روزنامه شرق: اوایل مردادماه یک روز صبح که بزرگراه مدرس را از شمال به جنوب طی میکردم و بنابر عادت، تابلوهای تبلیغات شهری را نگاه میکردم، روی عرشه پل رسالت این آگهی را دیدم: «هنر مارتِ تابستانه، گالری... ٣١ تیرماه تا ٢٠ مردادماه»؛ درست متوجه نشدم این چه نوع هنری است! با خودم گفتم حتما کلمه را اشتباه خواندهام.
فردا صبح یادم باشد با دقت بیشتری آن را بخوانم و از معنا و مفهومش آگاه شوم. روز بعد با دقت بیشتری نگاه کردم؛ دیدم نه، درست خواندهام! «هنر مارتِ تابستانه گالری...». «هنر» را فهمیدم. «تابستانه» را هم همینطور ولی این «مارت» چه چیزی بود؟ نفهمیدم. با خودم گفتم شاید واژهای برگرفته از متون کهن یا زبانها و گویشهای خاص ایرانی است. ولی چرا اینقدر برایم غریب است؟ به محل کارم که مؤسسهای پژوهشی است، رسیدم.
از چند نفر از همکاران که همگی در کار خود متخصص هستند، از ویراستار، ادیب، شهرساز، طراح گرافیک و... پرسیدم آیا آنها واژه «مارت» و موضوع این نمایشگاه را میفهمند؟ همگی با جدیت گفتند: واژهای ناآشناست و هیچکس نتوانست کمکی به حل مسئله کند. به سراغ کتابهای فرهنگ زبان فارسی رفتم؛ چیزی یافت نشد. به سراغ سایت گالری مربوطه رفتم؛ چیزی بیش از اینکه هنر مارتِ تابستانه یک نمایشگاه جمعی هنرمندان پیشرو است، بهدست نیاوردم. گفتم خب شاید این مسئله ربطی به «پیشروبودن» داشته باشد و من از قافله عقبم. تصمیم گرفتم سراغ اینترنت بروم و در آنجا، واژه مارت را به فارسی جستوجو کردم. اطلاعات مربوط به گالری... و نمایشگاه جمعی هنرمندان پیشرو آمد. سرِ خانه اول بودم. با ناامیدی واژه را به لاتین جستوجو کردم. نتیجه داد: Mart به معنی: ١. مرکز خرید، بازار، بازار مبادلات /٢. مغازه /٣. تالار حراج
در کمال شگفتی دیدم از واژه انگلیسی با تحریر فارسی استفاده شده و احتمالا قرار است شهروندان از برگزاری یک بازارِ هنری تابستانی در یک هنرسرا یا گالری مطلع شوند! درحالیکه ما خود، واژه «بازار» را داریم و بازار از زبان فارسی به دیگر زبانها راه یافته، آنوقت ما میرویم واژه ناآشنای «مارت» را بدون هیچ توضیح و توجیهی وارد زبانمان میکنیم! اینهمه بیتوجهی و گریز از فرهنگ و هویت خودی چیست و از کجا ناشی میشود؟ چرا اصلا مسئله چنین آگهیای مجوز انتشار عمومی میگیرد؟ چرا شهروند بیدفاع را در برابر این نوع تهاجم، دچار آشفتگی فکری میکنید؟ پرسشم را درباره معنا و مفهوم «مارت» از افراد بسیار دیگری ادامه دادم؛ از جمله از خانمی در همان گالری آگهیدهنده که روز ششم مرداد به سؤالم پاسخ داد. هیچیک نمیدانستند معنای «مارت» چیست. چند بار دیگر در روزهای متفاوت با گالری تماس گرفتم تا شاید فرد مسئولی پاسخ سؤالم را بدهد، ولی هر بار فقط پیغامگیر پاسخگو بود. انتخاب اینگونه واژگان نه فقط هیچ کمکی به تقویت و رشد هنر، زبان و فرهنگ ما نمیکند، بلکه مردم را- در معنای عمومی آن- از هنر میترساند، چون مخاطب از همان ابتدا، متوجه موضوع
نمیشود و نمیداند قرار است با چه چیزی مواجه شود. بهنظرش میرسد «مارت» سبک یا نوعی از هنر است که راجعبه آن چیزی نمیداند.
حتی اگر هدف برگزارکنندگان نمایشگاه ایجاد ایهام و جلبتوجه بیشتر هم بوده باشد، باز هم میشد با بهکارگیری تواناییهای زبان فارسی همین کار را کرد؛ بهجای آنکه از وصلهوپینه دو زبان به هدف رسید و مخاطب را دچار سردرگمی کرد. دراینمیان چیزی که -اگر نگویم بیشتر از خود این ماجرا ولی نه کمتر- شگفتزدهام کرد، عکسالعمل افراد پس از حل معما بود. اینکه در ابتدا موضوع بهنظرشان عجیب میرسید، اما بعد خیلی زود از روی آن میگذشتند. این بیتفاوتی خطرناک است! تا زمانی که ما نسبت به وقایع اطراف خود - حتی از نوع کوچک و جزئیشان - بیتوجه و بیتفاوت باشیم، یقینا هیچ تغییر و بهبودی اتفاق نمیافتد.
دیدگاه تان را بنویسید