آیا ابتدای پایان اصطلاح طلبان نزدیک است؟
سهم خواهی و اختلاف اصطلاح طلبان در دولت و سرگردانی شورای شهر تهران، نمونهای از بیکفایتی این جریان در اداره کشور است؛ به عبارتی اصطلاح طالبان غالباً ماهیگیران آبهای گل آلود هستند که خود رامنجی کشور و مردم میخوانند.
خبرگزاری فارس: در روزها و ماههای اخیر خبرهای مأیوس کننده اختلاف در دولت و استعفاهای نمایشی تیتر رسانه را درنوردید؛ جهانگیری که یکی از ارکان تشکیل دولت یازدهم و مخصوصاً دوازدهم است در همایش روز ملی صادرات گفت که حتی قدرت برکناری منشی دفتر خود را هم ندارد! عباس آخوندی، وزیر طلبکار راه و شهرسازی نیز نه به خاطر کارنامه خسارت بارش که به خاطر ناهماهنگی با روحانی، استعفاء داد! و کسی که حتی بیایان بی آب و علف را نباید برای آباد کردن به دست او داد هم اکنون یکی از مهمترین گزینههای شورای شهر، برای پذیرفتن مسئولیت شهرداری ابر شهر تهران است!
شریعتمداری نیز بعد از فرار از استیضاح نمایندگان مجلس، استعفای خود را تقدیم رئیس جمهور کرد و گفت که در جای دیگر هم از او استفاده نکنند، اما رئیس جمهور دوباره او را به عنوان وزیر کار و رفاه اجتماعی به مجلس معرفی کرد و عجیبتر اینکه نمایندگانی که میخواستند او را از وزارت صنعت بیرون کنند، دوباره به او رأی اعتماد دادند! جعفر زاده نماینده رشت از او به عنوان یک چریک جنگ اقتصادی یاد کرد! اخیراً حضرتی یکی از نمایندگان لیست امید به تسنیم گفت که مجموع اخبار و تحلیلش این است که اسحاق جهانگیری قصد رفتن از دولت روحانی را دارد.
بر میگردیم به سالهای منتهی به خرداد ۷۶ که اصطلاح طلبان با زاویه گرفتن از دولت هاشمی، نردبانی برای خود ساختند که منتهی به پیروزی خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری شد؛ در آن سالها بسیاری از مدیران و مسئولین دولت یازدهم و دوازدهم روحانی مسئولیت داشتند؛ امروز نیز به گمان برخی، احتمال دارد خواسته یا ناخواسته همان افراد جاده صاف کن عدهای بشوند که میخواهند در ۱۴۰۰ یک بار دیگر منجی گری کنند.
اما بین شرایط امروز اصطلاح طلبان با زمان استعفاء خاتمی از دولت هاشمی تفاوت اساسی وجود دارد؛ چند سال پیش یکی از فعالان سیاسی این جریان، دولت روحانی را رحم اجارهای اصطلاح طلبان توصیف کرده بود؛ اما امروز میبینیم که این رحم اجارهای در معرض سقط جنین قرار گرفته ومی رود تا مادر و فرزند را با هم از صفحه سیاست انقلاب اسلامی پاک کند!
ممکن است که جهانگیری به گفته خودش حتی قدرت برکناری منشی خود را نداشته باشد! اما اگر میگفت: حتی اجازه استفاده از خودکار خودم را ندارم، باز هم متهم شماره یک وضعیت کنونی -با نادیده گرفتن نقش روحانی - خود اوست که به عنوان کاندیدای پوششی در سال ۹۶، حقایق کشور را برای مردم وارونه نشان داد و با جمله معروف «یادتان هست» مردم را مانند بچهها از لولو میترساند.
او در انتخابات به مردم گفت که براساس طرحهایی که آماده شده و گام اول آن اجراشده و گامهای بعدی آن باید در دولت دوازدهم اجراء شود، ((کسی سرگرسنه بربالین نخواهد گذاشت))، ((هیچ کارتن خوابی نخواهد بود))، ((هیچ کودک کاری نخواهد بود))...
چه جهانگیری بماند و چه برود مردم اصطلاح طلبان و ضد تدبیر و امید را یک کاسه خواهند دانست و یادشان نمیرود که خاتمی و فتنه گران خود را کشتند تا پشت روحانی پنهان شوند؛ بنابراین همان طور که خودش میداند مردم اعتمادی به این جریان نداشته و به زودی آنها را باید به عنوان بازنشسته دنیای سیاست و بی تدبیری تلقی کنیم.
آنچه که امروز در اداره کشور میبینیم این است که اداره کشوری مانند ایران با گفتاردرمانی و تصویب قوانین پشت سرهم و نمایشی میسر نیست، بلکه فقط افراد با روحیه دفاع مقدس، جوانان و نخبگان هستند که میتوانند کشور را از تحریم داخلی بی تدبیریها و اشغال کردن منصبها و تحریم هایخارجی نجات دهند.
محمود صادقی، که یکی دیگر از شناگران اصطلاح طلب بوده و حاشیههای او از اظهار نظر نسبت به دستشوییهای حرم مطهر رضوی تا خودکشی برای تیتر بودن و شفافیتهای نمایشی، زبان زد خاص و عام است، در کنگره حزب اتحاد ملت ایران، سخن زیبایی را به زبان آورده که به خلاف بسیاری از سخنانش، این بار قابل تأمل است و باید با آب طلا بنویسند!
«اصلاحطلبان فقط هدفشان به قدرت رسیدن است و وقتی به قدرت میرسند دیگر برنامه ندارند.»
سهم خواهی و اختلاف اصطلاح طلبان در دولت و سرگردانی شورای شهر تهران، نمونهای از بیکفایتی اصطلاح طلبان در اداره کشور است؛ به عبارتی اصطلاح طلبان غالباً ماهیگیران آبهای گل آلود هستند که خود را در مواقعی که کشور دچار تشنج و مشکلات است منجی کشور و مردم میخوانند و پر از ادعا هم هستند.
معرفی وزیر ناموفق و مستعفی (شریعتمداری) برای وزارتخانه دیگر، به این معنی است که در کشور ۸۰ میلیونی ایران و در بین این همه متخصص متعهد و افراد شایسته و پرانگیزه، روحانی یک مرد میدان هم برای وزارتخانه کار نمیبینند؟!
با این دایره بسته و با اتکاء به مدیران خسته میخواهند در برابر جنگ اقتصادی دشمن بایستند؟! این تنگ نظریهای مدیریتی نوعی توهین ضمنی به نخبگان و دلسوزان و مدیران جهادی و شایسته کشور، و به عبارتی همان سندرم قحط الرجال پنداری است.
واقعیت این است که غالباً ژنرالهای اصطلاح طلبان، برای روزنامه نگاری و یا مذاکره کردن و امتیاز دادن مناسب هستند؛ اگر کشوری غیر از ایران بود و اگر وزارتی به نام وزارت مذاکره داشتیم، میتوانستیم از آنها استفاده کنیم؛ البته نتیجه آن را خدا میداند که آیا حکومت آن کشور تبدیل به حکومت قاجار مدرن میشد یا خیر؟
دیدگاه تان را بنویسید