روزنامه آرمان:مهدی مطهرنیا *: تحرکات اخیر ترامپ درمنطقه خاورمیانه بدعت جدیدی نیست، بلکه بهواسطه لحن عملیاتی و رهیافت او که متاثر از طرفداری از اقدام قاطعانه در بطن جهتگیری نظامی متکی بر قدرت سخت آمریکا است، بروز و ظهور بیشتری پیدا میکند.
پیش از روی کار آمدن ترامپ نگارنده بر این نکته تاکید داشت که جهتگیری ایالات متحده آمریکا در ارتباط با ایران درآینده متوجه محاصره منطقهای تهران خواهد بود. روی کارآمدن ترامپ معنای این نکته را تشریح کرده و فرماندهی عملیاتی این موضوع نیز به تلآویو سپرده شده است. به عبارت دیگر، اینک محاصره منطقهای تهران از سرعت بیشتری برخوردار شده است. ترامپ هماکنون درسطح بینالمللی درپی همگرایی بین محورمسکو، لندن و پاریس به رهبری ایالات متحده آمریکا است و در بعد منطقهای نیز تلاش دارد میان تلآویو، آنکارا و ریاض مثلت نظامی را ترسیم کند که در راس فرماندهی آن تلآویو و در بعد اقدام عملیاتی و اجرایی آن ریاض و آنکارا قرار دارند. بدین ترتیب این تلاش در پیوند دادن به ابعاد فرامنطقهای موضوع و بعد منطقهای آن در دستورکار واشنگتن قرار گرفته است و واشنگتن میکوشد، رهبری این اقدامات علیه ایران را برعهده گیرد و به دنبال سپردن فرماندهی این تحرکات به تلآویو درابعاد عملیاتی است و درابعاد اجرایی و هزینههای لجستیکی نیز این موضوع را به عربستان تحمیل کرده است.
درنتیجه آنچه سیگنالهای موجود از هماکنون نشان میدهد، تلاش ترامپ برای خریدن زمان در جهت ایجاد یک ساختار معنادار در ارتباط با برخورد با تهران است. ترامپ در پی شکستن هیبت تهران برآمده و تلاش دارد، زمینههای این امر را آماده کند و درموقعیتی مقتضی، رودررویی با ایران را عملیاتی سازد.
هماکنون بالا بردن بودجه نظامی ایالات متحده آمریکا، صدور فرمان اجرایی ترامپ تحت عنوانآمادگی برای یک جنگ بزرگ بینالمللی، مانورنظامی برای مقابله با قایقهای توپدار در فلوریدا، مانور نظامی همراه با انگلستان، فرانسه واسترالیا درخلیج فارس و دیدارهای هفتگی عناصر ریاض با تلآویو و حمایتهای ایالات متحده آمریکا در این راستا، قابل ارزیابی است. آمریکا در وضعیت کنونی به دنبال ایجاد ساختارخاصی است و تا این ساختار به وجود نیامده، از رویارویی با تهران خودداری خواهد کرد، اما تضمینی نیست که بعد از به وجود آوردن این ساختار به دنبال ایجاد تحریک منطقهای نباشد. آنچه باید مورد توجه قرار گیرد، لبههای اصطکاکی ایران با واشنگتن درچارچوب محاصره منطقهای تهران و حمله همهجانبه به ایران است. یکی ازجغرافیاهای موثر دراین زمینه حد فاصل تنگه هرمز تا خلیج عدن است.
تزاحم ایران با نیروی دریایی آمریکا با توجه به افزایش حضورسطح ناوهایآمریکایی در منطقه حاکی از لغزنده بودن لبههای این اصطکاک است. اما لبه دیگر اصطکاک برای آمریکا وجوه سیاسی و امنیتی دارد که در سوریه رقم میخورد. ایالات متحده به خوبی بر این امر واقف است که جغرافیای نیابتی سوریه، محلی برای مشخص نمودن نظم آینده جهانی درسوریه خواهد بود. سوریه نقشی را ایفا میکند که لهستان بعد ازجنگ جهانی دوم داشت و توافق قدرتهای بزرگ بر سر لهستان در پوزنان و درکنفرانس تهران زمینه شکلگیری نظم جهانی نوین بعد از جنگ جهانی دوم شد.
سوریه یک جغرافیای موثر در رقابت نیابتی بسیاری از قدرتهای بزرگ با یکدیگر است، و اگر این امر به سمتوسویی هدایت شود که ایالات متحده آمریکا بعد از روسها به طور مستقیم و در یک درگیری رودررو با متحدان اسد وارد میدان شود، آنگاه تا حدود زیادی می تواند لبه اصطکاک اصلی با ایران را نیز در این منطقه فراهم کند و جبهه موافق با آمریکا، یعنی «تلآویو،آنکارا و ریاض» را درچارچوب مقابله با تهران قرار دهد. نقش روسها را نباید در این مسیر نادیده انگاشت، اما روسیه نیز درتعامل با تهران به دنبال امتیازات خاص خود درمنطقه است و تا آنجا از تهران حمایت میکند که بتواند با برگ تهران امتیازی را از رقبای منطقهای و بینالمللی خود در خاورمیانه کسب کند. در نتیجه ایران باید از هماکنون برای هرکدام از این سناریوها، خود سناریوهای بدیلی را فراهم آورد.
* کارشناس روابط بینالملل
دیدگاه تان را بنویسید