سرویس سیاسی فردا؛ محسن ردادی: چهارسال پیش در همین روزها، یكی از روزنامههای زنجیرهای اصلاحطلب تیتر یك خود را چنین تنظیم كرد: «دیروز پاستور، امروز بهشت، فردا بهارستان». در تحلیل این شعار یكی از اصلاحطلبان از فتح سنگر به سنگر عرصههای قدرت خبر داده بود.
به نظر میرسد اکنون و با تحقق این آرزو، چیزی از اشتیاق اصلاحطلبان برای کسب حداکثر قدرت کم نشده است.
روزنامه شرق،هفته گذشته با به چالش کشیدن ایده«کابینه فراجناحی» از آن به «اپوزیسیوننوازی» تعبیر کرده بود. سردبیر روزنامه شرق با قاطعیت، به خدمت گرفتن هر فرد غیراصلاحطلب را نکوهش کرده بود: «مگر مردم خودشان نمیتوانستند به اصول گرایان رأی بدهند که حالا عدهای دنبال احقاق حق آنها هستند. مردم از روحانی که با ٢٤ میلیون رأی قاطع آنها روی کار آمده، انتظار دارند کابینهای تشکیل بدهد که چهره واقعی آرای آنان را نشان دهد.» به عبارت دیگر از نظر اصلاحطلبان معتدل، کابینه باید در انحصار و تسخیر اصلاحطلبان باشد و لاغیر. هرچند که افراد شایسته و لایق در جناحهای دیگر وجود داشته باشند.
اما اصلاحطلبان تندرو با صراحت بیشتری با مقوله «قدرتطلبی» مواجه شدهاند. خانم فائزه رفسنجانی در مصاحبهای تأکید میکند که نباید اصلاحطلبان از واژه «قدرتطلبی» بترسند و نباید پشت کلماتی مانند خدمت به مردم، تمایل به قدرت را پنهان کنند. ایشان میگوید: «متأسفانه ما بعد از انقلاب ادبیاتی را رایج کردیم؛ می گوییم دنبال قدرت نیستیم؛ ما دنبال خدمت هستیم. با این الفاظ میخواهیم «قدرت طلبی»خودمان را که به نظر من بد نیست، منفی ارائه دهیم و بگوییم ما بخش مثبت این قضیه را دنبال میکنیم. «حزب» بدون «قدرت» و «قدرت» بدون «حزب» نمیشود. یعنی افراد میآیند در انتخابات تلاش میکنند تا قدرت را به دیگران بدهند؟»
شیفتگی عجیب و اشتیاق غیر قابل وصف به قدرت اصلاحطلبان سابقهای چند دههای دارد. جناح چپ و اخلاف آنها یعنی اصلاحطلبان هرگاه به قدرت دست پیدا کردند به سرعت مجاری جدید قدرت را جستجو کرده و دست غیر همفکران خود را کوتاه کردند. اکنون نیز اشتیاق رسیدن به قدرت، برخی اصلاح طلبان را دچار این توهم کرده که انگیزه مردم از حضور در انتخابات، بیرون راندن آقای آبی از بهارستان و پاستور بود و بر مسند قرار گرفتن آقای قرمز و فراموش میکنند که مردم به دنبال حل مشکلات فرهنگی و معیشتی خود بودند که به دامان یک جناح سیاسی متفاوت پناه بردند. والا برای مردم جناح آبی و قرمز اگر نتوانند مشکلات آنها را حل کنند، پشیزی ارزش ندارد.
خصلت قدرتطلبی که ظاهراً اصلاحطلبان دیگر ابایی از الصاق کردن آن به هویت خود ندارند، میتواند بسیار آسیبزا باشد.
اول اینکه هرگاه قدرتطلبی با بسیج تودهای هواداران افراطی همراه شود به فاشیسم میانجامد. تجربههای سازمان منافقین گواه این ادعاست. البته خوشبختانه دولت مستقر تا کنون به این انحصارطلبیها تن نداده و حتی مشاور رئیس جمهور این سهمخواهیهای بیموقع را مورد سرزنش قرار داده است. به علاوه، دولت مستقر در بسیج تودهای هواداران متعصب و مجازی که در واکنش به شعارهای هشدارآمیز روز قدس و اشعار پیش از نماز عید فطر، کلیک به دست شده و توفان به راه انداختند، احتیاط به خرج داده است؛ اما به هر حال فاشیسم ممکن است هرلحظه از کنار هم قرار گرفتن قدرتطلبی سران اصلاحات و لشکر هواداران و احساسی، سربرآورد و این چیزی است که دلسوزان هر دو جناح را نگران کرده است.
دومین نکته این است که اصولاً روشنفکری و تقاضا برای اصلاح جامعه با قدرتطلبی سازگار نیست. تاریخ نشان داده که روشنفکران از خودگذشته که برای خود رسالت اصلاح جامعه را قائل بودهاند، از منافع شخصی گذشتهاند و همین امر به موفقیت آنها منجر شده است؛ اما روشنفکرانی که در دام قدرتطلبی افتادند از اصلاح باز ماندند و جز ننگ نامی برایشان باقی نماند. نمونه ایرانی این اصلاحطلبان، میرزا حسین سپهسالار است که با اندیشه اصلاحات پا به عرصه سیاسی گذاشت و طمع به قدرت و ثروت، باعث شد که پس از دریافت رشوه در قرارداد رویترز، با فضاحت کنار برود.
سومین آسیب قدرتطلبی اصلاحطلبان این است که حرص به قدرت نهایت ندارد و سرانجام یک فرد یا جریان را از درون نابود میکند. در این زمینه به داستان کوتاه «یک آدم چقدر زمین میخواهد؟» نوشته تولستوی اشاره میکنم که به خوبی و در قالب تمثیل نشان میدهد که چگونه «حرص و منفعتطلبی» به نابودی منجر میشود. این داستان، زندگی دهقانی را روایت میکند که این بخت را مییابد تا با پیمودن هر میزان از زمین در یک روز، مالک آن شود. حرص به کسب زمین بیشتر، او را وادار کرد که با تمام توان مسیر را حرکت کند؛ اما درست لحظهای كه به پایان مسیر رسید، قلبش از كار ایستاد و مرد! حرص و منفعتطلبی او را از پای درآورد. «دهقانان گودالی در زمین كندند و او را در آن قرار دادند. طول این گودال در حدود پنج قدم و عرض آن تقریباً دو قدم بود. این گودال كوچك تمام زمینی بود كه دهقان حریص حالا به آن احتیاج داشت!»
دیدگاه تان را بنویسید