هدف عراق از جنگ با ایران چه بود؟
تجاوز عراق به ایران، علل، اهداف و انگیزههای ایدئولوژیک، سیاسی و ارضی داشت که برخی از آنها دارای پیشینهای تاریخی و برخی مربوط به وقوع انقلاب اسلامی ایران بودند.
علل و اهداف عراق تجاوز عراق به ایران علل، اهداف و انگیزههای ایدئولوژیک، سیاسی و ارضی داشت که برخی از آنها دارای پیشینهای تاریخی و برخی مربوط به وقوع انقلاب اسلامی ایران بود. ازجمله مهمترین علل و اهداف عراق از حمله به ایران، میتوان به موارد زیر اشاره کرد: ۱- اعمال حاکمیت بر اروند رود: اختلاف ارضی در این منطقهی حساس و استراتژیک، به دوران امپراتوری عثمانی باز میگشت و تا زمان استقلال عراق (۱۹۳۲) نیز ادامه داشت؛ بهگونهای که عراق پس از استقلال، ادعای حاکمیت مطلق بر اروند رود را مطرح کرد. روند این منازعه در ۱۳ ژوئن سال ۱۹۷۵ به انتشار بیانیه الجزایر انجامید. در چارچوب این عهدنامه، خط تالوگ در اروند رود، مرز مشترک دو کشور شد[۱]؛ امّا پس از پیروزی انقلاب اسلامی، عراق با بهانهجوییها و ایجاد درگیریهای متعددِ مرزی، در ۲۷ شهریور ۱۳۵۹ بهطور یکجانبه این عهدنامه را لغو کرد. همچنین صدام حسین دراینباره اعلام کرد وضعیت حقوقی شطالعرب باید به وضع قبل از مارس ۱۹۷۵ بازگردد و این رودخانه را جز تمامیت عربی عراق اعلام کرد.[۲] ۲- مقابله با صدور انقلاب: پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و ایجاد نظامی انقلابی و مبتنی بر آموزههای شیعی، حکومت بعثی عراق احساس خطر کرد و اقدام پیشگیرانه از صدور انقلاب را در چارچوب اصل دفاع از خود، در پیش گرفت. نمونهی این امر در سخنان نماینده عراق در نشست غیرمتعهدها آشکار شد. وی اجرای احکام اسلامی آنهم با معیار ولایتفقیه را دخالت آشکار در امور داخلی کشورهای دیگر دانست و تجاوز به ایران را در همین راستا توجیه کرد.[۳] ۳- تحریک و تشویق آمریکا: آمریکا برای بازسازی اعتبار و بازیابی شهرت و قدرتش در منطقه، در ترغیب و تهییج عراق برای حمله به ایران اثرگذار بود. شواهدی نیز این ادّعا را تأیید میکند: کمی پیشتر از حملهی عراق به ایران، برژینسکی از مجموعه عملیات نظامی علیه ایران سخن رانده بود که با احتساب حمله نظامی طبس و شکست آن، تجاوز عراق میتواند یکی از قطعات این پازل باشد. روزنامه «نیویورکتایمز» در اردیبهشت ۱۳۵۹، ضمن تحلیل طرحهای آمریکا پیرامون ایران، گمانهی حملهی عراق به ایران را مطرح کرده بود. افزون بر این، درحالیکه روابط دیپلماتیک عراق و آمریکا قطع بود، برژینسکی چندین بار قبل از حملهی عراق به ایران، بهطور محرمانه به بغداد سفر کرده و با صدام حسین دیدار کرده بود.[۴] ۴- تصرف و تجزیه قلمرو ارضی ایران: حکومت بعث عراق با بلندپروازی و جاهطلبی صدام درصدد ارتقای موقعیت ژئوپلیتیک خود بود. آنها بر این باور بودند که محدودیتهای ژئوپلیتیک، قدرت و منافع ملی عراق را محدود کرده است. با وقوع انقلاب اسلامی، حکومت بعث گمان میکرد ایران بستر مناسبی برای تحقق این هدف است؛ چراکه توان این کشور نوپا اندک است و جنگ بهزودی با تأمین اهداف عراق پایان میپذیرد. عراق در این جنگ علاوهبر حاکمیت بر اروندرود، تجزیه خوزستان و اشغال جزایر تنب کوچک و بزرگ را نیز جزء اهداف خود تعریف کرده بود. این اهداف تعریف شده میتوانستند محدودیت ژئوپلیتیکی عراق را رفع نمایند؛ چراکه اعمال حاکمیت بر اروندرود دسترسی این کشور به خلیجفارس را تسهیل میکرد و موجب استفادهی آزادانه از بنادر عراق و صدور نفت عراق بدون نگرانی میگشت. همچنین با این تصرفات سواحل عراق در خلیجفارس گسترش مییافت و کمک میکرد تا عراق بهصورت یک قدرت منطقهای درآید. هدف از اشغال جزایر سهگانه ایرانی نیز در راستای اهداف ژئواستراتژیک و ژئوپلیتیکی پیشین مطرح بود. همچنین تصرف بخشهایی از مناطق مرزیِ غربی ایران بر عمق استراتژیک عراق میافزود و دفاع از بغداد و شهرهای نفتخیز را آسان میکرد.[۵] ۵- برتری و کسب جایگاه هژمون در منطقه: رژیم بعث عراق در آرزوی جایگاه برتری و هژمون شدن در منطقه بود؛ نقشی که ایران پیش از انقلاب با حمایت آمریکا انجام میداد. پیروزی انقلاب اسلامی موجب به هم خوردن موازنه قوا در منطقهی خلیجفارس شد. صدام حسین درصدد تأمین اهداف جاهطلبانهی خویش و برقراری موازنه جدید قدرت در منطقه از طریق توسعه ارضی و مرزی بود. در وضعیتی که رژیم شاهنشاهی ایران سرنگون شده و رقیب هژمون عراق از بین رفته بود، فرصت مناسبی برای عراق فراهم آمد تا این کشور در جهت منافع خویش، جنگی سخت را آغاز نماید.[۶] ۶- رهبری جهان عرب: یکی دیگر از اهداف عراق کسب رهبری جهان عرب بود. این امر در امتداد رقابت و منازعه میان عراق و مصر صورت میگرفت. مصر که از زمان زعامت «جمال عبدالناصر» مدعی رهبری فکری و سیاسی کشورهای جهان عرب بود، در جریان توافقنامه «کمپ دیوید» توسط «انور سادات» از اتحادیه عرب اخراج شد. در چنین خلأ قدرتی، رژیم عراق درصدد برآمد تا با حمله به ایران، این جایگاه را از آن خود کند. تلاش صدام حسین در جهت تجسم این جنگ بهمثابه جنگ عرب و عجم، راه رفتن بر مسیری تاریخی بود که عقدههای بسیاری را در جهان عرب میگشود و بدین ترتیب جهان عرب را در مقابل ایران بسیج و تجهیز میکرد.[۷] پیامدهای جنگ ایران و عراق حمله به ایران، پیامدهای اقتصادی و سیاسی گستردهای برای عراق داشت که بهطور خلاصه میتوان به موارد ذیل اشاره کرد: ۱- خسارت اقتصادی عراق در طول جنگ با ایران متحمل خسارتهای مستقیم و غیرمستقیم فراوانی شد. میزان این خسارات از منظر منابع مختلف متفاوت است. انستیتو ژاپنی «اقتصادهای خاورمیانه» در گزارشی در سال ۱۹۸۷ مجموع خسارتهای عراق از سال ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۵ را معادل ۲۲۶ میلیارد دلار برآورد کرد. بر مبنای برخی منابع خارجی، بین سالهای ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۸ کل خسارتهای مستقیم و غیرمستقیم عراق معادل ۴۵۰ میلیارد دلار بوده است که این شامل خسارتهای وارده بر زیرساختها در همه بخشهای اقتصادی و همچنین هزینه فرصت، اتلاف منابع و درآمدهای نفتی، تنزیل ذخایر ارزی که کاهش مصرف را در پی داشت و از سویی شامل هزینه واردات حجم عظیم کالاهای جنگی و نظامی میشود. علاوهبر این خسارات، جنگ علیه ایران، عراق را به ورطه هولناک بدهیهای کلان انداخت. در سال ۱۹۸۶ میزان بدهیهای این کشور بین ۵۰ تا ۸۰ میلیارد دلار برآورد میشد که از این مقدار مبلغ ۳۰ میلیارد دلار به کویت و عربستان تعلق داشت. در این بین، بدهی عراق بابت خرید تجهیزات نظامی به دولتهای غربی نیز مبالغ کلانی بود. برای نمونه عراق بیش از ۱.۳۵ میلیارد دلار بابت خرید تجهیزات به فرانسه بدهکار بود که این مبالغ از طریق دو شرکت فرانسوی «توتال» و «ای. آل. اف» از راه برداشت ۸۰۰ هزار بشکه نفت بهطور روزانه پرداخت میشد. همچنین این کشور به شوروی و اروپای شرقی نیز مقروض بود که رقم آن در سال ۱۹۸۷ حدود ۵ میلیارد دلار تخمین زده میشد. نوع دیگر بدهیهای عراق نیز به اعتبارات و امتیازاتی مربوط بود که سایر کشورها به عراق میدادند. طبق برآورد مؤسسه تحقیقاتی WEFA در سال ۱۹۸۶ قرضها و اعتبارات واگذار شده به عراق درمجموع ۹.۳ میلیارد دلار، شامل ۱.۶ میلیارد دلار کوتاهمدت و ۷.۷ میلیارد دلار میانمدت، میشد. همچنین عراق در سال ۱۹۸۶ حدود ۶.۸ میلیارد دلار به بانکهای تجاری مقروض بود. مجموع بدهیهای عراق به کشورهای مختلف جهان نیز در پایان جنگ، ۸۶ میلیارد دلار بود.[۸] ۲-حمله عراق به کویت حمله به کویت در تابستان سال ۱۹۹۰ را میتوان تا حد زیادی پیامد خسارتهای اقتصادی عراق در جنگ با ایران دانست. عراق با حجم بالای بدهیهای خود، توان بازسازی پس از جنگ را نداشت و از سوی دیگر در چنین شرایطی از کشورهای عربی انتظار همکاری و بخشش بدهیهای سنگین خود را داشت. عراق خود را سردمدار جنگ با فارسها و مبارز صف مقدم با انقلاب خطرناک ایران میدانست؛ امّا کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس و ازجمله کویت، زیر بار چنین ادعایی نمیرفتند. ۳-تغییر جایگاه دشمن در سیاست خارجی عراق در بینش بعثیهای عراق با از آغاز جنگ تحمیلی، ایران جانشین دشمن پیشین آنها یعنی اسرائیل شد. سیر تحول دیدگاه این حزب در مورد فلسطین نیز پیامد دیگر این جنگ بود. پیش از آغاز جنگ تحمیلی، عراق با هرگونه گفتوگو و مذاکره بین رهبران فلسطینی و اسرائیل مخالف بود و مناطق تصرف شده به دست صهیونیستها را جزئی از فلسطین میدانست؛ امّا با آغاز جنگ، موضع پیشین این کشور مبنیبر به رسمیت نشناختن اسرائیل تعدیل و درنتیجه رابطهاش نیز با گروههای مبارز فلسطینی قطع شد. ` در مقابل، جریان فلسطینی که حامی مذاکره در جهت تشکیل یک حکومت فلسطینی بود، مورد حمایت عراق قرار گرفت. آشتی با مصر از دیگر تغییراتی بود که تحول در بینش رهبران بعثِ عراق پس از آغاز جنگ با ایران را نشان میداد. همچنین برقراری رابطه عراق با آمریکا که پس از ۱۹۶۷ به دلیل جنگ اعراب و اسرائیل قطع شده بود، ازجمله این موارد بود. در همین راستا آمریکا نام عراق را از لیست سیاه خود در سال ۱۹۸۲ خارج کرد و درنهایت نیز در تاریخ ۵/۹/۱۳۶۳(۲۶ دسامبر ۱۹۸۴) خبر از سرگیری روابط دو کشور بهصورت رسمی اعلان شد.[۹] ۴-تقویت شیعیان جنگ با ایران که بهتازگی صاحب نخستین حکومت شیعی در جهان شده بود، برای شیعیان عراق ناگوار بود. این اتفاق باعث شد که شیعیان این کشور که پس از انقلاب اسلامی تحت رهبری علمایی چون آیتالله صدر و حکیم به انقلاب اسلامی ایران و حکومت آن گرایش یافته بودند در قالب مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق در مقابل حزب بعث قرار بگیرند. با آغاز فعالیت این مجلس از سال ۱۹۸۲ دولت عراق واکنش شدیدی نشان داد و در مه ۱۹۸۳ به اعدام نزدیکان آیتالله حکیم پرداخت. این امر موجب شد تا این گروه برای پیشبرد اهداف مذهبی خود به اقدامات چریکی متوسل شوند و از این منظر مجلس اعلا به نماد مخالفان شیعی بدل شود.[۱۰] نبرد با حکومت شیعی ایران موجب شد تا شکاف شیعه و سنی و درنتیجه منازعات مذهبی در جامعه عراق تقویت شود. به همین دلیل و برای پرهیز از شورش گسترده شیعیان، صدام بیشتر بر تقابل عرب و عجم در این جنگ تأکید میکرد و از پررنگ کردن تفاوتهای مذهبی ابا داشت. ۵-کاهش محبوبیت و افول حزب بعث عراق با پیشرویهای ایران در جنگ و شکست و اخراج نیروهای عراقی، محبوبیت امام خمینی(ره) و تصور شکستناپذیری ایشان در میان مردم عراق تقویت شد. این امر موجب شد تا رژیم بعث عراق ابهت خود را از دست بدهد و تصور جایگزینی حکومت اسلامی طرفدار ایران در این کشور قوت بگیرد؛ بهگونهای که هرایر دکمجیان در کتاب خود مینویسد: «پیروزیهای جنگی ایران این قابلیت را دارد که تغییراتی در نظام بعثی عراق ایجاد نماید و ممکن است حکومتی شیعی و طرفدار ایران جانشین رژیم بعثی شود.[۱۱]» (*) پینوشتها: [۱]اصغر جعفری ولدانی، کانونهای بحران در خلیجفارس، تهران: انتشارات کیهان،۱۳۷۷، ص ۶۷-۸۱ [۲]همان، ص ۶۸ [۳]سید جلال دهقانی فیروزآبادی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، تهران: سمت،۱۳۸۹، ص ۳۳۴ [۴]سید جلال دهقانی فیروزآبادی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ص ۳۳۸ [۵]همان، ص ۳۳۵ [۶]دفتر حقوقی وزارت امور خارجه ج.آ.آ، تحلیلی بر جنگ تحمیلی رژیم عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، تهران: وزارت امور رخارجه،۱۳۶۱، ص ۷۸ [۷]S Grummon, The Iran Iraq War, Islam Embattled, Washington,D.C:Preager,۱۹۸۲,pp.۳۰-۵۰. [۸]فرهاد دژپسند و حمیدرضا رئوفی، اقتصاد ایران در دوران جنگ تحمیلی، تهران: مرکز اسناد دافع مقدس، ۱۳۸۷، ص ۶۸ [۹]هادی نخعی و حمیرضا مشهدی فراهانی، روزمشار جنگ ایران و رعاق، کتاب سی و هفتم: توسعه روابط با قدرتهای آسیایی، تهران: مرکز مظالعاهو تحقیقات جنگ، ۱۳۸۳، ص ۴۷۰ [۱۰]حسین سیف زاده، عراق ساختارها و فریاند گرایشهای سیاسی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی،۱۳۷۹، صص ۲۲۹-۲۳۰ [۱۱]هرایر دکمچیان، جنبشهای اسلامی در جهان عرب، ترجمه حمید احمدی، تهران: کیهان، ۱۳۶۶، ص ۲۵۴
دیدگاه تان را بنویسید