چمران: مردم لیست امید دستشان بود و به صندوقها میریختند
میدیدیم روی میز یک لیست همینطور فراوان هست. وقتی هم میگفتیم جمع کنید میگفتند مهم نیست. گزارش هم کردیم. نمونههای دیگری هم بود. یکی این بود که من مثلاً در بلوار ابوذر، مسجد فلان، که آنجا هم رفتم سخنرانی کردم و هم همه من را خوب میشناختند و هم اصلاً ستاد داشتیم و صندوق آرا را که آوردند اتفاقی دریافتیم که رأی من صفر است، درخواست رسمی کردیم که باز کنند، متأسفانه باز نکردند.
137 آنلاین: میدیدیم روی میز یک لیست همینطور فراوان هست. وقتی هم میگفتیم جمع کنید میگفتند مهم نیست. گزارش هم کردیم. نمونههای دیگری هم بود. یکی این بود که من مثلاً در بلوار ابوذر، مسجد فلان، که آنجا هم رفتم سخنرانی کردم و هم همه من را خوب میشناختند و هم اصلاً ستاد داشتیم و صندوق آرا را که آوردند اتفاقی دریافتیم که رأی من صفر است، درخواست رسمی کردیم که باز کنند، متأسفانه باز نکردند. یک عدد صندوق هم باز نکردند. حتی من گفتم اگر مرد هستید این صندوق را باز کنید باز نکردند. نتیجهی بازشماری که به وزارت کشور داده بودند و در سایت وزارت کشور بود رای من صفر بود در آن صندوق. رای مثلاً نفر بعدی من آقای کاشانی بود چهارصد و خردهای. در صندوقها عموماً، ۷۰۰، ۸۰۰ یا ۱۰۰۰، تا هزار و خردهای رأی وجود دارد از یک نفر. حتی رای آخرین نفر لیست ما که کمترین رای را آورده بود سیصد و خردهای بود یا سیصد بود. و من صفر بودم و نمیشد که در لیست ما یکی بیاید به همه رای بدهد، یعنی همه بیایند به آن لیست رای بدهند به استثنای من و این یکی دو مورد نبود. حداقل ۱۹ مورد را ما در این سایت دیدیم و بقیه را نگذاشتند ببینیم. بعد ناظر سر صندوق نگذاشتند ما بگذاریم در حالی که بایستی ما هم سر همهی صندوقها ناظر داشته باشیم. هنگام شمارش، ناظر داشته باشیم. ما نداشتیم. دفعات قبل داشتیم.
سر شمارشها و سر صندوقها ناظر داشتیم. گفتند شورای نگهبان هست، شورای نگهبان هم فقط برای ریاست جمهوری بود. صبح که تمام شد گذاشتند رفتند، دیگر موقع شمارش بقیه گفتند شوراها به ما اصلاً ربطی ندارد. بنابراین ناظر و مجری همه یکی بودند. نظارت اصلی هم نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی بودند که دوستان آمدند گفتند هیچ تخلفی صورت نپذیرفته است. ما به فرمانداری رفتیم. همان یک صندوق را آوردند گفتیم بازش کنید، همان یکی را هم باز نکردند. ما مجبور شدیم و من هم میگفتم، حتی اعلام کردم که اصلاً من نمیخواهم به شورا بیایم من برای آمدن به شورا این کار را نمیکنم. به خاطر این که انتخابات ما آسیب نبیند این کار را میکنم. به خاطر این که انتخابات یکی از ارزشهای انقلاب ما هست. ما افتخار میکنیم که سی و خردهای انتخابات از اول انقلاب تا به حال داشته ایم و روی این انتخابات پافشاری میکنیم که انتخابات سالم و درستی است، نمیخواهیم این اصل خدشه دار شود و مردم میدیدند که این خدشه دار شده است و این برای ذهن مردم و فکر مردم، حداقل ماهایی که به خوبی خبردار بودیم و میتوانیم این را بازگو بکنیم درست نبود که انتخابات خدشه دار بشود. ما خدشه دار میشویم بگذارید بشویم، ما مهم نیستیم.
درست است که از نظر حقوقی رای یک نفر هم مهم است و حق الناس است و بایستی روی آن دقت بشود اما گفتند ول بکنید و حتی آن کمیتهی مرکزی نظارت که پنج نفر نماینده مجلس بودند نامهی رسمی نوشتند به فرماندار تهران که ۱۰ درصد را بازشماری کنید که ببینند چطوری است که آنها هم بازشماری نکردند و حتی میخواستند به دادگاهها و غیره معرفی شان بکنند که دیگر نمیدانم این کار را کردند یا نه. دیگر مدت را گذراندند و دوستان هم آمدند و آدم هم نمی تواند به خاطر مصالح عموم بیشتر از این دنبال کند؛ این اختلاف شدید آرا و این میزان اختلاف به این صورت و به این طریق… من به این کاری ندارم که باورکردنی هست یا نیست، میگفتیم بازشماری کنید. بگذارید اطمینان قلب برای شما و برای همه بوجود بیاید که کارتان سالم و درست بوده که متاسفانه این کار را نکردند.
دیدگاه تان را بنویسید