سرویس سیاسی فردا؛ جهان نوشت: در حالیکه ایران در یک دهه اخیر با تکیه بر توانایی های انقلابی، دفاعی و ایدئولوژیک خود توانسته به اقتدار و قدرت بی نظیری در منطقه دست یابد، برخی از اظهارات و اقدامات مشکوک، نشان از تلاشی برای توقف این روند است.
به این سخنان توجه کنید: "قویترین کشور در منطقه نباید به عنوان هدف اول دنبال شود، بلکه باید منطقه قویتر مد نظر ما باشد، نه اینکه در رقابتهای منطقهای یک کشور بخواهد در برابر کشورهای دیگر منطقه قد علم کند و قدرت خود را به رخ بکشاند و تفرقه و شکاف را بیشتر کند. ما عضو یک خانواده در منطقه مهم خاورمیانه و غرب آسیا هستیم که نمیتوانیم از هم فاصله بگیریم."
این بخش های از سخنرانی رئیس جمهور کشور اسلامی ایران، حسن روحانی است که در اوج اقتدار ایران در منطقه، بی توجه به زیست منطقه خاورمیانه و برخی از حکومت های بدوی و وحشی آن، سخن از قوی تر کردن منطقه به عنوان اولویت اول زده است.
در دنیای کاملا آنارشیک کنونی که با وجود پیشرفت های بزرگ علمی و شعارهای حقوق بشری، قانون جنگل همچنان حاکم است و کشور قویتر، تعیین کننده روندهاست، بره بودن فقط می تواند باعث دریده شدن توسط گرگ ها شود. جمهوری اسلامی ایران در فضایی دوقطبی آمریکا و شوروری شکل گرفت که خواهان تغییر وضع موجود و با آرمان های مردمی جهانی بود.
قدرت و اقتدار ایران در منطقه و کشورهای جهان اسلام نه وابسته به زور تفنگ و خمپاره بلکه همان ارزش ها و آرمان های انقلاب اسلامی است.
اما در منطقه خاورمیانه سردادن شعار مردمسالاری دینی با مقاومت و واکنش شدید حکومت های خودکامه عرب مواجه شده و برای خنثی کردن روند تغییر تاریخی منطقه هر آنچه در چنته دارند رو کرده اند.
حسن روحانی یا قصد دارد نقش مصلح اجتماعی را در منطقه بازی کند و یا آنکه کلا از وجود چنین روندهای در منطقه بی اطلاع است. قدرت ایران در بدو شکل گیری جمهوری اسلامی، قدرتی فرهنگی بود و اقتدار نظامی و دفاعی برای حفظ امنیت و بالا بردن ضریب ثبات در رده های بعدی قرار دارند.
اما در چنین منطقه ای که تروریسم آن را در نوردیده و رژیم صهیونیستی در کنار رژیم های خودکامه عرب ائتلافی علیه ایران تشکیل داده اند، عبور از راهبرد قدرت یک منطقه ای بودن، نوعی خودکشی است که می تواند به بهای ناامنی کشور و حتی تجزیه آن تمام شود.
متاسفانه پس از برجام هسته ای، اصطلاح برجام منطقه ای نیز میان رسانه های حامی دولت و شبکه های اجتماعی پیوست آنها، باب شد تا ایران را وارد بازی منطقه ای کند که باید از بسیاری از اهرم های قدرت خود مانند حزب الله لبنان، سوریه و... صرف نظر کند تا بتواند روابطش با کشورهای بدوی عرب مانند عربستان بهبود یابد و آمریکا نیز آبنبات یا هویجی به ازای چنین عقب نشینی به کشور ارائه دهد.
ایران هنوز پس از دو سال نتوانسته طعم رفع تحریم های هسته ای را بچشد که همان تحریم ها در قالب دیگر بر کشور تحمیل شده اند.
این یعنی که برجام به خسارت محض تبدیل شد حال مدافعان برجام منطقه ای چه تضمینی می دهند که صرف نظر کردن کشور از اهرام های قدرت منطقه ای، مابه ازای درخوری داشته باشد.
این گزاره در حالیست که جمهوری اسلامی ایران به طور کلی در منطقه غرب آسیا، محور مقاومت را نه برای رسیدن به منافع ملی که برای ارج نهادن به ارزش های اسلامی و مدنی و دفاع مشروع از حق حاکمیت ملت ها در برابر قدرت های مداخله گر و توطئه گران منطقه ای شکل داده است.
این قدرت ایدئولوژیکی است که پس از قرن ها ایران پرچمدار آن شده و خروجی های موفقیت آمیز آن را می توان در شکست تروریسم در منطقه و احقاق حقوق مسلمانان در کشورهای اسلامی دید.
حسن روحانی که در آستان تشکیل دولت دوازدهم قرار دارد، بهتر است به جای سخنانی که بوی مصالحه و عقب نشینی در سیاست خارجی از آن به مشام می رسد، به فکر نقد کردن تعهدات طرف مقابل در برجام هسته ای باشد و بار دیگر به دنبال خسارت محض جدید برای کشور و منافع ملی نباشد.
تا زمانیکه حکومت هایی مانند سعودی و رژیم صهیونیستی در منطقه حضور دارند، خاورمیانه روی آرامش را نخواهد دید و با به قدرت رسیدن محمدبن سلمان، باید در انتظار بحران های جدید در غرب آسیا باشیم. مقابله با چنین بحران هایی نه با برجام منطقه ای بلکه با قدرتمندتر شدن و قدرت یک منطقه ای حاصل می شود.
چرا که منطقه خاورمیانه، منطقه ای استثنایی است که در بیشتر تاریخ برخلاف روندهای عادی جهانی حرکت کرده و حکومت هایی به عنوان مهره قدرت های بزرگ در آن حضور داشته اند که تنش آفرینی رمز بقای آنها بوده و همچنان هست.
دیدگاه تان را بنویسید