طنز: دزد هم دزدهاي قديم

کد خبر: 505923

اي بابا! اينم دزده؟! چقدر دست زياد شده! دزد هم دزدهاي قديم. والا بخدا اون‌روزها اين‌قدر دزد زياد نبود!

طنز: دزد هم دزدهاي قديم
طنز پس پریروز؛ رضا احسان پور
طنز: دزد هم دزدهاي قديم
روز- داخلي- داخل مترو
زن اول: سلام.
زن دوم: سلام.
زن اول: خوب هستيد؟
زن دوم: ممنون! ببخشيد من شما را مي شناسم؟
زن اول: وا! مگه سلام كردن، آشنا و غريبه داره؟ عيبه آدم به بقيه سلام كنه؟
زن دوم: نه خب! راست مي‌گيد شما. گفتم نكنه شما را مي‌شناخته‌ام و الان يادم رفته.
زن اول: خب مادر جان! اسمت چيه؟
زن دوم: اسمم؟! اسمم را براي چي مي پرسيد؟
زن اول: وا! شما چرا اين‌طوري هستي؟
زن دوم: چطوري؟
زن اول: اين‌طوري ديگه!
زن دوم: نمي‌فهمم چطوري؟!
زن اول: اي بابا! يه اسم مي‌گفتي اينقدر خودت و من را نمي‌نداختي تو دردسر!
زن دوم: دردسر كدومه؟
زن اول: هيچي! منو باش مي‌خواستم براي پسرم بگيرمت.
زن دوم: ساناز! اسمم سانازه، متولد سال 64 هستم، شش تا بچه‌ايم، برادر بزرگترم ازدواج كرده، بقيه خواهرام از من كوچكترن، بابام هم كارمند بازنشسته است، مامانم هم خانه داره، خودم هم دانشجوي سال آخر كشتي‌سازي دانشگاه آزاد هستم. هم قصد ادامه تحصيل دارم، هم ندارم. خيلي هم اهل زندگي و سازش كار هستم، دست‌پختم هم حرف نداره، ديپلم خياطي هم دارم. خيلي هم مادرشوهر دوستم. از هر هنرم هم ده تا انگشت مي‌باره!
زن اول: ئه؟ ماشالا ماشالا بزنم به تخته! چه دختر با كمالاتي! اي بابا! حالا تو اين هيري ويري تخته از كجا گير بيارم؟
زن دوم: واي خدا مرگم بده! خودتون را ناراحت نكنيد. اجازه بديد من يه مداد دارم تو كيفم بدنه اش چوبيه، الان درميارم، شما بزنيد بهش.
زن اول: واي هزار ماشالا! چه دختر زرنگي! چه مديريت بحراني! باريكلا! كاش مسئولين اجازه مي‌دادن، جوان‌هايي مثل شما، بيايند و پست‌هاي مديريتي را در دست بگيرند، شايد يه كم اوضاع مردم بهتر مي شد.
زن دوم: اختيار داريد. چوب كاري مي‌كنيد. ما هرچي داريم صدقه سر شما و نسل شما داريم.
زن اول: ماشالا! ماشالا به اين ادب و احترام. شير مادرت حلالت! بذار روي ماهت را ببوسم.
زن دوم: اتفاقاً منم اين‌قدر مهر شما افتاده به دلم كه همش مي‌خواستم بگم اگر اجازه بديد دستتون را ببوسم.
زن اول: نه دختر گلم! اين چه حرفيه؟! واي نكن! تو رو خدا اينكارو نكن. شرمنده‌ام نكن!
زن دوم: افتخاره براي من.
زن اول: ئه! وايسا ببينم! انگشترم كو؟
زن دوم: هوم؟
زن اول: مي‌گم انگشترم كو؟
زن دوم: هوم هوهو هوم؟!
زن اول: باز كن دهنتو ببينم! تف كن بيرون انگشترم را!
زن دوم: وا! گردنبند من كو؟!
زن اول: بيا بابا اينم گردنبندت! جفتمون به كاهدون زديم!
زن دوم: خاك تو سرت پيرزن نفهم! اين همه سال داري دزدي مي‌كني، اون‌وقت نفهميدي من دزدم؟!
زن اول: حرف دهنت را بفهم جوجه دو روزه؟! اصلا كي به تو اجازه داده بياي تو واگن من دزدي؟ هان؟ بدم بچه‌ها بندازندت زير مترو؟
زن سوم: خانم‌ها خجالت بكشيد؛ زشته!
زن اول: تو ديگه چي مي‌گي اين وسط؟
زن سوم: قباحت داره!
زن دوم: دستتو در بيار از جيبم! ما خودمون دزديم، تو اومدي از ما دزدي؟
زن اول: اي بابا! اينم دزده؟! چقدر دست زياد شده! دزد هم دزدهاي قديم. والا بخدا اون‌روزها اين‌قدر دزد زياد نبود!
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت