سرویس اجتماعی فردا؛ عماد صادقی نسب: زمانی که بحث آسیبهای اجتماعی به میان میآید، یکی از اولین مسائلی که به ذهن متبادر میشود، معضل اعتیاد است و آن هنگام که اعتیاد با بیخانمانی فرد معتاد آمیخته شود، میتواند در کنار خود معتاد و خانواده او، بخشی از یک جامعه را نیز گرفتار خویش کند.
اهالی منطقه هرندی - دروازه غار - در جنوب تهران، چند سالی را در کنار معتادانی سر کردند که از سر بیخانمانی شب و روز را در بوستانها و کوچههای این محله سپری میکردند و آرامش و امنیت را از دروازه غار ربوده بودند. چادرهای برپا شده توسط معتادان کارتنخواب و ایجاد اجتماعی انبوه از آنها سبب شده بود که اهالی منطقه هرندی هر روز دست به اعتراض بزنند و با مراجعه به هر سازمان و نهادی درخواست مدد و کمک کنند.
به صرف قیمه و چلومرغ!
در کنار اعتراضات مردم منطقه هرندی نسبت به حضور معتادان در این محله، برخی افراد نیز به پذیرایی از معتادان و کارتنخوابهای مستقر در بوستانهای هرندی و حقانی مشغول شده بودند و هر شب با توزیع غذا در میان این افراد، به طور غیرمستقیم سبب افزایش تعداد کارتنخوابها و معتادان متجاهری میشدند که خبر پخش غذای گرم در این محدوده به گوششان رسیده بود. در همان زمان و با شکلگیری موج اعتراضی نسبت به توزیع غذا میان معتادان حاضر در محله هرندی و ایجاد انگیزه برای استمرار حضور آنها در بوستانهای منطقه، لیلا ارشد، مددکار و مدیرعامل خانه خورشید گفته بود: «کار به جایی رسیده که حالا معتادان اصلا به غذاهای ساده راضی نمیشوند. دیگر کسی از ما نان و تخممرغ یا نان و پنیر و سبزی نمیگیرد. خانم اتوکشیده میآید و به معتاد التماس میکند که خواهش میکنم این غذا را بخورید و معتاد هم از بین این همه غذایی که به میدان هرندی میآید، انتخاب میکند که امشب خورش قیمه بخورد یا چلومرغ. بعد هم هیچکدام از این سازمانهای مردمنهاد به خودش زحمت نمیدهد که زبالههای ناشی از پخش غذایش را از سطح محله جمع کند. آنوقت گلی که داشتیم به سبزه هم آراسته
میشود.» یکی از ساکنان محله نیز در همان زمان در گفتوگو با خبرنگار «مهر» با انتقاد از افراد نیکوکاری که شبهای چهارشنبه اقدام به توزیع مواد غذایی، البسه، وسایل شخصی مانند مسواک و خمیردندان، پتو و حتی تامین آرایشگر برای معتادان مستقر در پارک حقانی میکردند، گفته بود: «حضور این افراد خیر و چهرههای سرشناس فرهنگی و هنری و همچنین سازمانهای مردم نهاد در این مکان از نظر اهالی محل چندان صحیح نیست، چرا که موجب میشود معتادان بسیاری در این مکان جمع شده و به نوعی اینجا پاتوق شود.»
درگیری مردم با معتادان
افزایش تعداد معتادان حاضر در بوستانهای هرندی و حقانی و عدم برخورد قاطع نهادهای مربوطه با معتادان مقیم بوستانهای این منطقه قدیمی شهر تهران، کار را به جایی رساند که ساکنان دروازه غار برای بازگرداندن امنیت و آرامش به محله خود، آستینها را بالا زده و شب و روز خود را وقف برخورد با معتادان متجاهر کردند. احتمالا یکی از مهمترین اتفاقات در محله هرندی، درگیری فیزیکی اهالی محله با معتادان بود که بازتاب گستردهای در رسانهها داشت و میتواند به عنوان نقطه آغاز برخورد قاطع با معتادان مطرح شود. حوالی آبانماه سال گذشته، اهالی و مغازهدارهای محله هرندی وارد بوستان حقانی و هرندی شده، معتادان را بیرون کرده و چادرها و سرپناههای این افراد را آتش زدند تا پس از آن اعتراضات مردم ساکن این محله وارد فاز جدیدی شود.
آغاز تغییر و تحول
اندکی پس از تغییر شکل اعتراضات مردم محله دروازه غار و به ستوه آمدن آنها از حضور معتادان و سلب امنیت از خانوادههای ساکن منطقه، فاز نخست برخورد با معتادان کارتنخواب در محله هرندی کلید خورد. اواخر آذرماه سال گذشته نهادهای ذیربط وارد عمل شده و با جمعآوری معتادان چادرنشین بوستانهای اطراف محله هرندی و شوش امیدها برای بهبود وضعیت امنیت و زندگی را به ارمغان آوردند. برچیدن چادرها و انتقال معتادان به مراکز ترک اعتیاد و گرمخانهها در کنار جلوگیری از استقرار چادرهای جدید از اقداماتی بود که محله هرندی را دستخوش تحول کرده و آثار این برخوردهای بایسته همچنان نیز پابرجاست.
بوستان حقانی؛ یک سال بعد
راهی منطقه هرندی میشوم. در خیابانها و کوچههای اطراف که قدم میزنم احساس میکنم که حال اهالی محله بهتر است. دیگر خبری از آن همه چادر و معتاد متجاهر نیست و امنیت برقرار است. اگر تا پیش از اقدامات نهادهای مربوطه از جمله شهرداری تهران، گام نهادن در کوچههای باریک محله هرندی و شوش با ترس و وحشت همراه بود، امروز به مدد برخورد با معتادان و ممانعت از برپایی چادر توسط آنها؛ قدم زدن در کوچهها نه برای من، که برای اکثر اهالی این منطقه عاری از هرگونه نگرانی و ترس شده است. درست روبهروی پارک حقانی، پیرمردی جلوی درب خانهاش، روی یک صندلی تاشو نشسته و مشرف به خیابان مجاور پارک، به نقطهای در مقابلاش خیره شده است. پیش میروم و از او در مورد تاثیر برخورد با معتادان میپرسم؛ با رویی خوش پاسخ میدهد: «وضعیت خیلی بهتر شده. الان حدود یک ساله که دیگه خبری از معتادها و چادرهاشون نیست و همونطور که میبینید فضای پارک هم آرومتر شده.» میپرسم: «پس چرا برخی میگویند که معتادان در کوچهها تردد میکنند و وضعیت فرقی نکردهاست؟» پاسخ میدهد: «من که ساکن این محلهام تغییر رو حس میکنم. اهالی بعضی از خونههای این محله معتاد هستند،
اما وقتی داخل خونه هستند و بیخانمان نیستند که نمیشه باهاشون برخورد کرد. البته کاری هم به کسی ندارند.» از او در مورد وضعیت بوستان هرندی نیز میپرسم که راهنماییام میکند و میگوید بهتر است به آنجا هم مراجعه و شرایط را مشاهده کنم.
هرندی؛ آرام و ساکت
فاصله پارک حقانی تا پارک هرندی زیاد نیست. شاید قدمزنان به 7-8 دقیقه هم نرسد. وارد پارک هرندی که میشوم گویی هیچگاه خبری از معتادان نبوده و آن همه بلوا بر سر چادرهایی که افراد حاضر در آن روزی آرامش و امنیت را از ساکنان محله هرندی سلب کرده بودند، خوابی پیش نبوده است. به داخل بوستان میروم، دو خودرو در میان بوستان پارک شده است و پیرمردی از اهالی قدیمی هرندی روی نیمکت سنگی نشسته است. به سراغ او میروم و نظر او را در مورد وضعیت محله بعد از برخوردها و اقدامات شهرداری تهران جویا میشوم. او که حاج احمد نام دارد، میگوید: «این خودروها شبانهروز اینجا هستند و نمیگذارند که کسی چادر بزنه یا معتادی در این منطقه حضور داشته باشه. گرچه با تاریکشدن هوا بعضی از معتادها وارد کوچهها میشوند، اما وضعیت بسیار بهتر از سابق شده و با قبل قابل مقایسه نیست.» کمی جلوتر میروم و به یکی از خودروهای ماموران حاضر در بوستان هرندی میرسم، خسته نباشید میگویم و از مامور جوان در مورد شرایط امروز بوستان میپرسم؛ او میگوید: «شبانه روزی در این بوستان و بوستانهای اطراف حضور داریم و اصلا اجازه نمیدهیم که معتادان و افراد کارتنخواب در
این محدوده مستقر شوند و امنیت و آرامش مردم را سلب کنند.»
زدودهشدن چهره محله هرندی از معتادان و افراد بیخانمان اتفاقی بود که در نظر بسیاری از مردم، حتی ساکنان محله هرندی بعید به نظر میرسید؛ اما گام عملی نهادهای دخیل در امور شهری با پیشگامی شهرداری تهران، امری نامحتمل را ممکن ساخت و آرامش را به کوچهها و بوستانهای محدوده هرندی و شوش که به واسطه حضور افراد متجاهر در منطقه ناامن شده بود؛ بازگرداند. حال که هرندی به حالت سابق خود بازگشته و صدای شادی کودکان محله از بوستانهای آن به گوش میرسد؛ امید میرود که دیگر مشکلات شهری نیز با همگامی همه نهادها برطرف شود تا تهران زیباتر از همیشه شود.
دیدگاه تان را بنویسید