موسوی لاری: احمدی نژاد بدهکار است/مردم از وضع موجود عصبانی هستند نه اصلاح طلبان

کد خبر: 931618

سید عبدالواحد موسوی لاری از اعضای مجمع روحانیون مبارز بر این باور است که با توجه به تغییراتی که در نگاه و نگرش مردم به زندگی‌شان به وجود آمده، اصلاح‌طلبان باید زبان مفاهمه با مردم را پیدا کنند.

موسوی لاری: احمدی نژاد بدهکار است/مردم از وضع موجود عصبانی هستند نه اصلاح طلبان

خبرآنلاین: «دغدغه اصلاح طلبان برخورد شورای نگهبان است»،‌«اصلاح طلبان اگر اشتباه کردند، عذرخواهی کنند»،‌«قالیباف بگوید چه گلی به سر مردم زده است؟»،‌«مماشات با احمدی نژاد به چه علت است؟»،‌«کاندیداهای اصلاح طلبان سال ۸۴ یادشان باشد»،‌«کسی مثل احمدی نژاد رئیس جمهور شود، چیزی از جمهوری اسلامی باقی نمی ماند»،‌«ساختار حکومت نباید نظامی گری شود» و

این بخشی از اظهارات سید عبدالواحد موسوی لاری از اعضای مجمع روحانیون مبارز و وزیر کشور دولت اصلاحات در گفتگو با خبرگزاری خبرآنلاین است. او که معتقد به کنشگری اصلاح طلبان است و گوشه نشینی را رد می کند معتقد است باید با نهادهای حاکمیتی رایزنی کرد ولی مهمتر آن است که اصلاح طلبان زبان مفاهمه با مردم را پیدا کنند.

موسوی لاری دلخوری مردم از اصلاح طلبان را تایید می کند اما این را می گوید که مردم از وضعیت موجود عصبانی هستند نه اصلاح طلبان.

این چهره شاخص اصلاح طلب احمدی نژاد را جریان سوم نمی داند و معتقد است روی کار آمدن فردی چون احمدی نژاد دیگر چیزی از جمهوری اسلامی باقی نمی گذارد.

مشروح بخش دوم از گفتگوی تفصیلی خبرگزاری خبرآنلاین با عبدالواحد موسوی لاری را بخوانید؛

*****

*آقای موسوی لاری! اگر بخواهید واقع‌بینانه شرایط جریان اصلاحات را تحلیل کنید، واقعا چند درصد شانس پیروزی دارید؟ در دو حالت که شورای نگهبان سخت‌گیری کند و در حالت دوم اجازه عبور کاندیداهایتان از فیلتر نظارت استصوابی را بدهد.

پیروزی و شکست در حوزه سیاسی وابسته به علل و عوامل متعدد و مختلف است. هیچ گاه موفقیت‌ها و شکست‌ها تک علتی نیستند به بیانی دیگر دلایل متعددی می‌تواند دست به دست هم دهد و یک پیروزی را سامان دهد و یا می‌تواند منجر به شکست شود. نکته دوم این است که علاوه بر اصلاح‌طلبان، رقیب دیگری در صحنه حضور دارد. در واقع به طور دقیق نمی‌توان گفت آیا اصلاح‌طلبان موفق می‌شوند یا شکست می‌خورند آن هم بدون اینکه برداشت روشنی از واکنش و کنش‌های طرف مقابل داشته باشیم؛ بنابراین حتما باید بتوانیم طرف مقابل را تعریف کنیم تا بگوییم آیا اصلاح‌طلبان موفق می‌شوند یا خیر؟

قهر مردم با صندوق رأی ادامه یابد، اصلاح طلبان شانس پیروزی ندارند

حال با فرض دو مسئله‌ای که اشاره شد گمان می‌کنم اگر مسئله حضور مردم حل شود اصلاح‌طلبان هیچ نگرانی ندارند از این رو اگر مردم به  این نقطه برسند که مشارکتشان در امر انتخابات، به نفعشان است و انگیزه حضور پیدا کنند به نسبتی که حضورشان افزایش پیدا می‌کند به همان نسبت هم احتمال موفقیت اصلاح‌طلبان بیشتر می‌شود. این در حالی است که اگر  فضای فعلی با قهر مردم با صندوق‌های رأی که از اسفند ۹۸ تاکنون به وجود آمده، ادامه پیدا کند، موفقیت اصلاح‌طلبان چندان در دسترس نیست و نمی‌توان امیدوار بود.

نکته دیگر مربوط به رقبای اصلاح‌طلبان است به هر حال ما باید بدانیم کاندیداها و مصادیقی که قرار است در این صف آرایی سیاسی وارد شوند و رقابت کنند چه کسانی هستند یعنی چه کسی از سوی اصلاح ‎طلبان و در مقابل چه کسی از جریان رقیب خواهد آمد. در نتیجه این مسئله تاثیرگذار است یعنی اگر کاندیداها، کاندیداهایی با شرایط مساوی باشند می‌توان گفت که اصلاح‌طلبان می‌توانند بیایند و تلاش کنند اما اگر شرایط، شرایط دیگری باشد یعنی کاندیداها متفاوت باشند، وضعیت نیز متفاوت خواهد بود. نکته سوم مربوط به عرصه و فضا است از نگاه بنده، اگر فضای سیاسی و امکاناتی که حاکمیت و نظام دارد علی السویه در اختیار کاندیداها باشد باز هم می‌توان گفت که اصلاح‌طلبان زمینه دارند اما اگر مردم نیایند و فضا و عرصه، عرصه حمایت نهادهای رسمی از یک کاندیدا باشد فضا متفاوت است.

حضور مردم معادلات انتخاباتی را برهم می زند

*منظورتان چه نهادهایی است...

هم شورای نگهبان، هم صداوسیما و هم سایر نهادها می‌توانند مطرح باشند ما در انتخابات ۷۵،۷۶ کاندیداهایی چون سیدمحمد خاتمی و ناطق نوری داشتیم آقای ناطق نوری در جایگاه رئیس مجلس و آقای خاتمی، رئیس کتابخانه ملی بود از نظر جایگاه قانونی، آقای ناطق نوری رئیس یک قوه بود و آقای خاتمی رئیس یک واحد کوچک در درون ده‌ها واحد دیگر بود از نظر امکانات، صداوسیما به صورت ۲۴ ساعته در اختیار آقای ناطق نوری بود؛ علاوه بر آن تریبون‌های نماز جمعه در اختیار آقای ناطق نوری بود بسیاری از چهره‌ها و شخصیت‌هایی که نباید دخالت مصداقی می‌کردند به نفع آقای ناطق نوری وارد صحنه شده بودند اما مردم تصمیم گرفتند برخلاف این موج حرکت کنند؛ به بیانی دیگر حضور مردم همه این برنامه‌ریزی‌ها و معادلات را برهم زد.

دغدغه اصلاح طلبان برخورد شورای نگهبان است

*صداوسیما چگونه می‌تواند به نفع یک جریانات سیاسی سیاسی خاص عمل کند؟

در حال حاضر تمام شبکه‌های تلویزیون از ساختن فیلم گاندو گرفته تا سایر فیلم‌ها، نشان دهنده این واقعیت است که تمام امکانات رسانه‌ای به سمت و سوی یک جناح است هرچند از گذشته نیز بوده اما اکنون علنی و آشکار شده است. اگر مصاحبه‌های صداوسیما را مورد رصد قرار دهیم مربوط به کسانی است که از یک جناح هستند و تقریبا اظهارات مشخصی دارند. هرچند تریبون‌های دیگری نیز وجود دارد. بنابراین این عرصه، عرصه برابری برای کاندیداها نیست اصولگراها برای کاندیدای مدنظرشان دغدغه‌ای جز رأی‌آوری ندارند در واقع آنها نه هراسی از شورای نگهبان دارند که کاندیداهایشان را تایید نکند و نه هراسی از مسیر دارند که مبادا مشکلاتی برای کاندیداهایشان رخ دهد اما در مقابل، اصلاح‌طلبان از همه رده‌ کاندیداها و هر کسی که در اردوگاه اصلاح‌طلبان  تعریف می‌شود اولین دغدغه‌شان این است که برخورد شورای نگهبان چگونه خواهد بود.

تکلیف شرعی صداوسیما حمایت از یک جریان خاص است؟

دومین دغدغه این است که آیا اصلاح‌طلبان با بایکوت خبری و رسانه‌ای مواجه می‌شوند یا خیر؟ البته الان نیز با همین دغدغه روبرو هستند که آیا این بایکوت تغییر خواهد کرد. علاوه بر این، آیا نحوه برخورد صداوسیما تغییر می‌کند مبنی براینکه آیا نقش و رسالت ملی خود را انجام می‌دهد یا اینکه تکلیف شرعی‌اش این است که از یک جریان خاص حمایت کند. مجموعه این مسائل بیانگر این است که شرایط برای اصلاح‌طلبان، شرایط آسانی نیست بلکه سخت و دشوار است اما همواره یک نکته حساس  و یا یک نقطه امید وجود داشته و آن نقطه امید، این است که اصلاح‌طلبان بتوانند آن زبان مفاهمه با مردم را پیدا کنند. البته الان با توجه به عملکرد دولت آقای روحانی در پاره‌ای از مسائل به ویژه مسائل اقتصادی و حوزه مربوط به کرونا، کار اصلاح‌طلبان هم سخت شده است.

بنده به عنوان یک ایرانی نمی‌توانم خود را قانع کنم که چرا دولت و دستگاه‌های مسئول کشور از زمانی که کشورهای مختلف اعلام دسترسی به واکسن کرونا کردند تمهید درستی برای دسترسی شهروندانمان به واکسن به کار نبردند. در حال حاضر ممکن است این دسترسی مشکل شده باشد به ویژه با توجه به وضعیتی که هند پیدا کرده معلوم است اگر هند چند میلیارد دوز واکسن کرونا هم داشته باشد نمی‌تواند از ملت خود دریغ کند و به سایر کشورها بدهد یا روسیه، چین و بقیه هم همینطور.

وزیر بهداشت به جای عجز و لابه، در کار جدی باشد

در واقع، سه یا پنج ماه گذشته اگر این اتفاق رخ داده بود شرایط مانند حال حاضر نبود. متاسفانه دائما یک سری بحث‌های حاشیه‌ای مطرح کردند و دائما وعده می‌دادند که ابتدای تابستان، واکسن ایرانی کرونا در راه است؛ بنده همان زمان گفتم که تا اوایل تابستان شش ماه فرصت است روزانه صد، صد و پنجاه و یا دویست نفر را از دست می‌دهیم چرا باید تا آن زمان صبر کرد. وقتی ما ۳۰، چهل میلیارد واردات داریم چرا ۱۰، ۲۰ میلیون دلار برای واکسن از کشورهای دیگر خریداری نکردیم یا حتی می‌توانستیم از آنها یا از سازمان‌های بین المللی قرض بگیریم. بنده در این باره نمی‌توانم خودم را توجیه کنم که چرا در این زمینه وزارت بهداشت و درمان ما به این مسئله توجه نکرده است. یعنی آقای نمکی وزیر بهداشت صرفا به جای عجز و ناله خطاب به مردم که رعایت کنند که البته کار درستی  و منطقی است، باید در زمینه واکسن کرونا هم جدیت به خرج می‌داد بدین گونه که تمام نمایندگانشان در عرصه‌ها و مجامع بین‌المللی اعتراض کنند که به ما واکسن نمی‌دهند. همین الان هم دیر نشده و باید دنیا بداند همین کشورهایی که مدعی حقوق بشر هستند و ایران را تحت فشار قرار می‌دهند برای فروش واکسن در حال جنایت هستند و آن را به ایران نمی‌دهند

در حالی که آمریکا، ۱۵۰، ۲۰۰ میلیون دوز واکسن مصرف کرده و نزدیک به نصف جمعیت آن واکسن زدند ما حدود ۱۵۰ هزار تا ۲۰۰ هزار نفر یعنی زیر یک میلیون واکسن مصرف کرده ایم آن هم از جمعیت ۸۵، ۸۶ میلیونی. بنابراین مشخص است چه اتفاقی رخ می‌دهد.

در بحث اقتصادی، ماشاءالله حرف‌ برای گفتن بسیار است که به نوعی سد راه اصلاح‌طلبان است. به رغم اینکه اصلاح‌طلبان، حرف‌های خود را بارها و بارها به دست اندرکاران دستگاه‌های اجرایی منتقل کردند اما تصمیم گیرندگان چه سران سه قوه در جلساتی که دارند، چه دولت و چه دستگاه‌های مسئول، آن گونه که باید به این مسائل نپرداختند.

مردم نگاه اصلاح طلبانه به زندگی شان دارند

در نتیجه مسائل اقتصادی به حائلی بین مردمی که با اصلاح‌طلبان بوده و هستند، تبدیل شده (هرچند فکر می‌کنم همین الان هم مردم با وجود همه این مشکلات با اصلاح‌طلبان هستند) در واقع اگر عرصه نزدیکی بین دو جریان ایجاد شود و یک فرصت برابری ایجاد شود مردم نگاه اصلاح‌طلبانه به زندگی‌شان دارند معنای نگاه اصلاح‌طلبانه این است که وضعیت موجود، وضعیت مطلوبی نیست و باید وضعیت بهتری فراهم شود. این نگاه اصلاح‌طلبانه است به بیانی دیگر ماندن و درجا زدن پذیرفته نیست و درعین حال رفتن به نقطه‌ای که یک قدم ما را به هدف نزدیک کند عالی و مطلوب است.

در حال حاضر اصلاح‌طلبان با وجود مشکلات بسیار و عرصه‌ای که برای آنها تنگ شده و با وجود عدم اطمینان به تایید صلاحیت‌ها، دچار مشکل تصمیم‌گیری هستند. در نتیجه اصلاح‌طلبان با توجه به راهبردها، پیشینه‌ و باورهایشان باز هم با مردم مأنوس تر هستند تا جریان اقتدارگرا. اگر مردم بیایند، این موانع، موانعی نیست که مانع تحقق اهداف اصلاح‌طلبان باشد.

بدنه اصلاحات خوهان انتخابات آزاد رقابتی است

*  این بدنه رأی که شما بر حضور حداکثری آن تاکید دارید، واقعا مساله اش تایید صلاحیت و شورای نگهبان است یا نه فراتر از این اساسا بخاطر دلخوری حاضر به حضور در پای صندوق رأی نیست؟

طبیعی است که بدنه اصلاح‌طلبان، خواهان انتخابات آزاد رقابتی هستند حرفشان این است که متولیان امر اعم از اجرا اجازه بدهند کاندیداها با گرایشات مختلف بیایند تا میدان انتخاب مردم باز باشد.

*یعنی می‌فرمایید بدنه رأی در حال حاضر این دغدغه اصلاح‌طلبان را دارند یا دغدغه‌های دیگری دارند؟

این دغدغه وجود دارد اما  مردم یک دغدغه بزرگ‌تر و فوری تری دارند و آن هم معیشت‌شان است. به بیانی دیگر این دغدغه، دغدغه‌ای نیست که از مردمی که می‌خواهند به اصلاح‌طلبان رأی بدهند دور شود. این دغدغه که افراد مختلف می‌توانند از فیلتر نظارت استصوابی رد شوند یا خیر، همواره وجود دارد و از نگاه بنده دغدغه ثابتی است که آن عقبه اصلاح‌طلبی همواره آن را با خود دارد. بحث دیگری که توده‌های مردم گرفتار آن هستند و اصلاح‌طلبان نیز بخشی از توده‌های مردم هستند، بحث‌های معیشتی است. به هر حال گرفتاری‌های زندگی و مشکلات عدیده‌ای که وجود دارد فرصت اینکه  مردم به مسائل کلی‌تر بپردازند را از آنها سلب کرده است.

یقینا مردم از اصلاح طلبان دلخورند

*پس مردم از اصلاح‌طلبان دلخورند....

یقینا همینطور است. به هر حال مردمی که می‌خواهند برای زندگی‌شان، از فروشگاه وسیله‌ای خریداری کنند اما توانش را ندارند فرصت نمی‌کنند ببینند دموکراسی، آزادی و گردش نخبگان چیست. بنابراین بسیار بدیهی است پرداختن به این گونه بحث‌ها، دیگر نمی‌تواند برای آنها در اولویت باشد. در مجموع علاوه بر دغدغه‌ همیشگی اصلاح‌طلبی، چیزی به نام معیشت روی ذهن مردم انباشت شده که نمی‌توانند خودشان را از آن رها کنند.

اصلاح طلبان باید زبان مفاهمه با مردم را پیدا کنند

*آقای اصغرزاده بر این باور است که این بار اصلاح‌طلبان تصمیم گرفته‌اند به سمت مردم غَش کنند و ...

این بحث مربوط مختص به انتخابات قبلی و انتخابات پیش رو نیست بنده بر این باورم که همواره تنها نقطه اتکای اصلاح‌طلبان پس از خدا، مردم است نه صداوسیما، نه نیروی نظامی نه تریبون‌های نمازجمعه و نه پول کلان، هیچ کدام از آنها در اختیار اصلاح‌طلبان نیست. همواره اصلاح‌طلبان یک نقطه اتکا به نام مردم داشتند در واقع چیزی که آقای اصغرزاده می‌خواست بگوید و بنده هم به صورتی دیگر می‌خواهم آن را بیان کنم این است که این بار با توجه به تغییراتی که در نگاه و نگرش مردم به زندگی‌شان به وجود آمده، اصلاح‌طلبان باید زبان مفاهمه با مردم را پیدا کنند.

در واقع با این مردمی که دغدغه نان، زندگی و معیشت و بسیاری مشکلات دیگر دارند قاعدتا نمی‌توانیم از مباحثی چون دموکراسی، مردمسالاری و غیره سخن بگوییم این مولفه‌ها مفروضات ما است اما زبان گفت وگو با مردم اقتضا می‌کند که ما با مردم در این بخش از مسئله همراهی بیشتری داشته باشیم و به آنها نشان دهیم اگر در دولت اصلاحات، شاخص‌های زندگی، شاخص‌های مثبتی بوده، در عرصه سیاست بین‌الملل و در عرصه همگرایی ملی در داخل اعم از توجه به اقوام، اصناف و اقشار و گروه‌های مختلف اجتماعی موفق بودیم، از نظر سرمایه‌گذاری شرکت‌های خارجی موفق بودیم و در عین حال توانستیم شرکت‌های داخلی را توانمند کنیم  و اقتصاد پویا با رشد ۵ و نیم درصدی در طول ۸ سال داشته باشیم، اینها پیشینه ماست. حالا هم باید به مردم بگوییم می‌خواهیم چه اقداماتی انجام دهیم و اقتصادی که به این حال و روز افتاده را چگونه می‌خواهیم سامان دهیم؟ چگونه می‌توانیم کاری کنیم مردم احساس کنند زندگی‌شان دچار یک تحول مثبت شود. اصلاح‌طلبان باید این بار این زبان مفاهمه را به صورت جدی تر تلقی کنند و نگویند پیوند ما و مردم مستحکم است و هر گاه ما بیایم مردم هم می‌آیند. خیر، این گونه نیست.

اصلاح طلبان اگر اشتباه کردند، عذرخواهی کنند

در حال حاضر مردم دغدغه‌هایی دارند که اصلاح‌طلبان باید بتوانند خودشان را با آن دغدغه‌ها همراه کنند، زبان مفاهمه با مردم را پیدا کنند و در عین حال به آنها اطمینان بدهند اگر آمدند و از جریان اصلاح‌طلب حمایت کردند فلان اتفاقات برایشان رخ می‌دهد. ما در دوره اصلاحات، کارنامه‌ای داریم که بسیار شفاف و روشن آن را ارائه می‌دهیم. همچنین می‌توانیم به مردم بگوییم که ما با تمام وجود از دولت حسن روحانی حمایت کردیم و قطعا نسبت به پاره‌ای از کاستی‌ها، ما هم باید با مردم همراه شویم و اگر اشتباه کردیم از آنها عذرخواهی کنیم.

به بیانی، اگر این دولت نتوانسته آن گونه که باید با مردم همراه شود و ما از مردم عقب ماندیم باید بتوانیم از مردم عذرخواعی کنیم و بگوییم دولت آقای روحانی مورد حمایت اصلاح‌طلبان بوده و همه اتفاقاتی که رخ داده، اصلاح‌طلبان در آن شریک هستند در این مسئله شبهه‌ای نیست اما این دولت، دولت اصلاح‌طلبان نبوده است.

حمایت از حسن روحانی تصمیم بسیار عاقلانه ای بود

 در واقع ما در یک شرایط خاص، برای اینکه آن دوره احمدی‌نژاد ادامه پیدا نکند به سراغ روحانی رفتیم از نظر بنده در آن زمان، تصمیم بسیار عاقلانه‌ای بود حمایت از دولت هم دیروز و هم امروز، جزو کارهای منطقی اصلاح‌طلبان بوده است به عبارت دیگر اصلاح‌طلبان نمی‎توانند خودشان را کنار بکشند اما باید به مردم بفهمانیم که دولت اصلاح‌طلب، دولت آقای خاتمی و با آن کارنامه بوده است دولت آینده اصلاح‌طلب هم یک نیروی اصلاح‌طلب است که تداوم بخش دوره اصلاحات باشد نه تداوم بخش دوره احمدی‌نژاد یا دوره آقای روحانی. البته باز هم تاکید می‌کنم آقای روحانی یک سری کارهای مثبت به ویژه در عرصه‌ بین‌المللی داشته که قطعا اگر اصلاح‌طلبان قدرت اجرایی در اختیارشان باشد همان کارهای مثبت را باید ادامه و تقویت کنند یعنی تنش‌زدایی، ارتباط با همسایگان و اطمینان دادن به آنها از مباحثی است که اگر اصلاح‌طلبان روی کار بیایند آنها را ادامه می‌دهند.

طبیعتا اصلاح‌طلبان در حوزه اقتصاد باید حرف جدیدی ارائه کنند این نابسامانی‌هایی که در حال حاضر وجود دارد یا احیانا مفاسدی که از دوره احمدی‌نژاد بود و در دوره روحانی از بین نرفت و ادامه پیدا کرد اصلاح‌طلبان باید از آن جلوگیری کنند و می‌توانند این کار را انجام دهند.

مردم از وضع موجود عصبانی هستند نه اصلاح طلبان

*با این تفاسیر، فکر نمی‌کنید اصلاح طلبان دیر به این فکر افتادند که با این بدنه رأی ناراضی و عصبانی چه باید کنند تا مجاب به رأی دادن شوند؟

بارها گفته‌ام که مردم از وضعیت موجود عصبانی هستند نه از اصلاح‌طلبان. برخی اینها را مطرح می‌کنند و جریان رقیب هم به آن دامن می‌زند. این وضعیت موجود را چه کسی رقم زده و پدید آورده؟ اگر دولت، ۵۰ درصد مقصر باشد ۵۰ درصد تقصیرات مربوط به جریان رقیب است اعم از صداوسیما و نهادهایی که نباید در سیاست دخالت کنند. بنابراین مردم اگر نگران و عصبانی هستند از مجموع وضعیتی که می‌گذرد عصبانی هستند حال در این کُل، سهم اصلاح‌طلبان کجاست؟ در قوه قضاییه که اصلاح‌طلبان حضور ندارند از ابتدا هم نبودند و یا بسیار کم بوده است. در قوه مقننه که مجلس انقلابی روی کار آمده که در یک سال، اقدام خاصی به نفع کشور انجام ندادند. در قوه مجریه هم که بخشی از آن مربوط به ناتوانی همکاران آقای روحانی است و بخش دیگر نیز مربوط به سنگ‌اندازی‌های دیگران است.

به بیان دیگر اگر ما بخواهیم نقش اصلاح‌طلبان را مطرح کنیم و با مردم صادقانه سخن بگوییم تنها نقشی که برای اصلاح‌طلبان باقی می‌ماند حمایت از دولت روحانی است که بنده فکر می‌کنم برای این حمایت، اصلاح‌طلبان، توجیه بسیاری دارند نخست اینکه ما از روحانی حمایت کردیم تا دوره احمدی‌نژاد تداوم پیدا نکند  و تا حدودی هم موفق بودیم؛ یک سری چالش‌ها نیز ایجاد شد.

در دوره اول دولت روحانی، با امضای توافقنامه برجام، یک سری اتفاقات مثبت رخ داد که در حال پیشبرد امور بودیم. اما آمدن ترامپ از یک طرف  و هم نوایی دلواپسان داخلی هم از طرف دیگر، وضعیت را دگرگون کرد. ترامپ از ابتدای روی کارآمدنش، شیطنت‌های فراوانی انجام داد و در داخل نیز، عده‌ای به صورت ناخواسته  با ترامپ همراه شدند(نمی‌خواهم بگویم که حتما می‌خواستند همراه شوند) اما رفتارشان به نوعی کمک به ترامپ بود. بنابراین اصلاح‌طلبان در این تصمیم گیری‌ها کجا بودند که مردم از اصلاح‌طلبان گله مند هستند. اصلاح‌طلبان فقط از دولت روحانی حمایت کردند.

*منظورتان این است که مردم از اصلاح‌طلبان دلسرد نیستند یا نباید دلخور باشند....

خیر، مردم دلسرد هستند چون می‌گویند اصلاح‌طلبان، دولت روحانی را به ما معرفی کردند. بنده می‌خواهم بگویم مردم از چه چیزی عصبانی هستند. مردم به ما می‌گویند گفتید دولت روحانی بیاید شرایط بهتر می‌شود ما هم به روحانی رأی دادیم و شما در ارزیابی‌تان اشتباه کردید، همه جوانب را بررسی نکردید، حسن روحانی آن گونه که اصلاح‌طلبان فکر می‌کردند به صحنه نیامد.

اصلاح طلبان باید با روحانی شرط می گذاشتند اما....

بنابراین این حق مردم است که این انتقاد را به اصلاح‌طلبان وارد کنند اصلاح‌طلبان نمی‌توانند از زیراین بار شانه خالی کنند اما یک توجیهی که اصلاح‌طلبان دارند این است که همه وضعیت موجود معلول تصمیم گیری این دولت نیست بخشی به دولت، قوه مقننه و قوه قضاییه و بخشی به نهادهای دیگری که فراتر از دولت‌ها هستند مانند شورای نگهبان و صداوسیما و غیره باز می‌گردد از این رو در این باره باید با مردم صادقانه سخن بگویند و بخشی که مربوط به خودشان است را بپذیرند و بگویند اشتباه کردند. اصلاح‌طلبان باید برای آقای روحانی شرط می‌گذاشتند که نگذاشتند یا در برخی موارد از جمله یارانه‌ها، افزایش قیمت انرژی و غیره می‌ایستادند.

 ما در برنامه سوم توسعه، یک برنامه افزایش تدریجی قیمت‌های حامل انرژی را پیش بینی کردیم که سالی ۱۰درصد بود در سال اول دولت احمدی نژاد، آقای حدادعادل رئیس مجلس  و احمد توکلی نماینده مجلس بود که مانع این افزایش شدند و تثبیت قیمت‌ها را مطرح کردند. احمد توکلی آمد و اعلام کرد که چه کسی گفته قیمت بنزین ۱۰۰ یا ۱۲۰ تومان است و مانع آن کار شدند. دولت روحانی باید آن روال منطقی را دنبال می‌کرد یعنی آن روالی که ۱۰یا ۱۵ درصد اضافه شود باید صورت می‌گرفت. آن روال منطقی که حدادعادل و توکلی مانع آن شدند و آقای حدادعادل اعلام کرد که ما می‌خواهیم به دلیل تثبیت قیمت‌ها به مردم عیدی بدهیم فاجعه بار شد و بعد ۵ سال مجبور شدند قیمت‌ها را افزایش دهند و دولت روحانی هم انجام شد.

آقای روحانی اشتباه کرد از همان روز اول می‌توانست این برنامه را ادامه دهد و سال به سال قیمت‌ها را اضافه کند نه اینکه به یکبارهریال قیمت‌ها سه برابر شود که فاجعه آبان ۹۸ رخ داد. بنابراین ما این انتقادات را داریم. تلقی بنده این است که انتقاد مردم از اصلاح‌طلبان در این ارتباط که اصلاح‌طلبان دولت روحانی را به آنها معرفی کردند پابرجاست و اصلاح طلبان باید آن را بپذیرند و سهم خود را در این نابسامانی ها تقبل کنند و به مردم قول دهند در دوره آینده با سیاست های شفاف اقتصادی و بین المللی وارد صحنه خواهند شد و همچنین قول می‌دهند با این سیاست‌ها، هر رئیس جمهوری آمد آن سیاست‌ها را از آن رئیس جمهور می‌خواهیم. اصلاح‌طلبان باید مردم را قانع کنند.

*آیا ممکن است مردم از رأی دادن و حکومت هم دلسرد شده باشند؟ با توجه به دلسردی شان از اصلاح طلبان، این دلسردی هم برای نظام و هم برای اصلاح‌طلبان خطر است؟

یقینا همینطور است. مسئله‌ای که رهبری بر آن تاکید کردند این بود که ما مشارکت حداکثری می‌خواهیم این مشارکت حداکثری پشتوانه اصلی امنیت ملی کشور است در کجای دنیا سراغ دارید یک حکومتی گسسته از مردم بتواند در مقابل بیگانگان مقاومت کند؟ در واقع حکومت‌هایی می‌توانند در برابر مطامع بیگانه محکم بایستند که مردم با صف‌های آهنین پشتتوانه آنها باشند در غیر این صورت اگر به ابزارهای جنگی و نیروهای نظامی تکیه کنیم ما هر چیزی بیاوریم سایر کشورها بیشتر از آن را دارند. ما موشک داریم آنها هم دارند هواپیما داریم آنها هم دارند سرباز داریم آنها هم دارند. آن مولفه مهمی که کشور ما از آن برخوردار است و سایر کشورها ندارند و یا اگر کشور ما هم دارد و سایر کشورها هم از آن برخوردارند و ما می توانیم در برابر آنها مقابله کنیم پشتوانه مردمی است. پشتوانه مردمی هم در انتخابات خود را نشان می‌دهد.

احمدی نژاد جریان سوم نبود

* آقای موسوی در فضایی که مردم از دو جریان دلخوشی ندارند ممکن است جریان سومی و حتی فراتر یک پدیده انتخاباتی روی کار بیاید و این جریان چقدر می تواند فرصت باشد یا تهدید؟ (با این پیش فرض می‌گویم که در ۸۴ از دل اختلافات درون جریانی هردو جریان یک پدیده‌ای به اسم احمدی نژاد ظهور کرد، احتمال تکرار آن شرایط وجود دارد).

ممکن است جریان سوم اتفاق رخ دهد اما لزوما به معنای مثبت شدن اوضاع نیست به بیان دیگر در سال ۸۴ هم اختلافات بین کاندیداهای اصلاح‌طلب و حتی اصولگرایان معتدل، نتیجه‌اش این بود که جریان سومی مانند احمدی نژاد روی کار آمد. البته احمدی نژاد به واقع جریان سوم نبود بلکه تمام ظرفیت اصولگرایی یعنی تمام جریان اصولگرایی به صورت محکم پشت سر او ایستادند. در مجلس نمایندگان اصولگرا، کت آقای احمدی‌نژاد را می‌بوسیدند با این عنوان که هاله نور است یا برخی خواب دیدند که امام زمان گفته است به آقای احمدی نژاد رأی بدهید. یعنی از همه ظرفیت‌های سیاسی، اجتماعی، پایگاه‌های مختلف فرهنگی و همه ابزارها استفاده کردند تا احمدی‌نژاد را بر سر کار نگه دارند. بنابراین آقای احمدی نژاد جریان سومی نبود احمدی نژاد به معنای همه ظرفیت اصولگرایی که روی کار آمدند منتهی نه اصولگرایان سنتی.

در واقع اصولگرایان سنتی به حاشیه رانده شده بودند و یک جریانی آمد که شعارهایی تندتر از آنها سر می‌داد و تصور می‌کردند احمدی‌نژاد می‌تواند بهشت برین بسازد اما در دوره دوم متوجه شدند که این فرد، آن فردی که می‌خواستند نبود عده‌ای از آنها که صادق بودند گفتند اشتباه کردیم  عده‌ای هم که به دنبال شانتاژ بودند حرفهای دیگری مطرح می‌کردند مبنی براینکه احمدی نژاد در ابتدا خوب بود بعد انحرافی شد.  در مجموع در فضای عمومی کشور، یک ظرفیتی که بگویم مستعد ایجاد جریان سوم است وجود ندارد به هر حال کسی هم بیاید با زاویه‌ و و فاصله، یا در اصولگرایان یا در اصلاح‌طلبان تعریف می‌شود.

کاندیداهای نظامی در اردوگاه اصولگرایی هستند نه جریان سوم

به عنوان مثال کاندیداهایی که مطرح هستند چه کاندیداهای نظامی و غیرنظامی. کاندیداهای نظامی عمدتا در اردوگاه اصولگرایان تعریف می‌شوند اعم از محسن رضایی، سعید محمد، دهقان، قاسمی. آقای جلیلی و غیره هم اصولگرا هستند. حال اگر کسی بیاید که شناخته شده تر است و در مقابل کسی هم بیاید که کمتر شناخته شده است به معنای جریان سوم نیست. بازتولید جریان اصولگرایی است منتهی به شکلی دیگر. ما از نیروهای تعریف شده اصولگرایی به سمت نیروهایی رفتیم که تا حدودی ریسکشان بالا است و معلوم نیست به چه نتیجه‌ای منجر می‌شود.

مماشات با احمدی نژاد به چه علت است؟

*احمدی نژاد این روزها قدرت جریان سازی سومی در کشور را دارد؟

آقای احمدی نژاد یک سوال بزرگ در برابر حکومت به معنای عام آن است مبنی بر این که مماشاتی که با آقای احمدی‌نژاد صورت می‌گیرد به چه دلیل است؟ آقای احمدی‌نژاد در آخرین اظهاراتش یک نکته مطرح کرد و گفته است مسئولان در خارج از کشور جزیره‌ای خریداری کردند که اگر غلیان احساسات مردم رخ دهد فرار کنند و به آنجا بروند. اگر هر شخص دیگری، این سخن را می‌گفت دادستان کل، دستگاه قضایی، دستگاه سپاه یا اطلاعات لحظه‌ای درنگ نمی‌کردند و با آن شخص برخورد می‌کردند.

کدام مسئولان رفته اند و جزیره خریده اند؟

بنابراین این اظهارات آقای احمدی نژاد، اگر ریشه و اساسی دارد مسئولان توضیح بدهند کسانی که رفتند جزیره خریدند چه کسانی بودند به چه دلیل خریدند و با اجازه چه کسی خریدند؟ آن هم اگر حرفش پایه و اساسی دارد که قطعا دارد. اگر سخنانش اساسی ندارد بزرگترین تردید در شایستگی این حکومت است که توسط آقای احمدی نژاد به آن دامن زده می‌شود. چرا  با او برخورد نمی‌کنند؟ آقای احمدی نژاد یک سری مسائل در راستای همنوایی با گروه های آن سوی مرزها مطرح می‌کند تا عده‌ای را به سمت خود جذب کند.

ممکن است عده‌ای ناراضی باشند و فکر کنند این اظهارات آقای احمدی نژاد می‌تواند مبنایی داشته باشد. آقای احمدی نژاد در دوره ۸ ساله خودش در کجا با مردم بوده و کارهایی که به نفع جامعه بوده را دنبال کرده که موانعی داشته باشد. اگر ۱۱ روز به دلیل برکنار کردن وزیر اطلاعات قهر کرده و رفته خانه اش نشسته، دغدغه اش مردم نبوده بلکه دغدغه‌های دیگری داشته است در واقع بر سر اینکه می گفت فلانی باشد و دیگری می گفت فلانی باشد دعوایی رخ داده است.

احمدی نژاد بدهکار است نه طلبکار

 البته آقای احمدی نژاد در پایان اظهاراتش همواره از آقای رئیسی دفاع می‌کند حال ممکن است به دلیل نگرانی‌هایی است که از اظهاراتش دارد یا دلایل دیگری. درباره آقای احمدی نژاد، یک اشتباه بزرگ در دوره آقای روحانی رخ داد مبنی بر اینکه وضعیت دولتش را تشریح نکرد و نگفت ما در سیاست خارجی، مناسبات داخلی، اقتصادی و مباحث امنیتی در فلان سطح هستیم و مشخصات دولتی که از احمدی نژاد تحویل گرفتیم با این مشخصات است. این اشتباه بود و معرفی نکرد. وگرنه آقای احمدی نژاد که طرف بدهکار است خود را در جایگاه طلبکار نشان می‌دهد.

سرنوشت میلیون‌ها دلار در دولت او مشخص نیست چه شده حالا هم طلبکار است. یکی از همکاران احمدی نژاد می‌گفت ما قیمت نفت را ۱۰۰ دلار حفظ کردیم. در حالی که قیمت بین‌المللی نفت افزایش پیدا کرده بود. با این حال این همه دلار به دست آوردید الان کجاست؟! به چه چیزی تبدیل شد؟ ۷۰۰، ۸۰۰، حداقل ۵۰۰ میلیون دلار تبدیل به چه چیزی شد؟ آن ندانم کاری‌هایی که در جریان توزیع این پول در بین افراد صورت گرفت چه کسی باید پاسخگو باشد. هیچ گاه دستگاه مسئول از احمدی نژاد نخواستند پاسخگوی این مسائل باشد. اظهاراتی که احمدی نژاد مطرح می‌کند به معنای جریان سوم نیست. وقتی احمدی نژاد این اظهارات را مطرح می‌کند حمایت جریان اصولگرایی را هم دارد یعنی به عنوان مثال یک نیم نگاهی به آقای رئیسی دارد. تصورش بر این است که ممکن است رئیسی بیاید و باید حمایت او را داشته باشد. بنابراین ایرادی ندارد جریان سالم سومی در میانه درگیری‌های اصلاح طلب و اصولگرا بیاید و با مردم حرکت کند. بسیار خوب است. بنده فکر نمی کنم کسانی که کارنامه درخشانی چون احمدی نژاد دارند بتوانند چنین جریانی شکل دهند.

طرفدار رایزنی اصلاح طلبان با نهادهای حاکمیتی هستم

* فکر می کنید برای دفع این خطراتی که عنوان شد چقدر ضرورت رایزنی اصلح طلبان با نهادهای حاکمیتی حس می شود؟ خود شما ممکن است پیشقدم چنین دیالوگ هایی باشید؟

ما این کار را انجام دادیم بنده همواره طرفدار این مسئله بوده ام. بنده می‌گویم حرکتی تحت عنوان حرکت در چارچوب قانون اساسی زیر چتر این نظام را پذیرفته‌ایم؛ این نظام هم در تئوری و هم در عمل، هم در ساختار و هم در محتوا دارای تعریفی است. وقتی به عنوان یک اصلاح طلب خود را زیر چتر قانون اساسی تعریف می کنم حتما باید همه ارکان قدرت اعم از شورای نگهبان، صداوسیما و بالاتر از اینها، رهبری را به رسمیت بشناسم. اصلاح طلبان باید زبان گفت وگو با مردم و از سوی دیگر نهادهای حاکمیتی را داشته باشند و باید گفت و گو کنند چون می خواهیم زیر چتر این نظام حرکت کنیم.

اصلاح طلبان نباید رابطه با شورای نگهبان را قطع شده بدانند

زمانی که بنده وزیر کشور بودم برای تایید یک کاندیدا، ساعت‌ها برای گفت و گو با شورای نگهبان وقت می‌گذاشتم و در جلساتشان شرکت کردم حتی با یکی از اعضای شورای نگهبان ساعت ها بر سر افرادی که ردصلاحیت شده بودند چانه زنی کردم و حتی موفق شدم تعداد زیادی از آنها را برگردانم. این تجربه خوبی بود و می توانستیم انجام دهیم همین الان هم می توانیم انجام دهیم. ما با شورای نگهبان بر سر نوع نگاه و اصل نظارت استصوابی اختلاف نظر داریم اما اصلاح طلبان نباید رابطه خود را با آنها قطع شده تلقی کنند حتی اگر نخواهند باید از راه های مختلف وارد شوند و با آنها صحبت کنند چون اصلاح طلبان منطق دارند. به هر درصدی برسند خوب است.

*اگر از شما بخواهند وارد گفت و گو با شورای نگهبان شوید چطور؟

بنده در جمع تصمیم گیر جبهه اصلاح طلبان ایران حضور ندارم.

*اما گفتید که به آنها کمک می کنید....

بله گفتم کمک می کنم الان هم کمک می کنم. فکر می کنم همچنان این ظرفیت وجود دارد که یک سری افراد، حالا بنده هم می‌توانم جزو این افراد باشم، بروند صحبت کنند و این فضای پرتنش را تا حدودی آرام کنند به جای برچسب زدن‎ها، دروغ پردازی ها و دروغ سازی‌ها، یک رقابت منطقی داشته باشند. بنده اخیرا در کلاب هاوس دیدم که افراد با وجود اختلاف دیدگاه ها با هم به خوبی حرف می زدند یک طرف اصولگرا و طرف دیگر، اصلاح‌طلب بودند. هر کدام اظهارات خود را بیان می کردند و مانند دو فرد فرهیخته با یکدیگر بحث می‌کردند اما در بخش هایی، عمدتا این مجری بود که بی طرفی را رعایت نمی کرد به محض اینکه اصلاح طلبان حرفی می زدند که خوشش نمی‌آمد به جای طرف اصولگرا وارد بحث می شد یعنی هم مجری بود هم مدعی. اما در مجموع خوب بود. چه بهتر در دانشگاه ها، حسینیه ها و مساجد و در فضای واقعی، چنین بحث هایی شکل بگیرد.

برخی از اصولگرایان و اصلاح طلبان یک لولو ساخته اند اما...

اگر جریانات سیاسی با مردم و حتی با خودشان در فضای باز صحبت کنند ، توهماتشان کنار می رود.  بسیاری ممکن است متوهم باشند و یک لولویی از اصولگرا و اصلاح طلب ساخته اند اما وقتی با یکدیگر گفت و گو می کنند متوجه می شوند آن گونه که فکر می کردند نیست و می‌توان  مسائل را حل کرد. بنابراین می‌توان این راه را باز کرد و برای کاهش این فضای خشنِ تشنج آفرین با نهادهای حاکمیتی وارد گفت و گو شد.

* آقای موسوی لاری! شانس کدامیک از کاندیدایی که مطرح هستند را برای رایآوری بیشتر می‌دانید؟ پزشکیان، تاج زاده و محسن هاشمی.....

اجماع مسئله اصلی است. چه زمانی اجماع حاصل می شود وقتی احساس می شود یک کاندیدایی زمینه رأی آوری اش از سایر کاندیداها بیشتر است. هر کدام از این کاندیداهایی که مطرح هستند فرهیخته هستند.  چه زمانی می توانیم به این نتیجه برسیم که کدام کاندیدا زمینه رأی آوری اش بیشتر است؟ زمانی که این افراد شروع به فعالیت انتخاباتی کردند.

مرحله اول تصمیم گیری با شورای نگهبان است به هر حال نظارت استصوابی در کشور جاری است هر چند بنده آن را قبول نداشته باشم یا بدین شکل آن، قبول نداشته باشم اما به هر حال وجود دارد. مرحله بعد، عرضه کردن خود کاندیداها است تا برنامه های خود را ارائه دهند. آن زمان است که می توان متوجه شد کدام یک از این کاندیداها پایگاه رأی بیشتری دارد هر چند الان نمی‌توان متوجه شد.

کاندیداهای اصلاح طلبان سال ۸۴ یادشان باشد

اگر فضای باز ایجاد شود و مبنای ما گرایش مردم باشد مبنی بر این به چه کسی بیشتر گرایش دارند، مفروض ما این است همه کاندیداها، اشخاص خوبی هستند. آن کاندیدایی که مردم به سمت آن گرایش بیشتری دارند کاندیدای اجماعی است‌ البته مشروط بر اینکه همه اینهایی که مدعی اصلاح طلبی هستند و ثبت نام می کنند یادشان باشد که چرا در سال ۸۴ شکست خوردند و فردی مانند احمدی نژاد روی کارآمد. یادشان باشد اگر آقای هاشمی، آقای کروبی، مهرعلیزاده و معین دور هم می نشستند و یکی را به عنوان کاندیدای شاخص معرفی  می کردند امکان نداشت امثال آقای احمدی نژاد رأی بیاورد همین الان هم باید همین کار را انجام دهیم اصلاح طلبان براساس تجربه ۸۴، نباید از یک سوراخ دوبار گزیده شوند. تکرار سال ۸۴ فاجعه بار است بدین معنا که اگر اصلاح طلبان نتوانند خودشان سامان بدهند و شبیه به آنچه در سال ۸۴ رخ داد مجددا رخ دهد نشانگر کم و کاستی در ذهنیت اصلاح طلبان است و آن ذهنیت اصلاح طلبی شان مخدوش می شود.

رمز ماندگاری شیخوخیت در جریان اصلاحات

* آقای موسوی! از نگاه یک چهره روحانی که همیشه جایگاه کاریزماتیک و اثرگذاری در جریان خود داشتید، شیخوخیت در جریان اصلاحات هنوز آن نفوذ را دارد یا مثل جریان اصولگرا درحال کنار زده شدن است؟

تفاوت اصلاح طلبان و اصولگرایان در ارتباط با بحث شیخوخیت این است که اصلاح طلبان دیرزمانی است متوجه این مشکل شدند و به جای ساختار تمام شیخوخیتی، یک ساختار شیخوخیتیِ-دموکراتیک پیش بینی کردند یعنی در عین حال که یک ساختار دموکراتیک مانند شورای عالی سیاستگذاری یا جبهه اصلاح طلبان ایران طراحی کرده‌اند، چهره‌های موثری مانند آقای خاتمی و آقای موسوی خوئینی‌ها و امثال آنها هم دور از جریان اصلاح طلبی نبوده اند یعنی هم اینها احترام شورا و جمع ائتلاف اصلاح طلبان را نگه داشتند و هم آن جمع نگاه مثبتی نسبت به این چهره‌ها داشتند.

همواره این بحث مطرح می‌شد اگر آقای خاتمی روی مسئله‌ای نظر دیگری دارد باید بررسی شود. از این رو ما دچار بحران و مشکل نشدیم چون آن  مولفه احترام حفظ شده است. هم آن جمع حواسشان جمع است که احترام و نظر پیرمردها را حفظ کند و هم پیرمردها به نظر جمع احترام گذاشته‌اند اگر هم بخواهند تصمیم بگیرند با یکدیگر گفت و گو می‌کنند به هر حال تبادل نظر صورت می‌گیرد ایراد جریان اصولگرا این است که بسیار دیر به این مسئله رسید.‌ در دوره انتخابات مجلس، چیزی به اسم جمنا ایجاد کردند که اصلا معلوم نشد چیست اصولگرا است یا اصلاح‌طلب است، نهادی است یا غیرنهادی و ... در حال حاضر جریان اصولگرا مجددا به دو گروه یعنی شورای وحدت و ائتلاف تقسیم شده است. جریان سنتی هنوز فکر می‌کند با همان ریش‌سفیدی گذشته می‌تواند کار کند و جریان نوپدید هم با تکیه به آن گستره تشکیلاتی رسمی و قانونی می‌خواهد کار خود را پیش ببرد نه با ابزار دموکراتیک و نهادهای مدنی.

ساختارسازی‌های دموکراتیک در جریان اصولگرا یک امر نوپدید است

بنابراین این دو گروه در تعارض قرار گرفتند اینکه یک گروه به نفع دیگری کنار می‌رود یا با یکدیگر توافق می‌کنند بحث پیچیده‌ای است. ساختارسازی‌های دموکراتیک در جریان اصولگرا یک امر نوپدید است و در حال تجربه کردن آن هستند. بنده آن را مثبت می‌دانم. اینها تا دیروز این بحث‌ها را قبول نداشتند و حتی شوخی می‌دانستند اما حالا جمنا و شورای وحدت و ائتلاف راه انداخته اند. به هر روی اینها به تازگی متوجه شده‌اند که از این روش ها باید استفاده کرد هر چند هنوز ابتکاری است و چندان که باید با آن سازگار نشده اند چرا که با تجربه و کارکشته نیستند اما کفه ترازو به نفع نهادهای رسمی و ریش سفیدی می چرخد یا ریش سفیدها می خواهند حاکم شوند یا اینکه عده ای با نهادهای رسمی می خواهند فعالیت های مدنی انجام دهند و کار خود را پیش ببرند.

گوشه نشینی اصلاح طلبان را اصلا قبول ندارم

*برخی هم طیفان شما از این حرف می زنند که اصلاحات به مرحله بازسازی رسیده است و بهتر است به جای جدال بر سر ماندن در قدرت یک چند سالی را کنار بنشیند و دست به بازسازی بزند، دست به کادرسازی بزند، شما موافق این رویکرد هستید یا اینک همزمان هم در قدرت باشید هم بازسازی را کلید بزنید؟

بنده این بحث را تا حدودی اشتباه می‌دانم در واقع نگاه به قدرت یک بحث است و کنش‌گری سیاسی و اجتماعی بحث دیگری است بنده بر این باورم که اصلاح طلبان نباید هیچ گاه کنش‌گری را از دست بدهند این که ما در گوشه ای بنشینیم و ببینیم چه اتفاقی رخ می دهد را اصلا قبول ندارم ما حتما به عنوان یک جریان مدعی، فعال و دارای فکر برای آینده کشور حتما باید در صحنه فعال بوده و حضور داشته باشیم. اما اینکه فقط نگاهمان به قدرت باشد را قبول ندارم اینکه ما به هر قیمتی بخواهیم قدرت را به دست آوریم دیگر آن قدرت نیست؛ قدرتی که با هر وسیله حاصل شود یعنی باید بده بستان کند و یا مواضعش را تعدیل کند

 در حالی که مواضع ما روشن است بنابراین مواضع خود را بیان کنیم و فعال هم حضور داشته باشیم در صحنه تلاش کنیم و ایده های خود را مطرح کنیم. اگر ارتباطمان با مردم در جاهایی خدشه دار شده بازسازی کنیم و باید روی آن کار کنیم. اصلاح طلبان باید متناسب با هر زمانی روش های خود را تغییر دهند  اصلاح طلب کسی است که امروزش با فردایش یکسان نیست حتما باید از روش هایی که تاکنون به کار بردیم، کمک بگیریم اما لزوما همان روش ها را نباید به کار ببریم.

نباید نسل سال ۶۶ با نسل سال ۱۴۰۰ را یکسان دانست. در سال ۶۶، وقتی مجمع روحانیون شکل گرفت بنده هم مسئول ستاد مجمع روحانیون در تهران بودم در آن روز ما برای گفت و گو با مردم زبان روشنی داشتیم و به آسانی توانستیم  توده های مردم را با خودمان همراه کنیم. در سال ۷۵،۷۶ که مجددا جریان خط امام با نام اصلاح طلبی احیا شد ما به خوبی توانستیم با مردم صحبت کنیم اما در سال های بعد مثلا در دوره آقای احمدی نژاد، به ویژه انتخابات مجلس با مشکلاتی روبرو بودیم.

اصلاح طلبان سال ۹۲ جا نزدند و نترسیدند

آن اتفاقاتی که در انتخابات ۹۲ رخ داد بنده در یکی از مصاحبه هایم گفتم شاید شگفت تر از ردصلاحیت مرحوم هاشمی، تصمیم گیری به موقع جریان اصلاح طلبی بود در واقع جریان اصلاح‌طلبی جا نزد و نترسید. مرحوم هاشمی را رد کردند و آن زمان ما در خانه بنشینیم بلکه اصلاح طلبان گفتن باید این پازل را برهم زد ما نباید اجازه بدهیم که احمدی نژاد و این "سیاست‌های ایران بر باد ده" او ادامه پیدا کند.

کسی مثل احمدی نژاد رئیس جمهور شود، چیزی از جمهوری اسلامی باقی نمی ماند

اگر کسی مانند احمدی نژاد بخواهد مجددا برای ۸ سال بیاید و همین وضعیت ادامه پیدا کند چیزی از جمهوری اسلامی باقی نمی ماند از این رو اصلاح طلبان سال ۹۲ به فاصله چند روز دور هم جمع شدند و تصمیم گرفتند از آقای عارف بخواهند کنار برود ولو اینکه او اصلاح طلب است و آقای روحانی داعیه اصلاح طلبی ندارد. اما برای اینکه آن پازل بهم بریزد از عارف خواستند کنار برود و ایشان هم بزرگواری پذیرفتند.

شاید در جهان سوم، نمونه‌ای نداشته باشیم یعنی جریانی که این همه دچار لطمه شده و کاندیدایش مانند مرحوم هاشمی را ردصلاحیت کردند به یکباره بیاید  و برای حسن روحانی ۶ درصدی، ۵۱ درصد رأی جمع کند. این اقدامی فوق العاده بود. این نمونه کنش‌گری اصلاح طلبان است و ما می خواهیم اصلاح طلبان این گونه باشند و متناسب با شرایط تصمیم بگیرند.

*ممکن است وضعیتی که گفتید مجددا در این دوره رخ دهد؟

با توجه به تجربه‌ای که از گذشته داریم انتظارمان این است که حتما بتوانیم این کار را انجام دهیم. ما تجارب موفقی چون سال ۹۲، ۹۴ و ۹۶ داریم که به نوعی پشت سر هم توفیق بود چون ما کنش‌گری را رها نکردیم.

یکدست شدن قدرت سرابی بیش نیست/احمدی نژاد به یک فرد انحرافی تبدیل شد

*در این دوره چقدر خطر یکدست شدن قدرت در سال ۱۴۰۰ را حس می کنید؟

 این یکدست شدن قدرت سرابی بیش نیست اصلا امکان ندارد چنین اتفاقی رخ دهد بالاترین همگرایی سه قوه در دوره احمدی نژاد بود نه تنها سه قوه، بلکه دین، خدا، پیغمبر و امام زمان، همه پشتوانه احمدی نژاد شده بودند آیا آن اتفاقاتی که آنها میخواستند محقق شد؟! خیر. رخ نداد. احمدی نژاد ۱۱ روز رفت در خانه اش نشست و به یک فرد انحرافی تبدیل شد.

اصلا این مسئله که جریان رقیب می‌گوید می خواهیم یکپارچه شویم یا سه قوه در اختیار اصولگرایان باشد و هر کاری دلشان می خواهد انجام دهند اتفاق نمی افتد. درست است در کوتاه مدت مثلا یکی دو سال این گونه رخ دهد و صلّ علی بگویند اما خود اینها  ممکن است منکر شوند همین الان هم بدین گونه است. به عنوان مثال بحث هایی که درباره سعید محمد مطرح شد پیامش روشن است. اینها یک نهاد هستند. آقای قالیباف، سعید محمد، رستم قاسمی و حسین دهقان همه از یک نهاد هستند اما به یکباره دچار اختلاف شدند. یکدست شدن قدرت منطبق بر واقع نیست مقطعی ممکن است رخ دهد اما در میان مدت چنین اتفاقی رخ نمی دهد.

ساختار حکومت نباید نظامی گری شود

 *اگر این یکدست شدن به روی کار آمدن یک رئیس جمهور نظامی رقم بخورد خطرناک تر می‌تواند باشد؟

بحث رییس جمهور نظامی یک بحث انحرافی است بنده بر این باورم  رییس جمهور، هر کسی باشد ساختار حکومت نباید نظامی گری شود. چرا در قوانین ما گفته اند که نیروهای نظامی نباید در سیاست دخالت کنند امام فرموده، قوانین ما گفته اند، قانون تاسیس ارتش، سپاه و غیره گفتند. چرا این بحث را مطرح کرده اند؟! آیا منظورشان این بوده فردی که تا دیروز لباس فرم نظامی می‌پوشید نباید وارد سیاست شود یا سازوکار و ساختار نظامی نباید کاندیدا معرفی کند.

همه رسانه‌های مربوط به سپاه از کاندیداهای نظامی حمایت می‌کنند این رویه  نادرست است. از خبرگزاری فارس گرفته تا مشرق و غیره از این کاندیداها حمایت می‌کنند و رقبایشان را تخریب می‌کنند. این همان چیزی است منع شده و نباید رخ دهد.

محسن رضایی یک روز لباس نظامی می پوشد یک روز لباس فرم

ساختارهای نظامی نباید حامی کاندیداها باشند. تا جایی که بنده به یاد دارم براساس قانون ارتش یا سپاه، اگر فردی خواست کاندیدا شود باید از اصل نظامی‌گری استعفا بدهد نه اینکه فقط از سمت خود استعفا دهد یعنی نباید نظامی باشد. مثلا محسن رضایی یک روز لباس نظامی می پوشد آن زمان مصلحتش این است که نظامی باشد یا روز دیگر لباس فرم می پوشد می شود آقای دکتر!

حال این آقای دکترِ اقتصاد اگر نظامی است لباس نظامی بپوشد و فعالیت نظامی کند اما اگر نیست چرا مجددا می‌گوید می‌خواهم دوباره لباس نظامی بپوشم. این موضوع خطرناک است یعنی تفکر نظامی‌گری به علاوه ساختارهای نظامی پشت سر یک کاندیدا باشند. اینکه یک کاندیدا از چه جایگاهی می‌آید برای بنده مهم است نه اینکه کاندیدا خودش نظامی است یا نظامی نیست. این مسئله اصلی نیست. قوانین موضوعه کشور تکلیفش را روشن کرده است.

یکی از اشتباهاتی که کاندیداهای نظامی مرتکب شده‌اند این است که مثلا فردی سِمَت مشاور فرمانده کل سپاه دارد اما نه از سِمَت استعفا کرده و نه از نظامی گری. در واقع یک مسئولیت مستقیمی داشته اما الان یک سمت غیرمستقیم گرفته است.  این نادرست است. مسئله‌ای که امام و رهبری بر آن تاکید کردند. همه هم می‌دانند که شخص نظامی اگر استعفا بدهد و خودش را از تشکیلات جدا کند و تشکیلات از او حمایت نکند بسیار مهم است. نه اینکه بگویند بی طرف هستند اما تمام رسانه‌ها از کاندیدای نظامی حمایت کنند. بی طرفی این گونه نیست و چنین معنایی ندارد.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت فردانیوز هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد

    نیازمندیها

    سایر رسانه ها

      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت فردانیوز هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد