سرویس بینالملل فردا؛ دکتر رحمن قهرمانپور: کنگره آمریکا چندی قبل و پس از رفع ایرادات قانونی، مجموعهای از تحریمها را علیه روسیه، ایران و کره شمالی اعمال کرد. گفته میشــود تحریمها علیه کره شمالی در لحظات آخر اضافه شده است. یکی از اولین پرســش هایی که به ذهن میرسد این است که چرا این سه کشور در کنار هم قرار داده شده اند؟ آیا آنها مثلث شرارت جدیدی هستند که کنگره در صدد برخورد با آنهاست؟ چه ارتباطی بین این سه کشور وجود دارد و چرا مثلاً ونزوئلا در این فهرست نیامده است؟ طبیعی است پاسخ دادن به این پرسش نیازمند تامل بیشتر در زمینه و متن قانون تحریم تصویب شــده است.
دموکراتها با پرونده روسیه مچ ترامپ را گرفتهاند
این قانون در شرایط و زمینهای مطرح و تصویب شد که شائبه دخالت روسیه در انتخابات آمریکا از هر زمان دیگری قویتر شد و موضوع دیدارهای مخفیانه خانواده ترامپ و اعضای کمپین او با مقامات روســی تردیدها را درباره عدم دخالت روســیه افزایش داد و عده زیادی چه در افکار عمومی و چه در میان احزاب به این باور رسیدند که دخالت روســیه در انتخابات ریاســت جمهوری آمریکا به نفع دونالد ترامپ، بیشتر از آنی بوده که تصور میشــده است. از طرف دیگر رسانههای آمریکایی ادعا میکردند پوتین اســنادی از دونالد ترامپ دارد که از آنها برای امتیازگیری از دولت آمریکا استفاده میکند و حزب دموکرات و حتی جمهوری خواه باید مانع این کار شــوند؛ لذا یکی از اهداف قانــون تحریم مزبور تنبیه روسیه به خاطر دخالت در انتخابات ریاســت جمهوری آمریکا از یک طرف و جلوگیری از مماشــات احتمالی ترامپ با روســیه از طرف دیگر است. اما سوال این است که اگر هدف و غرض کنگره تحریم و تنبیه روسیه بوده، پس چرا ایران و کره شــمالی هم بر ایــن قانون اضافه شــده اند؟ آیا کنگره نمیتوانست روسیه را به تنهایی تحریم کند؟ برخی با استناد به اینکه هدف اصلی در این قانون روسیه است و
افزودن ایران و کره شمالی برای جلوگیری از وتوی آن توسط ترامپ بوده، ادعا میکنند تحریمهای اعمال شده علیه ایران در این قانون جدید و گسترده نبوده و ادامه تحریمهای قبلی است. به باور این عده، کنگره به این دلیل ایران و کره شمالی را به قانون تحریم جدید اضافه کرده که بگوید حتی اگر تهدید روسیه خیلی آشکار نباشد، تهدید موشــکی ایران و کره شمالی قابل انکار نیست. نگاهی به متن قانون هم نشان میدهد بخش اعظم آن اختصاص به روسیه دارد. همین طور پنج مورد یا موضوعی که کنگره به خاطر آنها مقامات و شرکتهای ایرانی را تحریم کرده است، نــه تنها تازه نیســت، بلکه تحریمهای بین المللی تصویب شده در شورای امنیت هم که همه دولتهاموظف به اجرای آنها هستند، تازه نیستند. حتی هدف اعطای کنگره در این قانون یعنی حرکت به سمت تدوین یک استراتژی برای مهار ایران در منطقه هدفی است که در چند دهه گذشته و در دولتهای مختلف دنبال شده و هدف جدیدی نیســت. این اقدام نه تنها جدید نیست که غیرمنتظره هم نیست. به هر حــال بعد از روی کار آمدن ترامپ و وعدههای او دربــاره تقابل با ایران انتظار میرفت آمریکا بار دیگر به سیاست مهار ایران و روش دیپلماسی اجبار
روی آورد و ایــن اتفاق هم افتاد یا حداقل اینکه گام اول در این راســتا برداشته شد.
تحریم کره شمالی و ایران برای به حاشیه بردن دخالت انتخاباتی روسیه
اما کاری که دموکراتها و جمهوری خواهان منتقد ترامپ کردند این بود که با مواضع تند او علیه ایران و کره شمالی همراهی کردند تا ترامپ هم مجبور به همراهی با مواضع آنها علیه روسیه شود. شاهد این مدعا آنکه در این قانون به صراحت دست ترامپ در دور زدن یا نادیده گرفتن تحریمهای اعمال شده علیه روسیه بسته شده، اما درباره تحریمهای ایران و کره شمالی رئیس جمهور اختیارات بیشــتری در لغو تحریمها دارد. به یک معنا ترامپ با این قانون در دامی افتاد که خودش در چند ماه گذشته آن را پهن کرده بود، دامی برای تقابل با ایران و کره شمالی، به قصد حاشــیهای کردن موضوع مداخله روسیه در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال ۲۰۱۶. اگر روسیه به تنهایی تحریم میشد امکان داشت ترامپ با توسل به بهانه هایی از زیر بار اجرا یا تصویب این قانون شانه خالی کند، اما، چون خود ترامپ به صراحت از تهدید ایران و کره شمالی سخن گفته و آن را پذیرفته لذا چارهای جز تصویب و اجرای این قانون ندارد. اما نگاهی که در حد نگاه اول خوش بینانه نیست میگوید حتی اگر تحریمهای اعمال شده اخیر تازه نباشند، حرکت در خلاف مسیری هستند که با برجام آغاز شد و لذا در صورت تداوم
میتواند زمینههای ساقط کردن برجــام از حیز انتفاع را فراهم کند. به عبارت دیگر شاید بتوان گفت که آمریکا در مسیری حرکت میکند که منافع ایران در برجام را به حداقل برساند و ایران را وادار به خروج از برجام کند؛ لذا ایران باید با واکنش قاطع از ادامه این روند جلوگیری کند. اما فارغ از اینکه معتقد به کدام یک از این دو دیدگاه باشیم باید توجه داشته باشیم که تصویب قانون جدید آن اراده سیاسی لازم برای تداوم اجرای برجام و اعتمادسازی لازم برای این کار در آینده را به صورت جدی تضعیف میکند؛ ارادهای که تضمین کننده رفع اختلاف نظرها درباره متن برجام است. حتی اگر هدف دموکراتها از تصویب این قانون تنبیه روسیه باشد، باز هم نافی اثر منفی آن بر میراث سیاسی اوباما و دموکراتها درباره برجام نیست. چه بسا اگر ایران یک دیپلماســی عمومی قوی یا لابی در داخل آمریکا داشت میتوانست مانع از گنجاندن ایران در این قانون شــود. اما دموکراتها با این کار نشــان دادند که برای تضعیف ترامپ حتی از تضعیــف برجام هم ابایی ندارند و هدف اصلی و اساسی آنها نه حفظ برجام بلکه تضعیف ترامپ است. واقعیت ناخوشایند نفوذ لابیها در نظام سیاسی و نظام تصمیم گیری
آمریکا بار دیگر نشان میداد که اگر کشوری در داخل آمریکا لابیهای قدرتمند نداشته باشد، حتی نمیتواند به قول و وعده حکومت (قــوه مجریه) آمریکا اعتماد کند و این همان ایراد جدی است که فوکویاما در اثر بحث برانگیز خود یعنی نظم و زوال سیاسی آن را نشانه زوال نظام سیاسی آمریکا میداند. زوالی که باعث میشــود حتی دموکراتهای کنگره انگیزهای برای حفظ میراث بزرگ اوباما و دموکراتها در سیاست خارجی نداشته باشند. میراثی که حتی در مورد کوبا هم حفظ نشد.
آشفتگی سیاسی و آینده لیبرال دموکراسی
بدون شک این نوع اقدامات بر تصویر جهان از بزرگترین لیبرال دموکراســی دنیا تاثیر منفی خواهد گذاشــت. اما واقعیتی است که به هر حــال وجود دارد و ایران در هر نوع برخورد با تحریمهای یکجانبه آمریکا در سالهای آینده و نیز در مقابل آمریکا باید آن را در نظر داشته باشد. در آشفته بازار حاکم بر کاخ سفید که هر چند ماه یک بار مسئولان آن عوض میشوند و ترامپ آن را کم و بیش مثل شرکتهای تجاری خود اداره میکند، لابیهای پرنفوذی هستند که میتوانند سیاستگذاریها را تغییر یا تحت تاثیر قرار دهند و کشوری مثل ایران که لابی قدرتمندی ندارد، قاعدتاً بیشــتر از فرصت با تهدید مواجه است و این چیزی است که نگران کننده است. به هر حال نقش شــخص اوباما در ایجاد و حفاظت از اراده سیاسی حامی برجام انکارناپذیر است و حالا که او رفته اســت، ترامپ نه تنها انگیزهای برای حفظ و حمایت این اراده سیاســی ندارد، بلکه در اداره روند سیاستگذاری در کاخ سفید هم به مشکل برخورده است، در حدی که سیاستمداران حرفهای و کارکشته کاخ سفید میتوانند با انواع ترفندها او را دور بزنند و خواستههای خود را در روند تصمیم گیری وارد کنند، آن هم در حالی که میداننــد
ترامپ تصور میکند خیلی باهوش است و کسی نمیتواند او را دور بزند. متاســفانه ترامپ هنوز در فضای تجارت سیر میکند و مثل خیلی از سیاسیون تازه کار تصــور میکند وقتی در تجارت برنده بوده به طریق اولی میتواند در کار سیاست که به مراتب سادهتر است حتما برنده باشد. این فرض نادرست یک تهدید جدی برای ماست که نه تنها لابی قدرتمند طرفــدار ایران در آمریــکا نداریم بلکه مخالفان قدرتمندی مثل اسرائیل هم داریم که پیوسته علیه ایران تبلیغ میکنند و اخیرا پول اعراب هم در خدمت این دستگاههای بانفوذ تبلیغاتی و لابی ضدایرانی قرار گرفته اســت. به تعبیر دقیق و هوشمندانه دکتر هادیان متاسفانه هزینه دشمنی با ایران در دنیا کمتر و چه بسا بتوان گفت: خیلی کمتر است؛ لذا اتفاق و توافق مهمی مثل برجام در جلوی چشــمان ما تضعیف میشود، بی آنکه بتوانیم مثل روســیه ابزار عملی قدرتمندی برای مقابله با واشنگتن داشته باشیم یا مثل هند بتوانیم طی دو دهه نفوذ خود را در محافل تصمیم گیری بین المللی افزایش دهیم؛ لذا آنهایــی که معتقدند هدف این قطعنامه عصبانی کردن ایران و تحریک او به خروج از برجام است باید به این پرسش جواب دهند که ما تا کجا نباید عصبانی
شویم؟ و پایینتر از حد عصبانی شــدن چه کارهایی را باید انجام دهیم تا آن اراده سیاسی نیم بند موجود بین المللی در حمایت از برجام حفظ شود و بتواند در برابر اقدامات آمریکا و دولت ترامپ ادامه حیات دهد؟
زنجیرهای آمریکا بر پای برجام
پس حتی اگر قطعنامه اخیر به خودی خود چندان نگران کننده نباشد، در یک زنجیره بزرگتر میتواند حلقهای از حلقههای این زنجیری باشد که به تدریج به پای برجام بسته میشود. در نوشتار پیشین اشاره کردم که حضور موثر و جدی ایران در منطقه میتواند یک مانع جدی در مقابل دولــت ترامپ و تلاشهای کنگره برای تضعیف اراده سیاسی حامی برجام باشد. واضح است که میان طرح چنین ادعایی و عملی کردن آن فرسنگها راه است و اهل فن هم از موانع موجود به خوبی آگاهند، اما حداقل آنهایی که مدافع برجام هستند باید در رفع این موانع پیش قدم شوند. حالا دیگر فهمیدن و اثبات این فرض چندان پیچیده نیست که دولت ترامپ در مسیر مهار ایران و استفاده از دیپلماسی اجبار در حرکت است و به محض اینکه آرامشی ولو موقت در روابط کاخ سفید با کنگره و رســانهها برقرار شود ترامپ در مقابله با ایــران هیچ تردیدی نخواهد داشــت. بگذریم از اینکــه برخیها معتقدند حتی ممکن است دولت ترامپ مقابله با ایران را وجه المصالحه روابط خود با دموکراتها و جمهوری خواهــان ناراضی قرار دهد و برای فرار از بحران داخلی بکوشد بحرانی در خاورمیانه درست کند. دو سال گذشته مخالفان برجام در ایران
قویتر از الان بودنــد، اما در حال حاضر بخش قابل توجهــی از اصول گرایان هم پذیرفته اند که برجــام به منافع ملی گره خورده و یک مسئله فراجناحی است. در چنین چنین شرایطی حامیان برجام باید فرصت گفتوگو و هماهنگی با این طیف (حامی مشــروط یا مخالف معتدل) را از دست ندهند و طرحی فراگیر و ملی برای مقابله با اقدامات تضعیف کننده برجام ارائه دهند. دیپلماتهای ما باید از لاک محافظه کاری ســنتی خود تا حدی بیــرون آمده در عرصه عمومی شفافتر از گذشته درباره تهدیدات احتمالی پیش روی برجام حرف بزنند. مخصوصا آنهایی که معتقدند برجام بزرگترین میراث آقای روحانی اســت، حداقل برای حفظ این میراث ابتکار عمل به خرج دهند. زمانی مرحوم هاشمی گفته بود بزرگتریــن ضعف ما در مملکتداری تاخیر در تصمیم گیری اســت. تصمیمی را کــه در ضرورت آن اجماع نظر داریم به موقع نمیگیریم و به تاخیر میاندازیم و فرصتها از دست میرود. بعدها محمد البرادعــی هم در یکــی از گزارشهای آژانس بین المللی انرژی اتمی درباره اجرای توافق جامع پارلمانی توســط ایران اشاره کرده بود که یکی از مشکلات ما با ایران، دیر تصمیم گرفتن ایرانی هاست! چیزی را که ما از آنها
میخواهیم و خودشــان هم میدانند که باید انجــام دهند آن قدر به تاخیر میاندازند که طرف مقابل هم دچار سوءتفاهم میشود و تصور میکند کاسهای زیر نیم کاسه است. وضعیت کنونی ما هم کم و بیش همین است. میدانیم که اراده سیاسی شکل گرفته در حمایت از برجام در داخل آمریکا در حال تضعیف است، ولی تصمیم نمیگیریم و منتظریم تــا دولت ترامپ تصمیمهای بعدی خود را هم بگیــرد و ما بعد از آن تصمیم بگیریم چه کنیم. فرض این نیست که هر چه سریعتر هر تصمیمی را اتخاذ کنیم بلکه با تصویــب این تحریمهای جدید باید این فرض را اثبات شده بدانیم که اراده سیاسی حامی برجام در آمریکا دیگر کارآمدی گذشته را ندارد و نمیتوان تا اطلاع ثانوی روی حمایت آن از برجام حساب باز کرد.
دیدگاه تان را بنویسید