حکایت این سیاه سوخته‌های مایه‌دار!

کد خبر: 549308

صدای دوبس دوبس دی‌جی، هیکل‌های آفتاب سوخته متورم و عینک‌های آفتابی؛ اینجا استخر روباز مردانه یکی از هتل‌های شمال شهر تهران است. کم نیستند تهرانی‌هایی که آخر هفته‌ها را به جای رفتن به شمال و شنا و آفتاب گرفتن در ساحل، همین جا با 50هزارتومان سر و ته قضیه را هم می‌آورند. استخر روباز کم نیست و همین‌طور مشتری آفتاب گرفتن و برنزه شدن و دور همی با دوستان.

روزنامه ایران: صدای دوبس دوبس دی‌جی، هیکل‌های آفتاب سوخته متورم و عینک‌های آفتابی؛ اینجا استخر روباز مردانه یکی از هتل‌های شمال شهر تهران است. کم نیستند تهرانی‌هایی که آخر هفته‌ها را به جای رفتن به شمال و شنا و آفتاب گرفتن در ساحل، همین جا با 50هزارتومان سر و ته قضیه را هم می‌آورند. استخر روباز کم نیست و همین‌طور مشتری آفتاب گرفتن و برنزه شدن و دور همی با دوستان.
استخر بین ساختمان‌های هتل محصور شده و درخت‌های اطراف هم جان می‌دهد برای پهن کردن زیرانداز و بساط خوراکی و نوشیدنی. فروشگاه‌های کوچک دور و بر هم خوب سرویس می‌دهند؛ از ساندویچ گرفته تا قاچ‌های بزرگ هندوانه. گوشه دیگر هم میز پینگ پنگ و فوتبال دستی برای کل کل کردن آماده است.

چند پله که پایین بروید ازدحام و صف آنقدری هست که در نگاه اول متوجه نمی‌شوید چه خبر است. مردم کوله‌ها را بالای سر می‌برند و دست به دست می‌کنند تا برسد به جلو. یک نفر پشت پیشخوان ایستاده و درهای باز قفسه‌ها منظره خنده‌داری درست کرده.

هر چندتا کوله را در یک قفسه فرو کرده‌اند و درشان بسته نمی‌شود. حالا به این ازدحام و خفگی، بوی دستشویی را هم اضافه کنید و سه رختکن بیرون محوطه برای تحویل لباس و 3 دوش برای 600 نفر. هر طور حساب کنیم این تعداد مشتری با این امکانات کم هماهنگ نیست.
زیر یک سایبان بزرگ سیمانی پسری با کلی دم و دستگاه و دو باند پخش موزیک مشغول پخش آهنگ و دی‌جی کردن است. بازماندگان از شمال دورتا دور استخر طوری روی حوله‌ها و زیرانداز‌ها دراز کشیده‌اند که امکان ندارد از بین آنها رد بشوید و پایتان به کسی برخورد نکند. البته در بهترین قسمت آفتابگیر اصلاً نمی‌توانید راه بروید چون همه چسبیده به هم هستند و یکسره خودشان را از این‌رو به آن رو می‌کنند تا همه جای بدنشان به یک اندازه سرخ بشود؛ بدن‌های چرب و آفتاب سوخته.
اینجا همه چیز آماده است تا آفتاب بگیرید و اگر هم شد تنی به آب بزنید چون استخر در تمام مدت تقریباً خالی است و هر از گاهی چند بچه داخل آن می‌پرند تا آب بازی کنند و آدم به فکر فرو می‌رود که روی پشت بام هم می‌شود آفتاب گرفت. تازه 50هزارتومان هم خرج ندارد. اما شاید همین گپ‌های کوتاه و سلفی گرفتن با بدن‌های جزغاله شده کنار استخر باشد که پای خیلی‌ها را به اینجا کشانده.

کم نیستند کسانی که با هیکل‌های ورزیده و چرب و برنزه دور استخر قدم می‌زنند تا بقیه با دست نشانشان بدهند و بالاخره این همه خرجی را که برای بدن خود کرده‌اند به رخ بقیه بکشند. می‌شود نگاه و پچ‌پچ‌ها را شنید که از هیکل‌ها و قیمت عینک‌ها حرف می‌زنند.

از غریق نجاتی که کنار استخر زیر سایبان نشسته می‌پرسم اینجا همیشه اینقدر شلوغ است؟ «نه فقط جمعه‌ها تقریباً 500 یا 600 نفری می‌آیند. بقیه طول هفته خلوت است و پنجشنبه‌ها کمی خلوت‌تر از جمعه.» غریق نجات می‌گوید آب استخر را هر 45 روز عوض می‌کنند. هر چه می‌گذرد می‌شود لایه چربی را روی آب استخر بیشتر دید. روی دیوار دو پارچه تذکر نوشته شده که تقریباً هیچ‌کدام رعایت نمی‌شود: «با بدن چرب داخل آب نروید»، «ازشیرجه زدن بپرهیزید» تقریباً همه در استخر همین دو کار را می‌کنند و آب استخر آنقدر چرب شده که کافی است یک قلپ در دهانتان برود تا کلسترول بدنتان برود بالا. شیرجه هم ارزش بحث ندارد. مگر می‌شود استخر آمد و شیرجه نزد؟ شوخی هم که جزو لاینفک آب بازی است.

هر چقدر آفتاب پایین‌تر می‌رود از تعداد جمعیت هم کاسته می‌شود. چون سایه ساختمان روبه رویی بیشتر فضا را پر کرده است. اینجا هم مانند همه استخرها سوت پایان نیم ساعت زودتر زده می‌شود. از یک ساعت قبل از تعطیلی هم کم کم محوطه از ته سیگار و قوطی روغن بچه و پوست چیپس و بطری آبمیوه تمیز می‌شود و صندلی‌ها از دل بدن‌های آفتاب سوخته و بازوهای قلمبه و عینک‌های دودی بیرون می‌آید.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت