روزنامه ایران: کسی نمیداند اهل کجا هستند. ایستاده در یک عکس گروهی 7 ، 8 نفره. آن یکی در عکس پیدا نیست. هرکدام یک کیف دستشان گرفتهاند. نفر دوم از چپ، پسر بچهای با پیراهن راهدار، کیف دوشی را روی زمین، جلوی پایش گذاشته. بچهها لبخند محوی به لب دارند. دندانهای هیچ کدام در عکس پیدا نیست. به همان لبخندهای محو و ناپیدا کفایت کردهاند. شاید از عکاس خجالت کشیدهاند. پشت سر بچهها یک دیوار گلی کهنه پیداست که درِ چوبی آن نیمه باز است. آنجا باید کلاسشان باشد، احتمالاً در روستایی دورافتاده. آنچه در عکس گروهی جلب توجه میکند اما، نه دیوار کهنه کلاس است و نه لبخندهای بیرمق بچههاست؛ نکته عکس، همان کیفهای دستی است که بچهها دو دستی مقابلشان گرفتهاند.
کیفهایی که در اصل گونیهای خالی برنج هستند. با دو دسته کوتاه و یک زیپ و آرم شرکت تولیدکننده رویشان. عکس، بارها و بارها در شبکههای اجتماعی به اشتراک گذاشته میشود؛ با جملههایی برانگیزاننده و ابراز تأسف از اینکه بچههای هموطنمان کتاب و دفترشان را داخل گونی خالی برنج میگذارند و به مدرسه میروند.
خیابان منوچهری؛ غروب شهریور
در این راسته تا دلتان بخواهد میتوانید انواع کیفهای دستی و دوشی را ببینید. کیفهای مدرسه با طرحها و رنگهای مختلف، دخترانه و پسرانه. قیمتها مختلف است: «قیمتهای ما از 60 هزار تومان شروع میشود تا حدود 280 هزار تومان. بستگی به کیفیت و مواد استفاده شده در آنها دارد. همهشان هم ساخت چین هستند.» این را محمد رئوفی، صاحب یکی از فروشگاههای بزرگ خیابان منوچهری میگوید. آنطور که میگوید، خرید سال تحصیلی جدید از نیمه مرداد ماه شروع شده و هرچه میگذرد، رونق بیشتری میگیرد البته رونقاش آنقدرها هم زیاد نیست: «قبلترها، هر خانوادهای که برای خرید مراجعه میکرد، دو سه تا بچه دانشآموز داشت. حالا خانوادهها فوقاش یک بچه دارند. مسلماً فروش ما هم کمتر شده، البته یک فرقی با قبل کرده و آن هم این است که آن وقتها پدر و مادرها اول سال برای فرزندشان یک کیف میخریدند و بچه تمام سال از آن استفاده میکرد. گاهی یک کیف را دو سال پشت هم استفاده میکردند یا اینکه بچه بزرگتر کیف قدیمیاش را به خواهر و برادر کوچکترش میداد اما حالا بعضی خانوادهها در یک سال تحصیلی، 2 تا 3 کیف برای بچهشان میخرند. نه اینکه خیال کنید کیف بچه خراب
شده، مسأله این است که دل بچه را میزند و کیف جدید میخواهد، این هم به نفع ماست.»
جمله آخر را با خنده میگوید که یعنی شوخی میکند: «حالا از شوخیاش گذشته، حتی توی خرید کیف مدرسه هم بعضی خانوادهها خیلی چشم و همچشمی دارند. ما توی فروشگاهمان کیف برند مطرح نداریم. بعضیها که برای خرید میآیند اصرار دارند کیف برند بخرند. مثلاً برای یک بچه کلاس اول دوم دبستان حتماً میخواهند گرانترین برند را خریداری کنند تا چیزی از بچههای فامیل و آشنا کم نداشته باشد. ما هم وظیفه خودمان میدانیم به فروشگاههایی که برند مورد نظر آنها را دارند، راهنماییشان کنیم، ولی واقعاً لزومی ندارد برای بچه هفت- هشت ساله، کیف 500 - 600 هزار تومانی بخرند. من برای بچههای خودم هم از کیفهای فروشگاه خودمان میبرم، آن هم از ارزانترینشان.»
خانمی که مشغول تماشای کیفهای رنگارنگ فروشگاه است، سری تکان میدهد و میگوید: «من خودم عاشق خرید مدرسهام. زمان ما که این همه تنوع نبود. دخترم کیف صورتی دوست دارد. مدرسهشان گفتهاند باید کیف بچهها یک شکل باشد؛ همه مثل هم، کیف مشکی دوشی. آمدهام یک کیف صورتی برای بچهام بخرم که حداقل در خانه آن را داشته باشد. کیف سیاه برای دختربچه آخر چه معنی دارد!؟»
خیابان منوچهری؛ کوچه تعمیراتیها
تابلوی تعمیراتیها در خیابان منوچهری توجهم را جلب میکند. تعمیرات انواع کیف و چمدان. کارگاههای کوچک و قدیمی در کوچههای تنگ خیابان: «اینجا کیف مدرسه هم تعمیر میکنید؟» سرش پایین است. مشغول تعمیر دسته یک کیف دستی چرمی. بدون اینکه سرش را بلند کند جواب میدهد: «الان سرم شلوغ است، عصر بیا. اگر عجلهداری برو دو تا کوچه بالاتر.» دو تا کوچه بالاتر، چهار تعمیراتی کیف در فواصل کم از هم قرار گرفتهاند. یکیشان از همه شلوغتر به نظر میرسد. از بیرون میشود کوله پشتیهای رنگی و کوچک را دید که روی هم تلنبار شدهاند. محسن، 10 سال است اینجا کار میکند. شاگرد بوده، دیگر برای خودش استاد شده. یک کیف سرمه ای و قرمز را نشان میدهد و میگوید: «اگر فهمیدید کجایش تعمیر شده؟!» انصافاً هم کارش درست است. این را میشود از نمونه کارهایی که تعمیر کرده، فهمید: «روزی 25 تا 30 مورد مراجعه برای تعمیر کیف داریم، گاهی هم بیشتر. به هرحال فصل مدارس است. مردم کیف بچههایشان را میآورند برای تعمیر. خب خیلیها بودجهشان نمیرسد کیف جدید بخرند. همان کیف قدیمی را میآورند و با هزینه ناچیزی تعمیرش میکنند. البته دستمزدی که برای تعمیر کیف دریافت
میکنیم بستگی به ایراد آن و کیفیت کیف دارد. معمولاً دستمزد بین 5 تا 60 هزار تومان میشود. همیشه هم اینطور نیست که به خاطر شرایط بد مالی کیفهای قدیمی بچهها را برای تعمیر بیاورند.» یک کیف دوشی برزنتی یشمی را از زیر کیفها بیرون میآورد و نشان میدهد: «این را ببینید، جنساش عالی است. از آن کیفهای خارجی عالی است. صاحبش 60 هزار تومان برای تعمیرش میپردازد. اگر بخواهد نوی همین را بخرد، حداقل 300 هزار تومان باید بدهد. ترجیح میدهد همان کیف را تعمیر و دوباره استفاده کند. خیلی از مشتریهای ما از این دسته هستند.»
خیابان فرشته؛ مرکز خرید لوکس
اینجا نمایندگی یک مارک معتبر ایتالیایی است، خیلی وقت نیست در ایران نمایندگی دارد. از مدتها پیش تبلیغاتش را شروع کرده. روی بیلبوردهایی در شمال شهر تهران. فروشگاه بوی چرم و عود میدهد و موزیک ملایمی به گوش میرسد. کیفها و کوله پشتیها در رنگهای مختلف چیده شدهاند. طرحها بیشتر کلاسیک هستند. مناسب دانشآموزان دبیرستان یا دانشجویان. قیمتها از 2 میلیون و 500 هزار تومان شروع میشود، گارانتی هم دارد. فروشندهها با حوصله برای مشتریان توضیح میدهند. اینطور که میگویند فروششان با توجه به نزدیک شدن مهرماه بیشتر شده، بیشتر هم برای دانشگاه خرید میکنند البته دانشجویان مرفه. فروشنده جمله آخر را نمیگوید اما حدس زدنش کار سختی نیست.
«کارهای ما در خارج از ایران هم که مراجعه کنید همین قیمت است. اصولاً این برند، قیمتش بالاست. خریداران خودش را هم دارد. کسانی که میشناسند، میدانند چه کیفیتی دارد. ممکن است گران به نظر بیاید اما این، کیفی است که سالها برای شما کار میکند. خیالتان راحت است که رویهاش پوسته پوسته و خراب نمیشود و ظاهرش را کاملاً حفظ میکند.»
یاد بچههای توی عکس میافتم. کسی زیر عکس نوشته است: «بچههای مناطق محروم را از یاد نبریم» و آدرس گروهی را داده بود که در آستانه سال تحصیلی جدید، برای بچههای مناطق محروم لوازم التحریر میخرند و به دستشان میرسانند. بچههایی که با گونی خالی برنج به مدرسه میروند و خجولانه برای عکاس لبخند میزنند.
دیدگاه تان را بنویسید