طنز پس پریروز؛ رضا احسان پور:
دسته اول:
افرادي که كاري جايي ندارند و جايي نميخواهند بروند؛ درصد زيادي از افرادی كه سوار مترو نميشوند اين افراد هستند. البته به همان نسبت كه اين افراد سوار مترو نميشوند، خيلي از همين افراد هم براي همين كه جايي كاري ندارند سوار مترو ميشوند. كمي پيچيده شد! برويم سراغ دستهی دوم.
آید آن روزی که با حیرت بپرسم: از چه رو
کس به مترو در نمیآید؟ سواران را چه شد؟
دسته دوم:
مديران، از جمله مهمترين افرادي هستند كه سوار مترو نميشوند. مديريت با سوار مترو نشدن، رابطه تنگاتنگي دارد؛ به اين ترتيب كه اولاً مديران نبايد سوار مترو بشوند و نميشوند، چون اگر سوار مترو بشوند همرده و هم سطح مردم عادي ميشوند و خب اين با روح مديريت در تناقض است. مهمتر از آن اينكه اگر يك مدير در جايي مثل مترو، بين مردم باشد، افراد زيادي براي حل مشكلاتشان به او مراجعه ميكنند و اين اتفاق علي رغم اينكه باعث ازدحام بيش از حد در مترو شده، باعث خستگي روحي و جسمي مدير مورد نظر نيز ميشود. پس مديران يا نبايد سوار مترو شوند، يا اگر گاهی نيت كردند سوار مترو شوند، يا بايد براي مديران، مترو را قرق كرد و در ساعاتي از شبانهروز ، مترو صرفاً به مديران سرويس بدهد و يا اينكه يك خط مترو، ويژه مديران ايجاد شود؛ اين دو روش اصلاً ممكن و شدني نيست. به اين دليل كه زير سطح شهر تهران ديگر جايي براي تونل زدن وجود ندارد و مهمتر اينكه، بسياري از مديران اگر سال تا ماه يكديگر را نبينند بهتر است. اگر ما مترويي ويژه مديران احداث كنيم و مديران مدام يكديگر را داخل مترو ببينند، اين ديد و بازديدها به مرور باعث به وجود آمدن تنش شده و
حرف و حديثها بالا ميگيرد.
در راستاي همين بحث رابطه مديريت با سوار مترو نشدن، يك سري افراد هم براي اينكه از الان در چشم انداز خود، مديريت را ميبينند، سوار مترو نميشوند چون اعتقاد دارند سوار مترو نشدن، آدم را مدير و يا حداقل شبیه یک مدیر ميكند!
«جایی که سلطان خیمه زد، غوغا نماند عام را»
این مصرع اصلاً داخل مترو ندارد مصرفی!
دسته سوم:
دسته ديگر از افراد كه سوار مترو نميشوند، افراد خيرخواهي هستند كه ترجيح ميدهند با ماشين شخصي خود، اين طرف و آن طرف بروند و جاي ديگران را در مترو تنگ نكنند. بسياري فكر ميكنند اين افراد، مرفهین بيدردي هستند كه به خاطر وضع مالي خوبي كه دارند، هيچ دليلي براي سوار شدن به مترو ندارند و نهايت وسيله حمل و نقل عمومي كه از آن استفاده ميكنند، تاكسي تلفني است، در حالي كه اصلاً اينطور نيست!
هواخواه توام جانا و میدانم که میدانی
فقط محض رفاه تو، نمیآیم کنار تو!
دسته چهارم:
دسته چهارم از افرادي كه سوار مترو نميشوند، افرادي هستند كه دوست دارند سوار مترو بشوند ولي داخل مترو جا براي سوار شدن گيرشان نميآيند و نميتوانند سوار مترو بشوند!
ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید
جز به لطف لگد و مشت و فشار و غیره!
دسته پنجم:
بازيگران، هنرمندان، خوانندگان و افراد مطرح و مشهوري كه اگر سوار مترو بشوند، آنقدر درگير امضا دادن و عكس يادگاري گرفتن ميشوند كه مدام از ايستگاهي كه ميخواهند آنجا پياده شوند، جا میمانند. آخرش هم براي رسيدن به مقصد، مرتب خط عوض كنند و ساعتها توي مترو سرگردان میمانند!
من نباید بروم داخل مترو هرگز
چون دراز است ره مقصد و من مشهورم!
دسته ششم:
امواتي كه دستشان از دنيا و مترو كوتاه است!
گرچه قبر از توی مترو بهتر است
باز هم آن روزگاران یاد باد
دیدگاه تان را بنویسید