عملکرد روحانی زلزلهای هشت ریشتری بر پیکر ساختمان محقر اصلاحطلبان است
شاید سخنی به اغراق نرفته باشد اگر گفته شود انتخابات مجلس سال ۹۸ اصلاحطلبان را با یکی از دشوارترین انتخاب ها در حیات ۲۰ ساله این جریان مواجه خواهد کرد آثار و ریشههای این چالش به تدریج پس از انتخابات ۲۹ اردیبهشت ۹۶ در سطح جامعه ظاهر شد.
صادق زیبا کلام در وژه نامه نوروزی شرق به بررسی وضعیت اصلاح طلبان و دولت روحانی پرداخته است که بخش هایی از تحلیل وی در ادامه خواهد آمد:
داستان غم انگیز این بحران بازمیگردد به ائتلاف اصلاحطلبان با جریان نزدیک به دکتر روحانی اصلاح طلبان با تمام توان به نفع روحانی وارد آن انتخابات شدند. اگرچه بعدها برخی نزدیکان آقای روحانی بعضا به تصریح و بعضا به تلویح ابراز کردند پیروزی ایشان ارتباط چندانی با اصلاحطلبان پیدا نمیکند اما واقعیت آن است که اگر حمایت همه جانبه اصلاح طلبان از روحانی نمی بود احتمالا دارای ۲۴ میلیونی انتخابات ۹۶ نیز در کار نبود.
نباید فراموش کرد بسیاری از کسانی که در روز جمعه ۲۹ اردیبهشت ۹۶ پای صندوق های رای رفته و به آقای روحانی رای دادند. جز رای دهندگان «خاکستری» بودند. به عبارت دیگر، آنان خیلی مصمم و مطمئن بودند که اساساً خواست یا تمایلی به شرکت در آن انتخابات دارند یا خیر. بسیاری از آنها این باور را که انتخابات میتواند موجبات تغییراتی معنادار در شرایط کنونی ایران شود. مدتهاست از دست داده اند؛ بنابراین اراده ای برای شرکت در انتخابات نداشتند؛ اما اصرار و تکرار فعالان سیاسی و چهرههای ملی اصلاح طلب مبنی بر لزوم شرکت در انتخابات و اینکه بجز صندوق رای وزارت کشور گزینه دیگری برای تغییر روند های اجرایی در کشور وجود ندارد بر تردیدهای بسیاری از آنان غلبه کرد و کسر در خور توجهی از «خاکستری» ها در ساعات پایانی روز رای گیری صندوق های رای رفتند باعث آن ازدحام و صفهای طولانی شدند؛ اتفاقی که حتی موجب شد برخی حوزه های اخذ رای با کمبود تعرفه روبرو شوند. کم نبودند رای دهندگانی که ساعت ها برای رای دادن در صف ایستادند و به روحانی و لیست های امید شوراهای شهر رای دادند.
با این حال، هنوز زمان چندانی از تشکیل دولت دوم آقای روحانی نگذشته بود که بسیاری از رأی دهندگان، اعم از آنان که از ابتدا مصمم به شرکت در انتخابات بودند یا آنها که با تردید پای صندوق های رای رفته بودند. در رسانههای اجتماعی و حتی در محافل دانشجویی و ... اعلام کردند. از رای دادن به ایشان و اساسا شرکت در انتخابات پشیمان اند. در قریب به دو سالی که از آن انتخابات می گذرد، کم نبودهاند رای دهندگانی که به صراحت اظهار می کنند ما نمی خواستیم در انتخابات شرکت کنیم، اما اصرار اصلاحطلبان و «تکرار» سبب شد در نهایت تصمیم بگیریم در انتخابات شرکت کنیم. بعد هم گلایه از اصلاح طلبان که این بار آخری بود که ما به حرف شما گوش کردیم! البته برخی «پشیمان ها»، اصلاح طلبان را در این مسیر مقصر میدانند و معتقدند آنان میدانستند روحانی اینگونه عمل خواهد کرد، اما برخی دیگر میگویند این جریان سیاسی نیز به نوعی غافلگیر شده است.
به باور نگارنده، درک و هوش آقای روحانی خیلی بیشتر از آن است که متوجه این مسائل نشده باشد؛ اما این آخرین دوره مسئولیت روحانی در مقام رئیس جمهور است و مشخص نیست در آینده چه اقداماتی برای او رخ بدهد. اگر چه مانند هر کنشگر سیاسی دیگری، ترجیح میدهد محبوبیت داشته باشد؛ اما می داند برای رسیدن به جایگاه های سیاسی که در نظر دارد، نیاز به پشتیبانی مراکز دیگر قدرت هم دارد. بر عکس او، اصلاح طلبان تنها سرمایه اجتماعی که دارند حمایت مردمی است و مسئله اصلاح طلبان نیز دقیقا از همین نقطه آغاز میشود. شرایط سالهای بعد از دوم خرداد ۷۶، نشان داده است همه داروندار اصلاحطلبان صندوق رای وزارت کشور است.
درستتر گفته باشیم، بعد از حضرت حق، پشتیبان و حامی اصلاح طلبان، حمایت مردم از آنهاست. همه اعتبار و سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان، پشتیبانی و اعتماد مردم به آنهاست و این گزاره بارها در سال 97 شنیده شد که عملکرد روحانی در دولت دومش می تواند آسیبی جدی و اساسی به اعتبار اصلاحطلبان وارد کند. در واقع اگر از عملکرد روحانی و کلیتر گفته باشیم اوضاعی که کشور بالاخص از نظر اقتصادی بعد از تشکیل دولت دوم ایشان پیدا کرد. به عنوان فرود آمدن زلزله ای هشت ریشتری بر پیکر ساختمان محقر اصلاحطلبان یاد کنیم. واقعا سخنی به گزاف نرفته است. چه کسی باور میکرد روزی در خیابان های شهرهای کشور شماری از جوانان معترض -هر چقدر هم که تعداد- علیه اصلاحطلبان هم شعار دهند؟ آن هم بعد از موفقیت اصلاح طلبان تنها دو سال قبل از اعتراض های دی ۹۶ و در جریان انتخابات مجلس دهم در اسفند ۹۴؟ چه کسی باور میکرد جایگاه جریانی اجتماعی که سمبل آن با گفتن دو بار «تکرار می کنیم». باعث شد حتی یک اصولگرا هم بتواند در تهران به مجلس دهم راه پیدا کرده یا در انتخابات خبرگان در تهران موفق شود. شرایط دیگری را تجربه کند که به نوعی به چالش کشیدن کارآمدی این جریان سیاسی در اداره کشور است. آنچه بر ابعاد این وضعیت دامن زد. چگونگی رویارویی آنان با این بحران و به تعبیری «چه باید کرد؟» آنان با نقششان در انتخابات روحانی بود. واقعیت آن است که اصلاحطلبان در مواجهه با «انتخاب روحانی». نتوانستند مشی ای واقع بینانه، روشن و منسجم اتخاذ کنند. برخی ترجیح داده اند در قبال نقششان در انتخاب روحانی سکوت کنند. بعضی به طور تلویحی و حتی تصریحی، آن را امری ناچار دانسته اند و تأکید کرده اند چک سفید امضا به کسی نداده و پرسشگری برای تحقق شعارهای رئیس جمهور را وظیفه خود میدانند. دسته ای از اصلاح طلبان نیز گفته اند به همکاری با دولت روحانی ادامه میدهند و برخی از ادامه همکاری انصراف داده اند. در واقع رویکردهای متناقض و درهم و برهم و گاهی مقابل نیز نشان میدهد تصمیم واحدی در این جبهه به چشم نمیخورد. در حالی که به جای این آشفته بازار که در سال ۹۷ بیشتر به چشم آمد. شایسته تر بود اصلاحطلبان خیلی ساده، در عین حال صریح، قاطع و روشن، به مردم اعلام میکردند هیچ آلترناتیو دیگری به جز انتخابات نمی شناسد و با توجه به شرایط دشوار بررسی صلاحیت ها در شورای نگهبان، نمی توانند با گزینه اصلی خودشان در میدان رقابتها حاضر شوند میتواند در سال ۹۸ به صراحت به مردم بگویند.
گزینه های دیگری را که از سوی جریانات سیاسی در داخل یا خارج کشور ارائه میشود. با دلیل و منطق برای مردم رد می کنند که در آمدن از چاله و افتادن به چاه است. به منتقدان خود و آنان که معتقدند شرکت در انتخابات هیچ ثمری ندارد. توضیح میدادند با رای ندادن و شرکت نکردن در انتخابات هیچ چیز را نمی توان تغییر داد. به مردم می گفتند « ممکن است با رای دادن هم چیزی تغییر نکند؛ اما آنچه یقین است، آن است که با رای ندادن قطعا هیچ چیز تغییر نخواهد کرد»، بنابراین باید در انتخابات شرکت می کردیم صد البته که برخی از جریانهای سیاسی از شرکت مردم در انتخابات بهرهبرداری سیاسی کرده و آن را به علط تاییدی برای برنامه ها و برخی روندها در اداره کشور ارزیابی می کنند. درحالی که این گونه نیست و شرکت در انتخابات لزوما به معنای رضایت از همه آنچه در حال رخ دادن است، نیست! بلکه رفتاری کنش مند است برای استفاده از ظرفیتهای موجود، میتوانند به مردم اطلاع دهند که اگر به روحانی رای دادیم، به واسطه آن بود، که اگر غیر از این میشد و بالفرض ما در انتخابات شرکت نمی کردیم. رقیب ایشان پیروز انتخابات میشد.
دیدگاه تان را بنویسید