این پورشهها در خیابان چند زندانی را آزاد میكند؟
ساعت 23:30 است و خسته و كوفته بعد از خوردن افطاري آن هم به سرعت برق و باد نشستهاي و سيزدهمين جشن گلريزان براي حمايت از خانواده زندانيان را پوشش خبري دادهاي.
فارس: صداي غرش اگزوز خودروي "پورشه " مشكي تمام ذهنت را بهم ميريزد. زرق و برقهاي خيابان، جاي بدبختيهاي زندانيان را در فكرت پر ميكند. يكي، 5 تا، 10 تا و... تعداد خودروهاي وارداتي لوكس بيشتر و بيشتر ميشود. ساعت 23:30 است و خسته و كوفته بعد از خوردن افطاري آن هم به سرعت برق و باد نشستهاي و سيزدهمين جشن گلريزان براي حمايت از خانواده زندانيان را پوشش خبري دادهاي. از مجتمع دشت بهشت وارد يادگار جنوب ميشوي از يكي از فرعيها تغيير مسير ميدهي به داخل خيابان سعادت آباد. از آنجا كه ساكن پايين شهر هستي به خيالت اين مناطق هم اين وقت شب خلوت است اما تمام تصوراتت به هم ميريزد و ميبيني همه خانههايشان را رها كردهاند و به خيابان آمدهاند تا سراغي از كارهاي ضروريشان بگيرند. از بيمارستان رسول اكرم (ص) سرازير ميشوي به سمت ميدان كاج. در ميان همهمه غرش صداي اگزوز بعضي ماشينها بياختيار ياد "يعقوب و كيميا " ميافتي و آن حادثه دردناك سعادت آباد كه خبرساز شد. كاج را كه رد ميكني در ترافيك، بيشتر غوطه ور ميشوي و كارت ميشود ترمز و كلاج و اندكي هم پدال گاز كه معجوني از عصبانيت و خستگي است. برنامههاي راديو هم كه اين وقت شب چنگي به دل نميزند و موسيقي ماشينهاي كناري را هم كه زبانشان را نميفهمي و از سوي ديگر نميخواهي كل روزهداريات را به باد بدهي. براي آنكه خودت را در ترافيك سرگرم كني چند ساعتي به عقب باز ميگردي؛ همان محل برگزاري جشن گلريزان. فيلم دختر 7 سالهاي كه در مراسم نمايش دادند، گريه ميكرد و بيتابي از اينكه پدرش به خاطر 12 ميليون تومان اسير زندان است و 6 ماه بدون بوسه پدر سر به بالين ميگذارد. از اين دخترك رد ميشوي چون گريه پشت فرمان ماشين آزار دهنده است آن هم در اين نقطه از شهر كه مايه تمسخر ديگران ميشوي. ضجههاي پيرزن از ذهنت بيرون نميرود، پيرزني كه به خاطر 120 ميليون تومان ديه در بند نسوان زندان است و تنها اميدش آزادي است تا دخترش را در لباس سپيد عروسي ببيند. در همين عوالم ميچرخي و ميچرخي كه صداي غرش اگزوز يك خودروي "پورشه " مشكي تمام ذهنت را بهم ميريزد. زرق و برقهاي خيابان، جاي بدبختيهاي زندانيان را در فكرت پر ميكند. ترافيك هم مزيد علت ميشود؛ يكي، 5 تا، 10 تا و... تعداد خودروهاي وارداتي لوكس بيشتر و بيشتر ميشود. در شش و بش حضور اين همه شهروندان خودرو سوار در خيابان هستي و از خودت ميپرسي اينها اين وقت شب چه نيازي به حضور در خيابان دارند كه با ديدن گپ و گفت ميان رانندگان 2 خودروي كناريات ميفهمي كه در اين ترافيك كارهاي مهمتري هم ميتوان داشت ميتوان با خيليها دوستتر شد و آشنا و تو هم از دنيا بيخبري! رويت را برميگرداني تا مبادا مزاحم جوانان امروزي دور و برت شوي، شمارش ماشينها ديگر از دستت در ميرود، اما با يك ضرب و تقسيم ساده ميتواني بگويي در 100 متر فضاي اين خيابان 3 بانده، 5 ميليارد تومان ماشين در ترافيك ماندهاند. رقمي كه ميتوانست التيام بيخوابيهاي كودك 7 ساله و آرامبخش ضجههاي آن پيرزن باشد. هيچكسي منكر لذت بردن و خوشگذراني افراد از اموال شخصيشان نميتواند باشد اما بد نيست كمي هم بر آن نكته اخلاقي از حضرت علي (ع) تأملي داشته باشيم كه "در هيچ جا ثروتي انباشته نخواهد شد مگر اينكه در كنار آن حقي از مظلوم ضايع شده باشد. "
دیدگاه تان را بنویسید