الزاماتی در مراقبت از روابط ایران و حماس
فهم تحولات منطقهای و جایابی نقش حماس در این تحولات، فهم زبان و تکنیکهای جدید حماس و تفهیم صحیح وضعیت آن و نوار غزه به جامعه داخلی و عبرتگیری حماس از گذشتهی خود،کمک شایانی به تحکیم روابط ایران و جریان مقاومت فلسطین خواهد کرد.
اندیشکده راهبردی تبیین؛ محمدمحسن فایضی نوشت: طی یک ماه گذشته روابط حماس با ایران و حزبالله رو به بهبود بوده است. شاید بیراه نباشد تحولات هفتههای اخیر را یک نقطه عطف در این روابط بنامیم. شروع این روند به سفر هیاتی از حماس به تهران بر میگردد. روز جمعه ۲۸ مهرماه هیاتی از جنبش حماس وارد تهران شد. اعضای هیأت عالی رتبه جنبش حماس به ریاست صالح العاروری نائب رئیس این جنبش عبارت بودند از: عزت رشق، محمد نصر، اسامه حمدان، زاهر جبارین و سامی ابوزهری. سفر هیات حماس به تهران به این دلیل حائز اهمیت است که پس از آغاز توافق دولت وحدت ملی میان حماس و فتح انجام میشود. کابینه امنیتی و سیاسی رژیم صهیونیستی پس از اعلام توافق ملی میان حماس و فتح، برای تعامل با دولت توافق ملی فلسطین چندین شرط گذاشت که از جمله آنها خلع سلاح حماس، به رسمیت شناخته شدن رژیم صهیونیستی، قطع روابط با ایران، آزاد کردن اسرای رژیم اشغالگر در دست مقاومت و در اختیار گرفتن کامل امنیت غزه توسط تشکیلات خودگردان بود. این خواسته با واکنش سریع حماس و حتی فتح مواجهه شد.[۱] اما سفر هیات حماس به تهران واکنشی عملی به خواسته صهیونیستها بود، اقدامی که قطعاً خوشایند دیگر طرف آشتی یعنی فتح و همچنین دیگر کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و مصر نبود. لذا نقطه عطف نامیدن این سفر با توجه به همراهی العاروری معاون هنیه در راس این هیات چندان بیراه نیست.[۲] العاروری شخصیتی است که به دلیل سابقه امنیتی و نظامیاش و فرماندهی برخی عملیاتهای نظامی در کرانه باختری مثل ربایش سه صهیونیست پیش از جنگ ۵۱ روزه، بسیار مورد توجه صهیونیستهاست و از وی تعبیر به رهبر نظامی حماس در کرانه باختری میشود. حاشیههایی مهمتر از متن اما دیدار، تماس و پیامهای اخیر میان حماس و حزبالله را میتوان حاشیههایی مهمتر از متن در ترمیم روابط غزه و تهران دانست. دومین اقدام که از آن حتی تعبیر به آشتی و ترمیم روابط میان مقاومت لبنان و غزه میشود، درست به فاصله یک روز از حمله رژیم صهیونیستی به تونلهای غزه در ۱۰ آبان رخ داد؛ العاروری معاون هنیه در بیروت با سید حسن نصرالله دیدار میکند، دیداری که نشان دهنده تعمیق روابط حماس و حزبالله پس از بحران سوریه و برطرف نمودن تنشها با تغییر کادر رهبری حماس است. همچنین اسماعیل هنیه همان روز در ویدئو کنفرانس خود با کنفرانس اتحادیه علمای مقاومت با دادن لقب «پایتخت مقاومت[۳]» به بیروت نشان داد که قصد حماس برای جبران تنشهای میان دو گروه مقاومت طی سالهای بحران سوریه بسیار جدی است. اصلیترین مؤلفه در روابط ایران و حماس، فهم و درک صحیح از ادبیات و تکنیک حماس در دو سال اخیر و بالاخص از زمان ریاست هنیه بر رهبری حماس همراه با شخصیتهایی چون یحیی سنوار، العاروری و … است. شرط مهم این امر قضاوت دیگران با عینک خودشان است نه عینک و زاویه دید ایرانی! چند ساعت پس از سخنرانی هنیه در کنفرانس بیروت که حزبالله از برگزارکنندگان اصلی آن بود، سید حسن نصرالله طی تماسی با هنیه شهادت ۵ تن از نیروهای القسام را تسلیت گفت. طبق بیانیه صادر شده از سوی دفتر اسماعیل هنیه، سید حسن نصرالله ضمن تسلیت شهادت این مبارزان، بر ایستادگی حزبالله در کنار مقاومت فلسطین تأکید نمود. در این بیانیه آمده است که هنیه در این گفتگوی تلفنی از سید حسن نصرالله به خاطر تماس تلفنیاش که نشانگر عمق روابط میان گروههای مقاومت و آینده مناسبات دو طرف و نیز تأثیر این روابط بر تقویت جبهه پایداری و مقاومت در منطقه است، تشکر و قدردانی نمود. طرفین همچنین در این گفتگوی تلفنی چشم اندازهای روشن مسئله فلسطین و امت اسلامی و چشمانداز اخراج اشغالگران از سرزمین مقدس فلسطین را بررسی و خاطرنشان کردند که با وجود چالشهای موجود در منطقه و فلسطین، افقهای پیروزی روشن است و در این مسئله هیچ شکی نیست.[۴] اکنون مسئله مهم و اساسی آن است که حفظ و تحکیم روابط ایران و حماس پس از طی شدن یک دوره افول، نیاز به چه الزاماتی دارد؟ در ادامه برخی از این مؤلفهها را بهطور مختصر بررسی خواهیم کرد. ۱-فهم زبان و تکنیکهای جدید حماس؛ از سند سیاسی جدید تا دولت آشتی ملی به باور نویسنده اصلیترین مؤلفه در روابط ایران و حماس، فهم و درک صحیح از ادبیات و تکنیک حماس در دو سال اخیر و بالاخص از زمان ریاست هنیه بر رهبری حماس همراه با شخصیتهایی چون یحیی سنوار، العاروری و … است. شرط مهم این امر قضاوت دیگران با عینک خودشان است نه عینک و زاویه دید ایرانی! شاید یکی از مهمترین مسائلی که بد فهمیده شد، سند سیاسی جدید حماس بود که برخی با مقایسه آن با سند اولیه حماس در سال ۱۹۸۸، فهم جدیدی از حماس داشتند و این جنبش را در مسیر سازش تفسیر نمودند. سند ۱۹۸۸ بسیار ایدئولوژیک و گفتمانی است اما سند جدید کاملاً عملگرایانه و در چارچوب ادبیات سیاسی روز نگاشته شده است. به گونهای که به نظر میرسد هدف نخست حماس از نگارش سند جدید با ادبیاتی متفاوت، جلب نظر دیگر بازیگران منطقهای و بینالمللی به خود و کاهش فشارهای بینالمللی است. در سند نخست استفاده از آیات و احادیث فراوان بهمنظور اثبات بندهای سند بهوفور به چشم میخورد اما در سند جدید از آیات خبری نیست. ضمن آنکه در سند جدید ما شاهد یک ادبیات نرمتر، جهان پسندتر و محافظهکارانهتر هستیم.[۵] فهم صحیح از تفکرات حماس مبتنی بر واقعیت وضعیت اسفبار نوار غزه، بسیار به تداوم و تحکیم روابط حماس و ایران کمک میکند. برای فهم چرایی تغییر ادبیات حماس، میتوان به تحولات اخوان المسلمین و دیگر جریانهای اسلام سیاسی اهل سنت طی ۶ سال اخیر نگریست. تحولاتی که نشان از کمرنگ شدن ایدئولوژی اسلام سیاسی به واسطه شکستها و سپس منفور شدن این تفکر به واسطه ظهور و بروز داعش به عنوان نمونه عملی اسلام سیاسی اهل سنت (حکومت شریعت) است؛ اما آیا این تغییر ادبیات الزاما بهمعنای تغییر محتوای مقاومتی و اسلامی حماس است؟ نشانههای بسیاری وجود دارد که پاسخ این سوال را منفی میسازد. تلاش حماس برای تحقق آشتی ملی هم از دیگر موضوعاتی است که اگر درست فهم نشود مانع تحکیم روابط خواهد بود. هدف از آشی ملی آن است که ضمن اینکه وضعیت نوار غزه و تحریم ۱۲ ساله آن تغییر کند، حماس با رهایی از کار ویژههای دولتداری و مسئول اصلی بودن در قبال اقتصاد و زندگی مردم، با تمرکز بر امنیت و مبارزه مسلحانه در کنار جایگاه اجتماعی به مسیر مقاومت ادامه دهد. این هدف بارها از سوی مسئولین مختلف حماس با ادبیاتهای گوناگون تکرار شده است. به نظر میرسد ترس اصلی برخی مسئولین صهیونیستی و حتی محمود عباس از آشتی ملی و تحقق دولت یک پارچه فلسطینی هم همین امر باشد. مخالفان حماس چون نتانیاهو و محمود عباس از تحقق «حزبالله دوم» سخن میگویند.[۶] لذا جمهوری اسلامی باید ضمن مراقبت از پیامدهای حضور حماس در دولت وحدت ملی و تهدیدات امنیتی پیش رو، از یکپارچگی دولت فلسطینی حمایت نماید. روابط حماس در توطئههای منطقهای نیاز به مراقبت دارد. بهطور مثال میتوان به تصمیمات اخیر سعودیها برای فشار به حماس به دلیل نزدیکی این جنبش به ایران و مصر اشاره کرد. تروریست نامیدن این جنبش از سوی سعودیها و اخیراً هم تلاش برای برهم زدن دولت وحدت ملی و ناامن کردن لبنان توطئههایی است که وضعیت روابط ایران و حماس را پیچیده و ملزم به مراقبتهای ویژه مینماید. ۲-لزوم فهم تحولات منطقهای و جایابی نقش حماس در این تحولات وضعیت کنونی منطقه کاملاً رقابتی است. ایران، ترکیه، سعودی، امارات، مصر، عراق و … هرکدام در حال طی کردن مسیری ویژه برای شکلدادن به نظم منطقهای هستند. لذا روابط حماس با مصر و امضای توافقات امنیتی، همکاری با ترکیه، نزدیکی به قطر و … نباید به خودی خود مورد حساسیت باشد. یکی از اصلیترین عوامل تیرگی روابط ایران و حماس در سالهای گذشته، توقع کشورها از حماس برای موضع گیری و ورود به معادلات منطقهای مانند دیگر بازیگران بود. منظور حضور و موضعگیری حماس در چالشها و قطببندیهاست. البته این توقع نیز، نشأتگرفته از برخی رفتارهای خود حماس هم بود. پذیرش معارضین، حضور نظامی در برخی جبهههای سوریه، موضعگیری در مورد اتفاقات رخداده خارج از سرزمینهای اشغالی فلسطین، نمونهای از رفتارهای دولتی حماس است که بسیار متأثر از توقع دیگر کشورها بود. جنبش حماس باید با مبنا قرار دادن هدف جنبشی خود یعنی مبارزه با رژیم صهیونیستی، رفتارهای خود را تنظیم نماید. موضوع دیگری که باید در چگونگی رفتار ما با حماس موردتوجه قرار بگیرد، عدم خلط رفتارها و اهداف منطقهای ما با حماس است. اینگونه رفتار قطعاً مورد استقبال حماس و جنبشهای فلسطینی قرار خواهد گرفت. به تعبیری دیگر ما نباید به رفتارهای حماس از زاویه جمهوری اسلامی نگاه کنیم، بلکه باید از زاویه جنبش و گروههای فلسطینی بنگریم[۷] و مقتضیات آن را هم در ارزیابیهای خود از رفتارهای حماس در نظر بگیریم. البته ذکر این نکته هم ضروری است روابط حماس در توطئههای منطقهای نیاز به مراقبت دارد. بهطور مثال میتوان به تصمیمات اخیر سعودیها برای فشار به حماس به دلیل نزدیکی این جنبش به ایران و مصر اشاره کرد. تروریست نامیدن این جنبش از سوی سعودیها و اخیراً هم تلاش برای برهم زدن دولت وحدت ملی و ناامن کردن لبنان توطئههایی است که وضعیت روابط ایران و حماس را پیچیده و ملزم به مراقبتهای ویژه مینماید. ۳-کنترل افکار عمومی ایران و تفهیم صحیح وضعیت حماس و نوار غزه به جامعه داخلی اما آخرین مؤلفهای که در این یادداشت به آن پرداخته خواهد شد، لزوم توجه به افکار عمومی داخلی ایران نسبت به حماس و فلسطین است. طی سالهای بحران سوریه بارها در میان رسانههای حزب الهی و نخبگان ارزشی حملات مختلفی در غالبهای گوناگونی به جنبش حماس صورت گرفت. اکنون تصور افکار عمومی از حماس که بعضاً مترادف با «خائن»، «سازشگر»، «ضد ایرانی» و … است یک مانع در روابط حماس و ایران خواهد بود. برجستهسازی مقاومت و مبارزه با رژیم صهیونیستی و تغییر رویکرد رهبران حماس که تا حدی عملی شده است، میتواند این چالش را تا حد زیادی برطرف نماید. طی سالهای بحران سوریه بارها در میان رسانههای حزب الهی و نخبگان ارزشی حملات مختلفی در غالبهای گوناگونی به جنبش حماس صورت گرفت. اکنون تصور افکار عمومی از حماس که بعضاً مترادف با «خائن»، «سازشگر»، «ضد ایرانی» و … است یک مانع در روابط حماس و ایران خواهد بود. برجستهسازی مقاومت و مبارزه با رژیم صهیونیستی و تغییر رویکرد رهبران حماس که تا حدی عملی شده است، میتواند این چالش را تا حد زیادی برطرف نماید. ۴-عبرتگیری حماس از گذشته همانگونه که در بالا گفته شد، ورود حماس به معادلات منطقهای و بحران سوریه هرچند تحت تأثیر خواسته و فشار بازیگران دیگری بود، اما مقصر نخست این اشتباه قطعاً خود سران حماس بودند که با یک اشتباه راهبردی، زمینهای استفاده از سلاح، نیروی انسانی و تجربه خود را در یک پروژهای که هیچ سنخیتی با اولویت آنان یعنی مبارزه با رژیم صهیونیستی نداشت فراهم کردند. اگرچه موضع رسمی حماس هیچگاه تائید این امر نبوده است. سران حماس بارها گفتهاند در راستای آرمان فلسطین با همه کشورها و بازیگران منطقهای ارتباط خواهند داشت؛ اما برخی رفتارهای سالهای گذشته طی دوران ریاست خالد مشعل نشان داد که این سیاست حداقل در عمل اجرا نشد و متفاوت از ادعای همیشگی آنان بود. جنبش حماس باید با کسب تجربه از گذشته بداند که برای موفقیتش در مبارزه و حفظ روابطش با ایران باید بر اولویت نخست خود تمرکز کرده و مسیر سیاست و رفتارهای خود را بر اصل مبارزه با رژیم صهیونیستی تنظیم کند. جمهوری اسلامی ایران از حماس توقعی معقول دارد و آن این است که طبق خواستی منطقی سلاح، هزینه و تجربهای که در اختیار اوست تنها در مسیر هدف آن یعنی نابودی رژیم صهیونیستی مورد استفاده قرار گیرد. امام خامنهای در ششمین کنفرانس بینالمللی حمایت از انتفاضه در این خصوص فرمودند: «مقاومت فلسطین نیز باید با عبرتگیری از گذشتهی خود به این نکتهی مهم توجّه داشته باشد که «مقاومت» و «فلسطین»، ارزشمندتر و والاتر از آن است که در اختلافات میان کشورهای اسلامی و عربی و یا اختلافات داخلی کشورها و یا اختلافات قومی و مذهبی درگیر شود. فلسطینیان، بخصوص گروههای مقاومت باید قدر جایگاه ارزشمند خود را بدانند و به این اختلافات ورود نکنند.[۸]» جمعبندی اکنون که روابط ایران و حزبالله با جنبش مقاومت فلسطین، حماس در حال بهبود و ترمیم است، لازم است برای تحکیم این روابط مراقبتهایی انجام شود. لزوم فهم تحولات منطقهای و جایابی نقش حماس در این تحولات، فهم زبان و تکنیکهای جدید حماس؛ از سند سیاسی جدید تا دولت آشتی ملی و کنترل افکار عمومی ایران و تفهیم صحیح وضعیت حماس و نوار غزه به جامعه داخلی و همچنین عبرتگیری حماس از گذشتهی خود و عدم ورود به اختلافات میان کشورهای اسلامی و عربی و یا اختلافات داخلی کشورها و یا اختلافات قومی و مذهبی مؤلفههایی است که به باور نگارنده کمک شایانی به تحکیم روابط ایران و جریان مقاومت فلسطین خواهد نمود. در پایان هم اشارهای به امام خامنهای در بیانات خود در ششمین کنفرانس حمایت از انتفاضه فلسطین خواهیم داشت که فرمودند:«کشورهای اسلامی و عربی و همهی جریانهای اسلامی و ملّی، موظّفاند در خدمت آرمان فلسطین قرار گیرند. حمایت از مقاومت، وظیفهی همهی ما است و هیچکس حق ندارد در برابر کمک، از آنان انتظار ویژهای داشته باشد. آری، تنها شرط کمک این است که این کمکها در جهت تقویت بُنیهی مردم فلسطین و ساختار مقاومت هزینه شود. پایبندی به اندیشهی ایستادگی در برابر دشمن و مقاومت در همهی ابعاد آن، ضامن استمرار این کمکها است. موضع ما نسبت به مقاومت یک موضع اصولی است و ربطی به گروه خاصّی ندارد. هر گروهی که در این مسیر استوار باشد، با او همراه هستیم و هر گروهی که از این مسیر خارج شود، از ما دور شده است. عمق رابطهی ما با گروههای مقاومت اسلامی فقط به میزان پایبندی آنان به اصل مقاومت مرتبط است.[۹]»
دیدگاه تان را بنویسید