ترحم در این مدرسه ممنوع

کد خبر: 166971

گوشه حیاط مدرسه، کنار باغچه بی گل و سبزه نشسته؛ تکان نمی‌خورد و زاویه نگاهش به خاک باغچه‌ است اما دقیق‌تر که می‌شوی عمق نگاهش را تا دوردست‌ها می‌یابی...

فارس: با سوت معاون مدرسه همه به صف می‌ایستند، صف‌هایشان طولانی نیست ولی پر است از شور و شیطنت؛ لبخند بر لب دارند و به شوق آموختن، سختیها را به جان می خرند؛ اینجا خبری از ترحم نیست فقط احترام است و احترام. گوشه حیاط مدرسه، کنار باغچه بی گل و سبزه نشسته؛ تکان نمی‌خورد و زاویه نگاهش به خاک باغچه‌ است اما دقیق‌تر که می‌شوی عمق نگاهش را تا دوردست‌ها می‌یابی؛ ناگهان لبانش پر از لبخند می‌شود و چشمانش، دریایی از شوق؛ می‌داند که می‌تواند، هر چند به سختی؛ جان می‌گیرد و برای تلاشی دوباره، آماده رزم در جاده زندگی می‌شود. ..... اینجا دیوارهای مدرسه سلام می‌کنند و از همان بدو ورود خوشامد می‌گویند، روی دیوارها این جمله نقش بسته است «سلام بچه‌ها». ساعت از 7:30 صبح گذشته است، دانش آموزان دختر و پسر یکی یکی با مادران و پدرانشان وارد مدرسه می‌شوند و تک تک به سرایدار سلام می‌کنند. با سوت معاون مدرسه همه به صف می‌ایستند، صف‌هایشان طولانی نیست ولی پر است از شور و شیطنت. مادران هم دور تا دور این صف‌ها را احاطه کرده و با اشتیاق به فرزندانشان چشم دوخته‌اند. برنامه صبحگاهی با تلاوت قرآن توسط زهرا آغاز می‌شود، بعد از آن همه کیف‌هایشان را بر دیوار مدرسه تکیه می‌دهند و آماده نرمش صبحگاهی می‌شوند. همگام با معلم ورزش خود، چند حرکت ورزشی انجام می‌دهند؛ انگار همه سرحال شده و آمادگی حضور در کلاس را پیدا کرده‌اند. برخی از کلاس‌ها فقط یک دانش‌آموز دارند؛ دیگر کلاس‌ها نیز با سه و چهار دانش‌آموز تشکیل شده‌اند، پر جمعیت‌ترین کلاس، کلاس اولی‌‌ها هستند با هشت دانش‌آموز. * مدرسه پر از مهر «مدرسه استثنایی مهر یکی از پرجمعیت ترین مدارس استثنایی استان است» این جمله‌ای است که رویا حمیدیان، مدیر مدرسه استثنایی مهر می‌گوید. وی می‌افزاید: این مدرسه از مناطق مختلف دانش‌آموز می‌پذیرد و به نوعی تمام مناطق محدوده بلوار گلستان، سه راه خرمشهر، بقایی و چند روستای حاشیه این مناطق را پوشش می‌دهد. حمیدیان ادامه می‌دهد: 105 دانش آموز در این مدرسه درس می خوانند که شامل دانش‌آموزان 4 تا 17 ساله، با بهره هوشی پایین و حدود 50 تا 75 هستند. *کمبود فضای آموزشی/مدرسه سالن اجتماعات چندمنظوره ندارد مدیر این مدرسه از بکارگیری شیوه‌های نوین درسی خبر می‌دهد و می‌افزاید: کتب درسی از لحاظ محتوایی تفاوت زیادی با کتب درسی مدارس عادی ندارند تنها در مراحل تدریس و برنامه زمانبندی با هم تفاوت دارند. به گونه‌ای که کتاب‌های پایه اول ابتدایی سه جلدی هستند. وی می‌گوید: این مدرسه با کمبود فضای آموزشی مواجه است و هر اتاقی که در مدرسه داشتیم به کلاس درس تبدیل شده است. مدرسه فاقد سالن اجتماعات چند منظوره است و از آنجایی که متأسفانه هر سال آمار دانش‌آموزی بالا می‌رود، هیچ گونه امکاناتی به مدرسه افزوده نمی‌شود. حمیدیان از کسب مقام اول در مسابقات فرهنگی استان و نیز کسب رتبه اول رشته دو و میدانی در مسابقات کشوری توسط دانش آموزان این مدرسه احساس غرور می‌کند و آنها را از افتخارات این مدرسه برمی‌شمارد. وی که پس از 27 سال کار کردن در مدارس استثنایی، همچنان با انرژی و انگیزه به وظیفه خود عمل می‌کند، بیان می‌کند: پس از گذشته این همه سال، ذره‌ای از عشقم به بچه‌ها کم نشده است. *معلمان درس عشق می‌دهند و شعر محبت می‌سرایند در ابتدای ورود به مدرسه استثنایی، تصورات گوناگونی از ظاهر و شکل دانش‌آموزان، سختی یادگیری و مسائل آموزشی آنها در ذهن متبلور می‌شود اما مطمئناً با مشاهده رابطه زیبا و عاطفی بین معلمان و دانش‌آموزان این مدرسه، تمام ذهنیت‌ها نسبت به عجیب یا خشک بودن مدارس استثنایی تغییر می‌یابد. گویا معلمان در این مدرسه درس عشق می‌دهند و شعر محبت می‌سرایند. چیزی که بیش از همه توجه را در این مدرسه به خود جلب می‌کند روابط عاطفی میان دانش‌آموزان با معلمان است؛ هیچ فاصله‌ای میان دانش‌آموز و معلم در مدرسه وجود ندارد؛ دیوارهای کلاس درس پر است از کارهای معرق زیبا و تابلوهای قابل توجه. *بعضی‌ها درسشان آب است و بعضی نان! صدای شوخی و خنده بچه‌ها از پشت در یکی از کلاس‌ها به گوش می‌رسد. زنگ دوم است، نیلوفر با صدای بلند مشق‌هایش را می‌خواند و می‌نویسد، معلم هم یکی یکی بچه‌ها را صدا می‌کند، دفتر مشق‌هایشان را ورق می‌زند و با خودکار قرمزش آنها را تصحیح می‌‌کند و بر دفترهایشان برچسب «صد آفرین» و «بیشتر تلاش کن» می‌چسباند. مینا سیلاوی، معلم کلاس اولی‌هاست، او می‌گوید: شاید یاد دادن به ظاهر کار ساده‌ای باشد اما بچه‌ها هرکدام رفتار خودشان را دارند. وی معتقد است برای اینکه تدریسش موثرتر باشد باید رفتار و عادت هر کدام از دانش‌آموزانش را بداند. این همان تدریس فردی است که در روش‌های تدریس روز دنیا مرسوم است. سیلاوی پایه اول را سخت‌ترین پایه می‌داند و می‌گوید: شاید گذراندن پایه اول ابتدایی سه سال طول بکشد چراکه بچه‌ها باید عددشناسی و حروف شناسی را به خوبی بیاموزند. وی می‌افزاید: درس بچه‌‌ها هم‌سطح نیست، یکی درسش آب است، یکی نان و دیگری باران. معلم این کلاس می‌گوید: در تدریس دانش‌آموزان کم توان ذهنی، صبور بودن مهم ترین اصلی است که باید رعایت شود. * هیچ سختی در کارم احساس نمی‌‌کنم این معلم که پس از 16 سال خدمت در این مدرسه، همچنان با انرژی سرکلاس حاضر می‌شود، ادامه می‌دهد: چون خودم این شغل را انتخاب کردم هیچ سختی را در کارم احساس نمی‌کنم. تنها چیزی که در لحظه‌ لحظه تدریس این معلم پنهان نیست لبخندی است که چون تکرارهای مکرر درسش، تکرار می‌شود و چهره‌اش به مهر می‌گشاید و اخم زمانی بر وجودش مستولی می‌شود که تنهاست و می‌اندیشد به دانش‌آموزانش و آینده‌شان. خودش می‌گوید این دغدغه‌ها بیش از هر چیز حتی مسئله حقوق و مزایا ذهنش را معطوف می‌کند. چند دقیقه که در این کلاس بمانی می‌فهمی عشق خیلی چیزها به آدم یاد می‌دهد. نیاز سنجی و تدریس مسائل روزمره و کاربر‌دی مشهود‌ترین چیزی است که در کار برنامه‌ریزان و اجرای آن توسط معلمان صبور و زحمتکش این مدارس وجود دارد. اما علی رغم امکانات مناسبی که در این مدارس به کار گرفته شده است موانعی سر راه تدریس معلمان وجود دارد. هرچند پرش از روی همین موانع است که معنای معلم کودک استثنایی را روشن می‌کند اما احساس مسئولیت شدید این معلمان باعث شده است، کارشان را به وظایف داخل مدرسه محدود نکرده و مدام به دنبال راه حلی برای بهتر شدن شرایط کودکان استثنایی در جامعه باشند. * جز احترام چه داری که تقدیم کنی مدرسه تعطیل شده است؛ اینجا کنار پنجره کلاس درس و در سکوت ساده، به بیرون می‌نگری. حس غریبی به سراغت می‌آید. صدای پای پاییز را می‌شنوی،می‌خواهی بنویسی از پاییز، مهر و آغاز مدرسه، از کتاب‌های درس و دفترهای مشق، بنویسی از زبان آنهایی که نمی‌دانند به کدامین دلیل نسبت به هم سن و سالان خود عقب مانده محسوب می‌شوند؛ اما سخت است. با گچ سفیدی که به یادگار از این مدرسه در دست داری، راهروهای مدرسه را طی می‌کنی. به روزهای خوش دانش‌آموزی‌ات فکر می‌کنی که شعرهای کتاب را از حفظ بلند بلند با دوستانت می‌خواندی. به جدول‌های ضربی که بابت یاد گرفتنشان از معلم جایزه گرفتی. دوست داری همان جا سر بر زمین بگذاری و خدا را شکر بگویی بابت همه نعمتهایش که از من، تو، ما و این بچه‌ها دریغ نکرده است. نمی‌دانی چه بگویی، به دیوار مدرسه تکیه می‌کنی و به باغچه بی‌گل و سبزه می‌نگری، به همانجا که لبخند و شوق کودکانه‌ای را دیدی، به او که می‌داند که می‌تواند، هر چند به سختی؛ به او که جان می‌گیرد و برای تلاشی دوباره، آماده رزم در جاده زندگی می‌شود. و تو در برابر این همه شوق و ایمان، جز احترام چه داری که تقدیم کنی؛ آری احترام، نه نگاه ترحم آمیز.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت