شهرنوشت: به گزارش روابط عمومی باغ کتاب تهران، آقای اشعری از اواخر سال 1389 تا زمستان سال 1394 مسئولیت برنامهریزی برای بهرهبرداری پروژه باغ کتاب تهران را بر عهده داشتند و پس از تحویل امور بهرهبرداری به گروه جدید و بازدید کوتاهی که از باغ کتاب تهران داشتند، در مصاحبه با خبرگزاری ایلنا اعلام فرمودند که 70 - 80 درصد «نیتها و برنامهها»ی باغ کتاب هنوز اجرا نشده است. با توجه به اینکه در دو سال گذشته، بهرهبردار باغ کتاب همزمان با اصلاح طراحیهای قبلی، به آمادهسازی، تکمیل و افتتاح پروژه مشغول بوده و چندروزی از افتتاح پروژه گذشته است، لازم است نکاتی برای شفافسازی ادعاهای مندرج در این مصاحبه به اطلاع خوانندگان گرامی آن خبرگزاری برسد: 1. آنچه از آن به عنوان «نیتها و برنامههای باغ کتاب» یاد شده، شامل دو بخش است: (1) تعریف عملکرد و جانمایی عملکردهای باغ کتاب، و (2) سیاستهای کلان بهرهبرداری. در بخش نخست، نهتنها تمام عملکردها و جانماییهای عملکردی محقق شده، بلکه بهرهبردار باغ کتاب فراتر از آن عمل کرده و آنچه امروز و در ماه نخست بهرهبرداری باغ کتاب شاهدیم، شامل بیش از 80درصد برنامههای بهرهبردار قبلی
همراه با اصلاحات و افزودنیهای قابل توجه است؛ 2. در برنامهریزی بهرهبردار قبلی قرار بود تقریباً تمامی فضاهای اصلی پروژه انباشته از کتاب شود؛ کتابهایی بدون گزینش و دستچین، به طوری که از هر عنوان کتاب منتشره در کشور از ابتدای صنعت چاپ تاکنون حداقل یک نسخه از آن در باغ کتاب یافت شود. پیشبینی شده بود 600 هزار عنوان کتاب در باغ کتاب گردآوری و عرضه شود و به این مناسبت فقط 14 هزار متر مربع از فضای اصلی باغ کتاب به انباشتی از کتابها اختصاص مییافت. همگان میدانند که بخش زیادی از کتابهای منتشره در کشور، مورد اقبال مردم نیست و نمیتواند نقشی مثبت در علاقهمند کردن مردم به کتاب و مطالعه بازی کند، بخشی از کتابها ــ بهویژه کتابهای منتشره پیش از انقلاب اسلامی و برخی کتابهای سالهای اول پیروزی انقلاب ــ قابل عرضه نیست، بخش زیادی از این کتابها شامل گزارشها و منتشرات خاص دولتی و کتابسازی است و... بدیهی است کتابخانه ملی ایران که متولی گردآوری کتابهای کشور است، به این کار مبادرت میورزد و ایجاد فضای مشابه، کاری است مسرفانه و فاقد فایده و صرفه کافی برای جامعه؛ جامعهای که بهشدت از نظر فضای فراغتی ــ بهویژه
فضای فراغتی فرهنگی ــ فقیر است؛ 3. گفته شده است که باغ کتاب تهران رقیب کتابفروشان تهرانی است و بر اقتصاد آنها اثر منفی میگذارد. راه چاره را هم ایجاد شبکه ملی کتاب دانستهاند. یعنی شبکهای که همه کتابفروشان تهرانی و حتی غیرتهرانی به آن وصلند و اگر کسی کتابی را روی اینترنت جستوجو کرد، نزدیکترین کتابفروشی که کتاب مورد جستوجو را دارد به جوینده اعلام میشود. بنابراین ضرورتی برای حضور افراد در باغ کتاب تهران برای تهیه کتاب وجود نخواهد داشت و کتابفروشیها متضرر نخواهند شد. در توضیح این تصور، چند نکته لازم به ذکر است: 3.1. باغ کتاب تهران، قطعاً برای اثرگذاری منفی بر بازار فروش کتاب تأسیس نشده و برای افزایش سرانه مصرف کتاب، برنامهریزی کرده است. در همین روزهای اولیه، باغ کتاب به محلی برای افزایش میل به مصرف کتاب تبدیل شده است. مردم، حتی اگر برنامهای برای خرید کتاب نداشتهاند، تحت تأثیر فضای باغ کتاب، کتاب میخرند. افزایش مصرف کتاب، عادت به خرید کتاب را در جامعه افزایش میدهد و رهاورد افزایش مصرف کتاب، رونق عمومی کتابفروشی و در نتیجه کتابفروشان است؛ 3.2. کتابفروشان تهرانی، اغلب از فروش کتابهای کمکآموزشی،
درسی، دانشگاهی و کنکور ارتزاق میکنند. به طوری که راسته خیابان انقلاب اسلامی، اغلب در اختیار کنکوریها قرار گرفته است. سایر کتابفروشیهای سطح شهر نیز شرایط مشابهی دارند. باغ کتاب تهران، عرضه کتاب کمکدرسی و کنکور را ممنوع کرده است. به طوری که فهرست پرفروشهای باغ کتاب تهران در دو هفته گذشته با اغلب کتابفروشیهای شهر تهران متفاوت است؛ 3.3. باغ کتاب تهران عمداً از ارائه تخفیف به خریداران خودداری میکند تا ارائه تخفیف محرکی برای خرید کتاب نباشد؛ 3.4. استقبال غیر قابل پیشبینی مردم از باغ کتاب تهران و تداوم و افزایش روزانه آن، نشان میدهد مردم از کتاب گریزان نیستند، بلکه باید تعریف جدیدی از کتاب و نحوه عرضه آن ارائه داد. بیش از یکسوم از 50هزار بازدیدکننده باغ کتاب تهران، اقدام به خرید کتاب کردهاند که سهم کودکان و نوجوانان بیش از بزرگسالان بوده است که نشان میدهد هدفگذاری باغ کتاب در تمرکز بر کودکان و نوجوانان درست و مؤثر بوده است؛ 3.5. ایجاد شبکه ملی کتاب، با تعریفی که آقای اشعری کردهاند، کار بزرگی است. چنین شبکهای نیاز به همکاری نهادهای حاکمیتی مثل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، اتحادیههای صنفی و
فروشگاههای زنجیرهای کتاب دارد. چنین کاری در شرایط کنونی امکانپذیر نیست. ایده این شبکه هم از فروشگاههای زنجیرهای خارجی برآمده است. این فروشگاههای زنجیرهای که نرمافزارهای یکسان دارند و حسابداری و انبارداری آنها متمرکز است میتوانند اطلاعاتی درباره موجودی کتاب و محصولات فرهنگی در شعب مختلف خود در اختیار یک مشتری قرار دهند تا محصول مورد نظر را از نزدیکترین شعبه تهیه کند. اما مهمترین فروشگاه زنجیرهای کتاب در تهران ــ شهر کتاب ــ هنوز نتوانسته است شعب خود را راضی کند که از یک نرمافزار استفاده کنند. زیرا هیچیک از شعب این فروشگاه زنجیرهای، حاضر نیستند میزان موجودی و درآمد خود را در معرض دید دفتر مرکزی قرار دهند، چه رسد به فروشگاههای بخش خصوصی که هم از افشای مستقیم و غیرمستقیم اطلاعات خود احتراز میکنند و هم بسیاری از آنها در این شرایط دشوار اقتصادی، امکان افزودن امکانات نرمافزاری و سختافزاری و تخصیص کارمند به منظور بهروزرسانی اطلاعات و ثبت و ضبط آنها را ندارند. در واقع، چنین امری حتی در کشورهای پیشرو نیز محقق نشده است و ما که گرفتار مسائل اولیه صنعت نشریم، میخواهیم از همه آنها جلوتر حرکت کنیم.
بدیهی است این کار روی کاغذ و حتی در طراحی نرمافزار، کاری شدنی و آسان به نظر میرسد؛ 4. درباره عدم واگذاری کتابفروشی بخش بزرگسال به اتحادیه ناشران و کتابفروشان یا تعاونی ناشران، لازم است چند نکته به عرض برسد: 4.1. در 6 سال گذشته، هم بهرهبردار قبلی و هم بهرهبردار فعلی بهکرات چه در محل باغ کتاب تهران و چه در محل اتحادیه ناشران و کتابفروشان، مصرّانه از این دو نماینده بزرگ صنفی کتاب، درخواست مشارکت در اداره این بخش را داشتهاند. به استناد اسناد، گزارشها و صورتجلسههای موجود، مسئولان اتحادیه پای ثابت جلسات بودهاند. بنابراین کاملاً در جریان درخواست باغ کتاب برای مشارکت در اداره کتابفروشی هستند؛ 4.2. در سال 1395، مزایدهای در روزنامههای کثیرالانتشار منتشر شد که از عموم علاقهمندان و دستاندرکاران این حرفه برای عقد قرارداد برای اداره کتابفروشی بزرگسال دعوت به عمل آمده بود. متأسفانه هیچیک از ناشران و کتابفروشان و نیز اتحادیههای صنفی نسبت به شرکت در این مزایده، اعلام آمادگی نکردند؛ 4.3. بهرهبردار پروژه باغ کتاب تهران، همچنان از پیشنهاد برای اداره کتابفروشی بخش بزرگسال استقبال میکند، مشروط به آنکه برنده
مزایده، توان نمایندگی ناشران و کتابفروشان را در حد وسیعی داشته باشد. 5. اینکه دوستانی مثل آقای اشعری، گلهگذاریهایی داشته باشند طبیعی است؛ آنچه اهمیت دارد، حقوق مردم نسبت به فضاهای عمومی شهری است که عدم بهرهبرداری از آنها در شهری مثل تهران که با کمبود شدید فضاهای فراغتی و فرهنگیِ عمومی روبهروست، ظلمی مضاعف به مردم به شمار میرود. ضمن اینکه تأخیر بسیار زیاد در بهرهبرداری از این پروژه، خسارتهای مالی چشمگیری هم به بیتالمال وارد کرده و در واقع ما در زمانی بهرهبرداری از باغ کتاب را آغاز میکنیم که از نصب برخی سازهها و دستگاههای آن ده سال میگذرد و دوره ضمانت آنها پایان پذیرفته یا در حال پایان است. هیچیک از ما صاحب باغ کتاب نیستیم؛ باغ کتاب متعلق به مردم است و در نهایت، این مردم و استقبال آنهاست که نشان میدهد امانتی که به ما سپرده شده است بهدرستی به صاحب امانت بازگردانده شده است یا نه، وکارنامه ما را در پایان، مردماند که امضا میکنند نه سیاسیون!
دیدگاه تان را بنویسید