علایی: نواصولگرایی کودتا علیه اصولگرایی و ضد با آن نیست
عضو جمعیت پیشرفت و عدالت گفت: یکی از شاخصههای مهم در نواصولگرایی این استکه منتظر اقدام از بالا به پایین نیست بلکه اقدام از پایین به بالا مدنظر است یعنی همان چیزی که رهبری فرمودند: یعنی کار فرهنگی تمیز و آتش بهاختیار بودن. نگاه قیم مابانه باید برداشته شود و هرکسی کاری درقالب کار فرهنگی تمیز انجام دهد.
سرویس سیاسی فردا: بعد از انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ نیاز به آسیب شناسی جریانهای سیاسی در عرصه سیاسی کشور موردتوجه برخی از فعالین و شخصیتهای سیاسی قرار گرفت. در هیمن زمینه چند ناکامی در انتخابات گذشته برای اصولگرایان باعث شده تا بازبینی در روندها و ساختار این جریان در دستور کار قرار گرفته و محمدباقر قالیباف در چند برهه از نواصولگرایی و نیاز مبرم اصولگرایان برای ایجاد تغییرات عمده در کنش گریهای آینده این جریان سخن گفته است. برهمین اساس با سیدامین میرعلایی، عضو جمعیت پیشرفت و عدالت که در دوره جدید حرکت در مسیر تبیین نواصولگرایی را در دستور کار قرار داده گفتگویی ترتیب داده ایم که در ادامه میتوانید مشروح آن را مطالعه بفرمایید.
به عنوان سوال اول با توجه به تحولاتی که در دورههای اخیر انتخاباتی شاهد بودیم و کنش گروههای مختلف سیاسی اصولگرا؛ نگاه آسیبشناسانه شما به جریان اصولگرایی چیست؟ یکی از آسیبهای جبهه اصولگرایی که باعث شد به اجماع نرسند فقدان ثبات فکری است و اینکه اولویتها را جمعبندی نکردند. مانند بحث منافع ملی یا نیازهای جامعه که از مجموع آنها به آنچه که مبتنی بر وحدت کلمه و خرد جمعی باشد، نرسیدند و همه این موارد زیرمجموعه فقدان ثبات فکری است. مسائلی مانند بحران مالی جهان و تاثیر آن بر نظام امنیت اقتصادی کشور و یا چالشهای جهان اسلام و تاثیر آن بر وحدت ملی، دورنمای نفت و تاثیر آن بر ردیفهای بودجه، مدیریت تنش با امریکا همه این موارد به دلیل عدم اجماع از آسیبهای فقدان ثبات فکری محسوب میشود. دومین آسیب این است که بهجای تکلیف محوری به سهمخواهی توجه داشتند و لذا اگر دولتی برآمده از سهمخواهی باشد به جای رفع نیاز و دغدغه مردم به نیازهای جریانات سیاسی خودشان گرایش دارد و چیزی عاید مردم نمیشود. از این جهت نباید به دنبال سهمخواهی باشند بلکه باید درپی تکلیف محوری و تکلیفگرایی باشند. سومین آسیب نبودن حزبی منسجم و نظاممند است. همه احزاب ما در آستانه انتخابات رسانهای میشوند و پس از انتخابات شعله آن فروکش میکند، اما در دنیا چنین نیست بلکه احزاب در طول سال و در غیر انتخابات فعال هستند. در کشور ما توسعه احزاب وجود ندارد و عدم تجربه کارگروهی، نبود اعتماد جامعه به تشکلهای سیاسی هم به این دلیل است که حزب بهمعنای واقعی کلمه نداریم. نبود حزب منسجم از آسیبهای جبهه اصولگرایی است که در آستانه انتخابات زیرمجموعه آنها که تا ۳۰ حزب است، رونمایی میشوند و خود موجب اختلاف و مسائلی دیگر میشود. تشکلهایی از جبهه اصولگرا داریم که تابهحال جامعه اسم آنها را نشنیده و نمیشناسد و زمان انتخابات با یک لوگو سرکار میآیند و این تاثیر جدی بر وحدت اصولگرایی میگذارد. تنوع احزاب در آستانه انتخابات که در صورت پیروزی به سمت آسیب دوم یعنی سهمخواهی گرایش مییابد.
چهارمین آسیب تفسیرهای انحصارگرایانه است یعنی همان چیزی که من میفهمم درست است. گاهی مقام معظم رهبری تعریفی از اصولگرایی ارائه میدهند و حال هرکسی تفسیر خود را دارد و منظور رهبری را بهخود میپندارد. بههرحال هدف همه احزاب حتی جریان نواصولگرایی که آقای قالیباف مطرح کرد و همه احزاب دیگر قدرت است. اما دستیابی به قدرت باید در جهت تکلیف محوری و خدمت رسانی به مردم باشد. امام علی علیه السلام به مالک اشتر میفرمایند مسئولیت طعمه نیست بلکه امانتی برگردن توست. پس ما به دنبال قدرت برای ایجاد حزب هستیم، اما قدرتی که زمینه برای انجام تکلیف و خدمترسانی به جامعه باشد.
آسیب پنجم عدم اجماع عقلی و قلبی نسبت به تعریف جامعه از اصولگرایی است یعنی تعریف جامعی وجود ندارد. اگر به شاخصههای رهبری توجه کنیم ایشان در بحث اصولگرایی به مبانی اندیشه سیاسی و نظام مردم سالاری دینی در چارچوب اصولگرایی اشاره میکنند. ایشان هر تفکر و اقدامی که در راستای عزت و حکمت و مصلحت و برگرفته از آرمانهای انقلابی و مبانی اندیشهای امام راحل باشد که به نظام مردم سالاری دینی کمک کند را اصولگرایی تعریف میکنند. اما متاسفانه اجماع قلبی و عقلی به این تعریف نیست. رهبر نظری ۸ بندی در مورد منشور وحدت دارند که در آنجا اشاره میکنند که همه این موارد ذکر شده آسیب هستند و علیالخصوص تفسیر انحصاری که آسیب است. رهبری شاخصها را بیان کرده و تعیین مصداق را هم برعهده مردم میگذارند و حتی ایشان اصلاحات به معنای صحیح را هم از مبانی اصولگرایی میشناسند.
آسیب ششم عدم چینش مناسب اشخاص کاریزماتیک است. یعنی چهرههایی که انتخاب میشود بعضاً از جنبه کاریزماتیک برخوردار نیستند. مسئله جامعهشناختی درمورد مردم ایران ثابت کرده که گرایش مردم ما به افراد کاریزماتیک مانند امام راحل زیاد است. معادلات انتخابات گذشته نشان داده شخصی که بهعنوان کاندیدای واحد از مجموعه اصولگرایی بهعنوان نامزد معرفی میشود باید چهره کاریزماتیک هم داشته باشد.
آسیب بعدی ضعف ارتباط با مردم و خودانتقادی است. در بحث نواصولگرایی هم آقای قالیباف در شاخصههای نواصولگرایی بیان میکنند که درپی اصلاح اصولگرایی است. مانند اینکه مقام معظم رهبری، دانشجویان را دعوت میکنند و آنها در حضور شخص اول نظام از رهبر انتقاد میکنند و این خود شکستن تابوهای اشتباه است. اگر مسئولی یا امام جمعه یا نمایندهای نقد شد مساوی یا ضدیت آن فرد با نظام نیست. در اینجا باید دو بحث تخریب و نقد را از هم تمیز دادکه تمیز بین نقادی منصفانه و فضای تخریب از نیازهای جبهه اصولگرایی است که باید اصلاح شود.
به نظر شما نواصولگرایی دارای چه شاخصهایی است که با توجه به آن میتوان به ایجاد تغییرات در سطح گفتمان اصولگرایی امیدوار بود؟
مهمترین شاخصه نواصولگرایی حرکت آن با حفظ مبانی و ارزشهای جمهوری اسلامی است. نواصولگرایی کودتا علیه اصولگرایی و ضد آن نیست. برخی از بزرگان اصولگرایی شمشیر را از رو بستهاند و این جریان را قبول ندارند. درحالی که نواصولگرایی تحول در اصولگرایی با گفتمان تحول درونی برمبنای همان اصول موجود در اصولگرایی، اما با ایجاد تحول است که مبانی آن مانند ارزشهای انقلاب حفظ شود، اما تغییرا ت. اساسی در نحوه کنش و رفتار و شیوهها ایجاد شود. متأسفانه امروز مسئولان از مردم فاصله گرفتند و جای آن را شبکههای بیگانه و معاند پرکرده است. ما حدود ۳ میلیون جوان بیکار داریم و باید برجوانان تکیه کرد. در زمان جنگ و سازندگی نیز جوانان بودند که کارهای بزرگی کردند و مسئولیت داشتند و مسئولان فعلی ما هم در ایام حوانی مسئولیت گرفتند. اما الان اعتمادی به جوانان نیست و از آنها استفاده نمیشود؛ لذا جریان نواصولگرا میخواهد با تکیه برجوانان به انجام کارهای بزرگ و ماندگار بپردازد. ازاین نظر هم جسارت خودانتقادی و تحول در اصولگرایی بدون تضعیف این جریان در مقابل جریان مقابل و رقیب در جوانان وجود دارد.
یکی از شاخصههای مهم در نواصولگرایی این استکه منتظر اقدام از بالا به پایین نیست بلکه اقدام از پایین به بالا مدنظر است یعنی همان چیزی که رهبری فرمودند: یعنی کار فرهنگی تمیز و آتش بهاختیار بودن. نگاه قیم مابانه باید برداشته شود و هرکسی کاری درقالب کار فرهنگی تمیز انجام دهد.
درحوزه سیاست داخلی و خارجی نواصولگرایی چگونه باید عمل کند که هم از حواشی دور باشد و هم متعهد به ارزشها و آرمانهای انقلاب باشد؟
به نظر بنده، تعامل و شعار نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی باید مدنظر باشد که وابستگی به شرق و غرب نباشد، اما تعامل و ارتباط با دنیا را هم داشته باشیم. اما اگر تعامل با سلطه و نفوذ باشد، موردنظر نیست. بلکه تعامل همراه با منافع دوسویه مدنظر است و میتوان این نوع ارتباط را با بسیاری از کشورهای دنیا داشته باشیم. نکته مهم ایناستکه نواصولگرایی اختلاف اندازه در اصولگرایی نیست یعنی کودتا نیست بلکه تحول در اصولگرایی است. یعنی ضرورت تغییر در روشهای رفتاری و ساختاری در جریان اصولگرایی مدنظر است. نواصولگرایی میخواهد بیان کند که این همه محافظ برای یک شخصیت لازم نیست و یا خیلی از تشریفات مانند میلههای نماز جمعه باید برداشته شود تا ارتباط بین مردم و مسئولین دوسویه باشد. مقابله با وزرای مفسد و چند هزار میلیاردی هم از اهداف نواصولگرایی است تا جوانان انقلابی این جریان را بهدست گیرند و با تاکید بر حفظ مبانی و ارزشهای حاکم پیش روند.
آقای قالیباف در نواصولگرایی تاچه حد میتواند رهبر معنوی این جریان باشد و آیا ایشان به دنبال این هدف هستند؟ زیرا عدهای معتقدند که ایشان بهدنبال شورش علیه پدرخواندههای اصولگرایی است؟
خیر ما بهدنبال کودتا نیستیم بلکه درپی تحول هستیم که تحول در روشها و نه اصول مدنظر است. اگر تحول در اصول باشد همان معنای شورش و اختلاف و کودتا را دارد. اما باحفظ همین اصول میخواهیم روشهای غلط را تغییر دهیم که بابت همان هزینه سنگین میدهیم. بالاترین سرمایه نظام، اعتماد ملی است و امروز به آن ضربه خورده است. آقای قالیباف درطول ۴۰ سال خدمت خود از انقلاب تاکنون همیشه یک سرباز بوده و اصلاً بهدنبال رهبری یک جریان نبوده است. در زمان جنگ که در ۲۰ سالگی فرمانده لشگر ۵ خراسان بود و یا در زمانیکه فرمانده نیروی انتظامی بود و یا در شهرداری تهران که یکی از ۸ شهردار برتر دنیا شد، درهمه این موارد ایشان یک سرباز بود. تجربه نشان داده ایشان در هر سنگری که باشد بدون مقام کارش را انجام میدهد و به عنوان یک سرباز تکلیفگرا و نه سهمخواه انجام وظیفه میکند.
_نواصولگرایی چگونه میتواند در حوزه نارضایتیهای صنفی ورود کند؟
اگر مسئولین گوش شنوا داشته باشند این مسئله حل میشود. الان فاصلهها نمیگذارد که صدایی شنیده شود. وقتی نگاه از پایین به بالا باشد حاکمیت در دست مردم و نه در دست افراد خاص است و در نتیجه مردم همیشه در دسترس مردم هستند و اگر شاخصها را رعایت نکنند در نواصولگرایی آن فرد خودبهخود حذف میشود و جایگاهی ندارد. نگاه نواصولگرایی برخدمت به مردم است و مردم با آن ارتباط دارند و انتقاد میکنند. اگر این جریان زودتر شروع میشد ما شاهد اعتراضاتی که به جریان اعتماد ملی شده، نبودیم. علت هم این بود که ما نگاه و روحیه نقدگرایی نداشتیم و هر نقدی را تخریب دانسته و این خود موجب فاصله شده و شبکههای معاند از این فاصله و اعتراضات بهعنوان جریان برانداز نظام سواستفادهکردند. اما اتفاقاً اعتراضات فرصتی برای نظام است.
انتخابات مجلس در سال آینده و نقش اصولگرایی را چگونه میبینید و احتمال موفقیت در انتخابات با چه جهتگیری ممکن است صورت گیرد؟
یکی از مهمترین کانونهای رقابت، احزاب حضور قدرتمند در انتخابات است که باید بابهرهگیری از اهرمهای قدرت و نفوذ که در ساختار حاکمیت دارند، رقیب را شکست دهند تا به مسئولیت برسند. هرچه کاندیداها متمرکزتر باشند ضریب احتمال پیروری افزایش مییابد. اگر آسیبها را آسیبشناسی کرده و درصدد رفع آن باشند، بیشک با اقبال مردم مواجه میشوند و اگر آسیبها کماکان حل نشود، قطعاً در انتخابات بعدی هم با شکست مواجه میشوند.
دیدگاه تان را بنویسید