کوچه «پشت مسجد» و کارتنخوابی...
5 آذرماه اینجا کوچه پشت مسجد؛ سرپولک و بازار. در ساعاتی که تهران هوای منفی چند درجه را سپری می کرد اینجا مملو از معتادان زن ومرد بی نوایی است که باید شب را تا صبح در سرما طی کنند.
5 آذرماه اینجا کوچه پشت مسجد؛ سرپولک و بازار. شام جمعه در ساعاتی که تهران هوای منفی چند درجه را سپری می کرد اینجا مملو از معتادان زن ومرد بی نوایی است که باید شب را تا صبح در سرما طی کنند.
مقصر کیست؟ چه کسی مسوول است؟ فردا اگر کسی در این سرما از خواب بیدار نشد چه کسی پاسخگوست؟ بهزیستی؟ کمیته امداد؟ شهرداری؟
الحق و الانصاف شهرداری در این چندسال با راه اندازی گرمخانه ها قدم بزرگی برداشته است. کارتن خوابی در این شب ها بسیار کمتر شده و بسیاری به گرمخانه ها منتقل شدند. اما کفایت می کند؟ تعدادی به گرمخانه نمی روند. به دلائل مختلف از جمله اینکه گرمخانه در حوالی محله شان نیست و فردا مجبورند ساعتها پیاده روی کنند تا برگردند و هزینه برگشت ندارند. فردی که شام گرم نذری شب را نگه می دارد تا فردا بفروشد خیلی عجیب نیست که بخاطر نداشتن کرایه ماشین از محل خود دور نشود. راه حل چیست؟ راه حل را باید در غیبت نهادهای مذهبی و انقلابی دید. خیابان خواب محله سرپولک نباید در کوچه پشت مسجد و گوشه دیوار بخوابد. مسجد کجاست؟ مسجدی کجاست؟ حسینیه ها چرا نیستند؟ هیاتی ها کجایند؟ انقلابی ها چرا پای کار نیستند؟ سالها پیش در خبرها آمده بود که مسجدی درانگلیس به مسجد بی خانمان ها شهرت یافته است. هر درراه مانده ای می دانست که درب این مسجد شب ها باز و آماده پذیرایی است. قدیم ترها برخی مساجد و حسینیه های تهران چنین نقشی داشتند. هنوز هم در تهران و در همین شهر ری کسانی هستند ک خانه و کاشانه شان محل خواب کارتن خواب هاست. حسینیه ای در همین تهران می شناسم که اجازه نمی دهد کسی شب بی پناه در کوچه شان بسر کند. قدیم ترها نیز همین بود. مرحوم فیروزآبادی با مشاهده همین خیابان خوابها به تکاپوی راه اندازی مامن غربا و بیمارستان می افتد. جناب حکیم زاده لاهیجی نیز پس از برخورد با یک کارتن خواب راه اندازی یک مرکز امدادی را کلید می زند که امروز نام آسایشگاه کهریزک بران می درخشد. اما چرا این مهم همه گیر نیست؟ دو نگاه تودرتو اشتباه و غلط اجازه نمی دهد وجدان ها حرکت ساز باشد. یکی اینکه حل مساله فقر و بی خانمانی در شهر را صرفا بر عهده حاکمیت می دانیم. اوج عدالتخواهی برخی سر و صدا و مطالبه کردن از حاکمیت است. دوم هم نوعی ظاهرگرایی در عبادات که خیال می کنیم می توان از کنار کارتن خواب بینوای "پشت مسجد" گذشت و با خیال آسوده به نماز اول وقت و جماعت مان برسیم. حل مشکل کارتن خوابی بدست بسیجی مسجدی و هیاتی های حسینیه دار حل می شود. بسیجی های مساجد این شب ها را می توانند به رسیدگی و مراقبت از کارتن خواب ها در گوشه مسجد اختصاص دهند و مراقبت شان کنند و هیاتی های ما میزبان خیابان های بی نوای این شب های سرد سال باشند. سفره سیدالشهدا را برای همین مردم تدارک ببینند و عزاداری شان را خرج فقرای شهر کنند. علامه حکیمی در منهای فقر روایتی زیبا از امام صادق می آورد که برای امروز ماست. می فرماید: هرکس خانه ای دارد و مومنی برای سکنی به خانه نیاز دارد و او خانه را به آن شخص ندهد خداوند متعال در روز قیامت می فرماید: ای ملائکه من، بنده من خانه اش را به بنده دیگر که خانه نداشت نداد و بخل ورزید . قسم به عزت و جلال خودم که هرگز اجازه نخواهم داد که او وارد بهشت بشود. اصول کافی جلد 2 ص 367. خدا رحمت کند جناب طیب خان حاج رضایی را. وقتی دید گوشه خیابان خانواده ای چادر زدند و خوابیدند، از نام و نشان آنها پرسید و گفت امروز مهیای خرید خانه ای بودم اما احساس می کنم شما بران نیازمندترید. دست آخر هم وقتی فهمید این خانواده از ساداتند، فقط یک خواسته داشت؛ مرا در روزگار بی پناهی قیامت دستگیری کنید. خانه مان که هیچ؛ حق امانتی را که از کلیدداری خانه خدا و خانه سیدالشهدا علیه السلام برگُرده مان است، بدرستی ادا کنیم.
دیدگاه تان را بنویسید