هایی رابه داستان بیفزاید، اما نتیجه کم و بیش کاری یک دست از آب درآمد که برای زمان خودشفیلمی جسورانه به شمار می رفت و البته الگویی برای سازندگان فیلم های تین ایجری شدکه در ظاهر داعیه اجتماعی بودن داشتند، اما هدفشان بیشتر فتح گیشه بود.
او برای نوشتن فیلم نامه (دختری با کفشهای کتانی) موفق به دریافت جایزه بهترین فیلمنامه نویس از خانه سینما شد، بعد سناریو و سرپرست نویسندگی سریال «پاورچین» را به کارگردانی مهران مدیری بعهده گرفت.
پیمان قاسمخانی سابقه ساختن فیلمی کوتاه به نام “هزارپا” با بازی پگاه آهنگرانی، سروش صحت، بهاره رهنما و مهران مدیری را دارد.
“نان و عشق و موتور هزار” (ابوالحسن داوودی، ۱۳۸۰)، به عنوان یکی از موفق ترین کمدی های یک دهه گذشته، نشان داد که فیلمنامه های قاسمخانی جدا از رعایت حداقل استانداردهای ژانر کمدی و دوری از لودگی های معمول، می تواند عامه مخاطبان را نیز به سینماها بکشاند. “نان و عشق و موتور هزار” با بهره گیری از مولفه های حاکم بر فیلم فارسی ها، خود فیلم فارسی ها را دست می انداخت و جدا از آن نگاهی تازه و بسیار کمیک نسبت به رویدادهای سیاسی و اجتماعی دوران خودش داشت; نگاهی بسیار دلنشین تر از فیلم های جدی ساخته شده در آن برهه که سازندگانشان گمان می کردند با آنها دارند برگی جدید در سینمای سیاسی کشورمان ورق می زنند.
“مارمولک” (کمال تبریزی، ۱۳۸۲)، که بی شک یکی از فیلمهای جنجالی دهه هشتاد خورشیدی بود، قاسمخانی را تا جایگاه یک ستاره در میان فیلمنامه نویسان مستقل سینمای ایران بالا برد. در زمان اکران “مارمولک” جنجال هایی قابل پیش بینی پیرامونش پدید آمد; زیرا بسیاری فیلم و شوخی هایش را گذری جسورانه از خط قرمزها می پنداشتند. اما اکنون که ده سال از زمان ساخت فیلم گذشته و از آن هیاهوها دور شده ایم، می توان ادعا کرد که “مارمولک” در خدمت همان نگاه سفارشی حاکم ساخته شد و اتفاقا برخلاف آن ادعاها لحن و پایانی محافظه کارانه داشت و پا را از دایره موضوعه ای ممنوع فراتر نگذاشته بود.
در سال ۱۳۸۲ موفقیت وی تکامل یافته، و برای نگارش فیلمنامه “مارمولک” به کارگردانی کمال تبریزی سیمرغ بلورین را دریافت کرد.
“پوکر” نخستین فیلمنامه جدی پیمان قاسمخانی بود که بسیاری آن را بهترین فیلمنامه تاریخ سینمای ایران می دانستند. اما این فیلمنامه پس از چند بار دست به دست شدن میان کارگردان های نام آشنای سینما، به کاظم راست گفتار رسید و او نیز با تغییراتی فراوان آن را با نام “نقاب” جلوی دوربین برد و روانه اکران کرد. با اینکه فیلم در همان سر و شکل تغییر یافته فیلمنامه اش با کاستی هایی روایی همراه بود، اما همچنان داستانی مخاطب پسند و جاندار داشت. هرچند که خود قاسمخانی هنوز هم از به هدر رفتن آن فیلمنامه سخن می گوید.
“سن پترزبورگ” (بهروز افخمی، ۱۳۸۸) و “ورود آقایان ممنوع” (رامبد جوان، ۱۳۸۹) دیگر فیلمنامه های قاسمخانی در نیمه دوم دهه هشتاد خورشیدی بودند که سطح کیفی خوبشان باز هم ثابت کرد که او بهترین گزینه برای نوشتن فیلمنامه هایی کمدی در بدنه سینمای ایران است. پیمان قاسمخانی که فیلمنامه “سن پترزبورگ” را با همکاری برادرش، محراب، نوشته بود، در این فیلم بار دیگر به طبع آزمایی در زمینه بازیگری دست زد و در کنار محسن تنابنده قرار گرفت.
پیمان قاسمخانی در مصاحبه ای علاقه خود را به سینمای آمریکا نشان داده و عنوان کرده علاقه من به سینمای این کشور به این دلیل است که سینمای آمریکا پایتخت سینمای تجاری جهان است و تکنیک هایی که در نگارش فیلمنامه ی فیلم ها و سریال ها آمریکا مشاهده می کنم واقعا متفکرانه است .
قاسمخانی همچنین با صحبتهایی که با منابع خبری داشته، خاطر نشان کرد؛ که تمایل و علاقه اصلی او در سینما، نویسندگی و تهیهکنندگی است و تا به حال به سراغ کارگردانی نرفته، بغیر از یک مورد که “نقاب” نام داشته و به گفته خود او به دلیل مشکلاتی که با آن مواجه شد قادر به ساخت آن نشده است.
وی عنوان کرد که معروفیتش را مدیون کارهای کمدی است، که در آن ایفای نقش کرده و اشاره کرد که در آیندهای نه چندان دور طرحی را با همکاری رامبد جوان با عنوان “ترک” بر روی کاغذ خواهد برد.
برخی از منابع خبری و دوستداران پیمان قاسمخانی معتقدند که او یکی از گرانترین فیلمنامه نویسان مقیم ایران است؛ وی در اینباره بحثهای خود را نقل کرده و این موضوع را به شدت تکذیب می کند و اشاره کرده است، که شاید گرانترین باشم اما جزء پر درآمد ترین فیلمنامه نویسان نیستم. کما این که برای هر پروژه کمتر از هشت ماه وقت نخواهم گذاشت و هیچگاه چند پروژه را با هم قبول نخواهم کرد.او به گفته خودش برای فیلم “گور به گور” یکسال و نیم وقت گذاشته و اشاره کرده که اغلب فیلمنامه نویسها بیش از سه ماه روی پروژه ای وقت نمیگذارند.
سال ۱۳۹۱ برای پیمان قاسمخانی سال خوبی نبود، او درمورد سال ۹۱ صحبتهای جالبی دارد: یک فیلمنامه سینمایی (قبر دو طبقه) نوشتم که اجازه ساخت پیدا نکرد و پروانه نگرفت، یک فیلم سینمایی (زندگی مشترک آقای محمودی و بانو) بازی کردم که اجازه نمایش پیدا نکرد، مشاور نویسنده سریال »دزد و پلیس» بودم که بنا به دلایلی که نمی توانم بگویم، پوست از سرم کنده شد سریال. »پژمان» را هم که قرار بود برای نوروز آماده کنیم از کنداکتور پخش به دلایل نامعلوم حذف شد. خیلی دل بسته به فیلمنامه «قبر دو طبقه» بودم که ساخته بشود اما نشد. واقعا آزاردهنده است که عمرت را برای انجام کاری بگذاری و بعد ببینی که کار به دلایل واهی روی هوا رفته.
پیمان قاسمخانی در مورد چگونگی آشنا شدنش با مهران مدیری و همکاری در پارورچین میگوید: من قبل از پاورچین هم آقای مدیری را می شناختم و قرار بود یک کاری را باهم بسازیم که در نهایت تبدیل شد به «ببخشید شما». چون من این فضا را دوست نداشتم ترجیح دادم در آن مجموعه حضور نداشته باشم. کاری که ما قرار بود با هم شروع کنیم یک کار آیتتمی بود که به نظرم اگر ساخته می شد کار بامزه ای از آب درمی آمد. مهران در آن زمان تصمیم گرفت آن طرح را تبدیل کند به چیزی که بعدا در «ببخشید شما» دیدیم و من هم خودم را کنار کشیدم.
به نظرم اقبالی که این سریال بین مردم پیدا کرد برمی گشت به ایده برره. اگر یادتان باشد تا ۱۵ قسمت ابتدایی پاورچین، این سریال نه تنها به قول معروف نترکیده بود بلکه عکس العمل های منفی زیادی هم درمورد آن دریافت کرده بودیم. این در شرایطی بود که ما همان زمان هم متن های خوبی داشتیم اما وقتی برره وارد قصه شد، این فکر به سرمان زد که ماجرای یک قوم را روایت کنیم و با ورود جواد رضویان به عنوان نماینده این قوم با تمام خصوصیات اخلاقی که شخصیت داوود داشت، سریال جان تازه ای گرفت و مثل بمب بین مردم صدا کرد.
و همیچنین در مورد آخرین همکاری خود با مهران مدیری (مرد هزار چهره) اظهار داشت: بگذار اول یک چیز جالب برایت بگویم. این سریالزمانی پخش شد که آن سال تمام ایام عید را مسافرت بودم و به همین دلیل تا امروز موفق نشده ام این سریال را ببینم! سال ها پیش کتابی از «عزیز نسیم» خوانده بودم به نام «پخمه» که داستان آدمی بود که ناخواسته در موقعیت های مختلف و ناجوری قرار می گرفت و مدام او را با آدم های دیگر اشتباه می گرفتند. این ایده را با مهران و محراب، خشایار اولند و امیر ژوله در میان گذاشتم و در نهایت به این نتیجه رسیدیم که ایده خوبی است، البته از آنجایی که موقعیت های مطرح شده در کتاب برای ما قابل استفاده در تلویزیون نبود، نشستیم و با استفاده از چهارچوب و ایده اولیه ای که در کتاب وجود داشت. موقعیت های مختلفی برای مسعود شصت چی طراحی کردیم.
تئاتر:تئاتر هم زیاد تماشا نکردم اما کار تکنفره بهار (رهنما) را دیدم خیلی دوست داشتم. مشتاق بودم کارهای دوستانم را هم ببینم خصوصا نمایش امیررضا کوهستانی که متاسفانه نشد.
ورزش:محمد بنا که کار بزرگی کرد، احسان حدادی هم در رشته مهجور ایرانی شاهکار کرد.
جوایز و افتخارات
– برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه از بیست و دومین جشنواره فیلم فجر برای فیلم “مارمولک” – ۱۳۸۲
– برنده تندیس زرین بهترین فیلمنامه (همراه با فریدون فرهودی) از سومین جشن خانه سینما برای فیلم “دختری با کفشهای کتانی” – ۱۳۷۸
دیدگاه تان را بنویسید