مردم به باغ قلهک قدم خواهند گذاشت؟

کد خبر: 168028

داستان باغ قلهک را باید از روزی دنبال کرد که سفارت دولت انگلستان دارای مکان کوچکی در حوالی دروازه حضرت عبدالعظیم بود.

سفیر: شاید وقتی ناصرالدین نامه‌ی معروف مورخ هشتم رمضان 1278 ه.ق مبنی بر مجوز استفاده از باغ قلهک توسط انگلیسی‌ها را می‌نوشت، گمان نمی‌کرد این نامه روزی بهانه‌‌ی اشغال بخشی از پایتخت توسط دولت انگلستان شود. داستان باغ قلهک را باید از روزی دنبال کرد که سفارت دولت انگلستان دارای مکان کوچکی در حوالی دروازه حضرت عبدالعظیم بود. در سال 1286ه.ق سفارت انگلیس به شمالی‌ترین نقطه‌ی تهران در آن زمان (خیابان فردوسی) منتقل می‌شود و این کشور زمینی به مساحت 15 جریب را به عنوان سفارت دراختیار می‌گیرد که امروزه نیز محل اصلی سفارت دولت انگلیس در ایران است. قبل از انتقال تشکیلات سفارت دولت انگلیس در سال 1278ه.ق به محل جدید، ناصرالدین شاه قاجار طی نامه‌ای به سفارت انگلستان حق انتفاع از باغ قلهک را که قبلا تابستان‌ها به سفارت اجاره داده می‌شد تا به عنوان مکانی برای نشیمن تابستانی اعضای سفارت و خوشگذرانی‌های خود و میهمانانشان استفاده شود، به آن سفارت واگذار کرد. مسئله‌ای که در طول زمان به مرور فراموش شد تاکید روی مسئله‌ی مالکیت دولت ایران بر آن اراضی و همچنین به جهت استفاده تابستانی‌ سفارت است. که در همان نامه نیز به چشم می‌خورد. «باغ واقع در قریه قلهک و اراضی متصله به آن باغ با آب مخصوص آن که ملکاً تعلق به دولت علیه (دولت ایران) دارد»، همچنین در ادامه‌ی نامه «به جهت نشیمن ییلاقی سفارت دولت بهیه انگلیس» ذکر شده است، کسی چه می‌داند شاید این شاه تن پرور قجری در زمان نوشتن این نامه در چه حال و اوضاعی بوده است. ضمن اینکه فراموش نکنیم ناصرالدین شاه نیز مانند هر شاه دیگر گمان می‌کرد عمر جاودان دارد و بنابراین هر زمان که بخواهد امکان فسخ این نامه را در اختیار دارد. در هشتم آبان ماه سال 1309هـ.ش سفارت انگلیس طی یک برگ استشهادیه از ارباب اطلاع تقاضا می‌کند تا نظر خود را راجع به تصرفات مالکانه سفارت انگلستان در باغ و عمارات سفارت و قنات ملکی آن (قلهک) مرقوم نمایند و ذیل نامه را افراد معروفی چون: حسین پیرنیا (رئیس مجلس شورای ملی و از فراماسونرهای معروف) حسن پیرنیا (وزیرکابینه رضاخان قلدر و از فراماسونرهای معروف) حسن مستوفی (از رجال سیاسی زمان قاجار و پهلوی و از فراماسونرهای معروف) به انضمام دو فقره امضای مجهول الهویه تأیید و امضا می‌نمایند. انگلستان اصرار دارد که ثابت کند بر مبنای همان نامه ملک مذکور به آنها هدیه داده شده است. مسئله‌ای که تمامی حقوقدانان آن را رد کرده‌اند. باغ بیرون شهر آن زمان امروز در قلب پایتخت قرار دارد و بدیهی‌ست که هیچ عقل سلیمی اجازه نمی‌دهد بخشی از پایتختش به صرف یک نامه‌ی احمقانه که در زمان شاهی نیمه دیوانه نوشته شده در اختیار دولتی باشد که سوابق دشمنی‌اش با ما قدمتی چندصد ساله دارد. نکته جالب در ماجرای باغ قلهک آنجاست که اگر از رهگذران آن حوالی بپرسید بسیاری به دلیل وسعت فضای باغ گمان می‌کنند سفارت انگلستان در آن مکان است. ساموئل گرین نخستین دیپلمات رسمی آمریکا در ایران در مورد این باغ می‌نویسد«چند سال قبل دولت ایران دهات قلهک و زرگنده را به سفارت‌های انگلیس و روس عطا فرموده و آن‌ها ابنیه نیمه فرهنگی برای سفرا و نواب سفارت بنا کرده‌اند و دور آن باغات انبوه احداث نموده‌اند. در فصل تابستان فرنگی‌های زیادی به این دهات ییلاقی می‌روند و احدی نمی‌تواند بدون اجازه سفارت، خانه بخرد یا کرایه کند. هرگاه میان سکنه این دهات نزاعی واقع شود باید سفرای مزبور حکم آن را بنمایند.» از این سخنان می‌توان به میزان وابستگی دربار شاهنشاهی در طول تاریخ این سرزمین پی برد. سالهاست که زرگنده از دست روس‌ها بیرون آمده اما انگلستان حاضر به پس دادن باغ قلهک نیست. از زمان پیروزی انقلاب در فواصل گوناگون صحبت از بازپس گیری این باغ از دولت انگلستان بوده است. هرچند همیشه مباحث مربوط به این ماجرا در حد چند نطق و خطابه باقی می‌ماند، اما در یکی دو سال گذشته شدت اعتراضات مبنی بر لزوم این بازپس گیری چنان بالا گرفته که حتی یکبار دانشجویان با تصرف باغ پرچم فلسطین را در آن بالا بردند. رسانه‌های غربی بلافاصله تلاش کردند با برجسته کردن شباهت این ماجرا به ماجرای اشغال لانه‌ی جاسوسی ایران را تحت فشار قرار دهند بدون اینکه به این مسئله اشاره کنند که سفارت دولت انگلستان در حوالی فردوسی واقع است.‌ گرچه بلافاصله با حضور پلیس، دانسجویان از باغ بیرون آمدند اما همین ماجرا سبب شد جنبش مردمی آزادسازی باغ قلهک بر سر زبان‌ها بیفتد، جنبشی که در تابستان 88 با صدور بیانیه‌ای اعلام موجودیت کرد. هرچند پیش از این نیز اعضای ستاد آزاد سازی باغ قلهک دیدارهای فراوانی با برخی از افراد دولت و همچنین نمایندگان مجلس داشتند و هر بار وعده‌های مختلفی نیز گرفتند، اما در این دوسال هیچ حرکتی مثبتی از سوی دولت و امور خارجه برای بازپس گیری باغ قلهک انجام نشد. حتی زمانی رئیس ستاد آزاد سازی باغ قلهک اعلام کرد: «با بررسی‌های کارشناسی و حقوقی در سه حوزه امور حقوقی دولت، کمیسیون اصل 90 مجلس و ستاد آزاد سازی باغ قلهک، پرونده این باغ برای طرح دعوی در مجامع حقوقی کشورمان آماده شده است و پرونده این باغ برای ابطال سند جعلی انگلیس آماده است که با توجه به سابقه چنین اقدام‌هایی در محاکم قضایی، اکنون هیچ گونه منع حقوقی برای ابطال سند وجود ندارد و تنها وزارت خارجه ایران است که باید اراده خود را برای بازپس گیری این باغ به نمایش بگذارد» بعد از آن اما ما هیچ اقدام مشخص و موثری در این رابطه ندیدیم تا اینکه ماجرای باغ قلهک امروز در وضعیتی تازه قرار گرفت. برای اولین بار یک مقام رسمی کشور خبر از شکایت رسمی و درخواست برای بازپس گیری باغ قلهک از دولت انگلستان به قوه قضائیه را داد. این فرد کسی نبود جز محمد باقر قالیباف شهردار تهران که طی دیدار با جمعی از مدیران شهری اعلام کرد که «بر اساس گزارش های موثق عوامل سفارت انگلیس مبادرت به خشک کردن ، قطع کردن و آتش زدن درختان باغ قلهک کرده اند. نابودی بیش از 300 درخت قدیمی در فاصله زمانی کوتاه اقدامی نیست که بتوان از آن چشم پوشی کرد.» با شکایت رسمی شهردار تهران پرونده باغ قلهک وارد مرحله‌ی تازه‌ای خواهد شد. فراموش نکنیم که دولت انگلستان هیچگاه نتوانسته سند رسمی‌ای مبنی بر تملک خود بر این باغ ارائه دهد و اسنادی که در اختیار دارند همگی در یک دادگاه صالحه بدون تردید رد می‌شوند. به همین خاطر اقدام قالیباف اقدامی‌ست که بخاطر روند قانونی‌ و همچنین دفاع از محیط زیست هیچ بهانه‌ای به دست رسانه‌های بیگانه نخواهد داد. چرا که امروزه مسئله حفاظت از محیط زیست و به ویژه جلوگیری از قطع درختان کهنسال در سطح جهانی به حدی جدی‌ست که این رسانه‌ها در صورت باز گرفتن موضوع نمی‌توانند جزدر دفاع از این اقدام حرفی بزنند. از طرفی خواسته ی به حق مردم ایران مبتنی بر باز پس گیری بخشی از پایتخت که طی یک نامه‌ی مخدوش و فاقد وجاهت قانونی به دولتی بیگانه واگذار شده چیزی نیست که بتوان به آن اعتراض کرد. به همین خاطر جسارت و هوشیاری شهردار تهران بدون تردید اگر با همکاری مقامات قضایی کشور همراه شود، به زودی شاهد باز شدن درهای باغی خواهیم بود که گرچه در دل تهران قرار دارد اما تهرانیان هیچگاه اجازه‌ی ورود به آن را نداشتند.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت