سرویس اجتماعی فردا: خیابانها، پیادهروها و معابر عمومی از حضور و شلوغی ایجاد شده توسط آنها در امان نیست، هر جا بروید که یک نفر بساطی پهن کرده و چیزی میفروشد. این بساط پراکنیها در روزهای پایانی سال به اوج خود میرسد و مناطق پر رفت و آمد شهر میشود؛ محل کسب دستفروشانی که از یکی دو ماه قبل جایی را برای خود دست و پا کردهاند تا آخر اسفند که رسید، مشتریهای بیشتری را جذب کنند و با درآمد بیشتری راهی دیار خود شوند.
از دستاوردهای اخیر شهرداری تهران، ساماندهی دستفروشانی ست که برای خود در جای جای تهران بساطی دست و پا کردهاند و حتی گاهی برای همان جای یکی متری در گوشه پیادهرو هم به بالادستیهایشان پول میدهند! حالا به همت شهرداری تهران، دستفروشان پراکنده در مناطق شلوغ و پر ازدحام شهر، به محلهای مخصوص هدایت شدهاند تا هم به صورت قانونی کسب و کار خود را ادامه دهند و هم مردم بتوانند اجناس ارزان را در یک نقطه متمرکز مشاهده و از آنها خرید کنند.
پانزده خرداد خالی از دستفروشان!
تا یکی دو سال پیش، راسته بازار بزرگ تهران، کنار همان نیمکتهایی که برای رفع خستگی مردم ِآمده به بازار در نظر گرفته شده، پر بود از دستفروشان رنگارنگ. با فاصلههای یکی دو متری از هم بساطی پهن کرده بودند و جنس میفروختند. یکی لباس بچه میفروخت و دیگری کفش راحتی. همین بساطها و اجناس راه مردم را باریکتر از قبل کرده بود و بر شلوغی بازار میافزود. عابران از سر و صدا و تنگ شدن مسیر گله میکردند و کسبه بازار از بیرونق شدن کسب و کارشان به واسطه حضور دستفروشها. اعتراضات آنقدر شدت گرفت که شهرداری دست به کار شد. مکانی را برای دستفروشان در نظر گرفت تا بتوانند بدون ایجاد هرج و مرج و بدون ترس از جمع شدن بساطشان کاسبی کنند و نان حلالی به دست آورند. حالا پیادهراه پانزده خرداد مدتهاست که دستفروشان را نمیبیند و نیروهای شهربان و انضباط شهری از صبح تا غروب در مسیر گشت میزنند تا آرامش پانزده خرداد به هم نخورد.
کجا رفتند؟
به سراغ یکی از نیروهای شهربان که روی نیمکتها نشسته میروم. در حالی که به حرفهایم گوش میکند، حواس جمع است که بساطی پهن و راهی سد نشود. آماده است که اگر دستفروشی خواست راسته بازار را برای کسب و کار خود انتخاب کند، او را به محل مخصوص دستفروشها هدایت کند. از او در مورد وظیفهاش میپرسم. میگوید: «از صبح تا غروب اینجا هستیم و وظیفهمان این است که نگذاریم دستفروشی اینجا بساط کند. خیلی وقت است که اینجا هستیم و تا الان هم موفق بودیم.» ادامه میدهد: «به ایام عید که نزدیک میشویم دستفروشها هم بیشتر میشوند. برای همین باید دقت بیشتری به خرج بدهیم که بازار دوباره به دست دستفروشها نیافتد.» از او میپرسم «دستفروشها را در کجا مستقر کردهاند؟» در حالی که با دست خیابان ناصرخسرو را نشان میدهد، جواب میدهد: «انتهای ناصرخسرو. نزدیک باب همایون. از هر کسی بپرسید نشانتان میدهند. تعدادشان زیاد است و از دور هم مشخص هستند. هر کدام یکی دو تا میز دارند و بساطشان را روی میزها پهن میکنند.» به سمت خیابان ناصرخسرو میروم. در مسیر از دیگر نیروی شهربان هم در مورد دستفروشها سوال میکنم. نگاهاش خسته است، میگوید: «دستفروشها
از دست ما ناراحت میشوند که چرا نمیگذاریم اینجا بساط کنند. خب بروند جایی که برایشان در نظر گرفته شده برای خودشان هم بهتر است. آنجا کسی هم به آنها کار ندارد و میتوانند بدون ترس کاسبی کنند.»
راسته دستفروشها
انتهای ناصرخسرو، نزدیک باب همایون؛ آدرسی که نیروی شهربان داد دقیقا همانجاییست که مملو از دستفروشهاست. افرادی که به هر دلیلی روزیشان با دستفروشی و بساط کردن اجناس ارزان قیمت گره خورده، نه بیمه ای دارند نه آیندهای. در روزهای آخر سال بیشتر میشوند و همین که حالا دو طرف خیابان ناصرخسرو پر از میزهایی شده که دستفروشان پشت آنها مشغول جواب دادن به مشتریها هستند، خود گواهیست بر افزایش تعداد دستفروشها در این روزهای سال. به جز چند تایی که میگویند کاسبی در راسته بازار چیز دیگری بوده، باقی نسبت به شرایط ابراز رضایت میکنند. یکیشان که شال و روسری میفروشد درباره وضعیت کاسبیاش میگوید: «روزهای اول ساماندهی ساعت کاریمان خوب نبود. ولی حالا خوب شده. بابت هر میز پول میدهیم، اما حداقل میدانیم که اتفاقی نمیافتد و شهرداری خودش برایمان اینجا را درست کرده، در نتیجه امکان ندارد که جنسمان را جمع کنند!» انتهای راسته دستفروشها، عینک میفروشد؛ مجتبی نام دارد و میگوید: «وضعیت خوبه. خدا رو شکر این روزها خیلی شلوغ شده و مردم هم فهمیدن که کجا بساط میکنیم. اونهایی که دنبال جنس ارزون و مناسبان میان سراغ ما.» اینجا
همه چیز میفروشند، ممکن است چند دستفروش در کنار هم یک جور جنس را بفروشند، اما یکدیگر را مخل کاسبی خود نمیدانند و اتفاقا با هم رفیقاند. رضا میگوید: «من و دو سه نفر بغلی لباس میفروشیم. جنسهامون شبیه همدیگهست، اما به هم کار نداریم. خوشبختانه جا افتادیم و هر کدوم داریم روزیمون رو درمیاریم. شهرداری هم حمایت میکنه و یکی دو نفر هم مواظبان که کسی مزاحم و مانع کسب و کارمون نشه.»
همه راضیاند
رضایت نسبت به مستقر کردن دستفروشها در یک محل خاص، فقط به خود دستفروشها محدود نمیشود. مردم عادی که در بازار رفتوآمد دارند و همچنین کسبه بازار هم حالا احساس خوشایندی دارند. میگویند «نه نونبُری شده و نه شلوغی دستفروشها توی بازار ادامه پیدا کرده!» هم خوشحالاند که مسیر همیشه شلوغ بازار تهران حالا خالی از دستفروشهاست و عبور و مرور مردم مثل قبل دشوار نیست، و هم خرسندند از اینکه دستفروشها در این اوضاع نابهسامان اقتصادی، همچنان میتوانند کاسبی کنند و نانی به سر سفرههایشان ببرند. علی عروجی، از بازاریها خیابان پانزده خرداد میگوید: «نمیدانم بازار قبل از طرح ساماندهی را به یاد دارید یا نه. اما وضعیت واقعا بد بود. حالا خوب شده، دست کم اگر شلوغی هم هست به خاطر رفت و آمد مردم است نه بساطهای دستفروشان. البته گهگاه بعضی از دستفروشها میآیند که در پانزده خرداد بساط کنند، اما نیروهای شهرداری به هیچوجه اجازه نمیدهند و آنها را به محل استقرارشان در خیابان ناصرخسرو هدایت میکنند.» خانم کیواننژاد که برای خرید آمده هم میگوید: «خیلی خوب شده. این روزها ترافیک از یک طرف، شلوغی دستفروشها هم از یک طرف خستهمان
کرده. ولی ساماندهیها خوب بوده. الان هم میخواهم یک سر به ناصرخسرو بزنم ببینم دستفروشها چه دارند. شاید خرید هم کردم.»
افزایش بیکاری و رشد دستفروشی
به زعم بسیاری از کارشناسان نبود شغل و افزایش بیکاران از دلایل عمده افزایش دستفروشی در چند سال اخیر بوده و همین نبود فرصت شغلی سبب شده که مردم از سراسر کشور برای کسب لقمهای نان به سمت پایتخت روانه شوند و دستفروشی را پیشه کنند. خوشبختانه طرح ساماندهی دستفروشان از دستاوردهای قابل اعتنای شهرداری تهران است که نه تنها در آستانه سال نو، که در تمام طول سال اجرا و به نحوی مدیریت میشود که توانسته توامان با آنکه خدشهای به کسب و کار دستفروشان وارد نمیکند، چهره شهر را نیز از بساطها و شلوغیهای به وجود آمده به سبب دستفروشیهای بیشمار پاک کند.
دیدگاه تان را بنویسید