خطر انحراف در مسیر جدید صلح در سوریه
مناقشه برسر حضور آمریکا در مذاکرات صلح سوریه که هفته آینده در «آستانه» پایتخت قزاقستان برگزار می شود بالاگرفته است. ایران مخالف حضور آمریکایی هاست اما آنکارا و مسکو در پی دعوت از واشنگتن هستند. سوال این است که حضور احتمالی آمریکا در مذاکرات «آستانه» چه پیامدهایی دارد و چرا آمریکا نباید در این مذاکرات حضور یا تاثیر داشته باشد؟
1- یکی از عواملی که در «آستانه» نقش بازی خواهد کرد، کاراکتری به نام «آمریکای دوره ترامپ» است. هرچند برخی تحلیل گران، درباره احتمال تبانی پوتین و ترامپ درباره سوریه و مضرات آن برای ایران سخن می گویند اما فعلا نمی توان درباره این موضوع اظهار نظر قطعی کرد. لذا اکنون مهم ترین ابهام این است که جهان هنوز نمی داند ترامپ قرار است چه کند و آیا با ترامپ رقابت های انتخاباتی مواجه خواهیم بود یا ترامپ کاخ سفید؟ این ابهام و خلاء سیاسی کنونی که آمریکا به آن دچار است هشدار می دهد که در قبال این پدیده جدید باید با احتیاط و هوشمندانه رفتار کرد. چه این که هنوز «سیاست عملی» آمریکا درباره سوریه در دوره جدید مشخص نیست. گرچه چهره های معرفی شده برای کابینه ترامپ و خود او گفته اند که اولویت اصلی آن ها داعش است نه بشاراسد اما همین چهره ها مواضع بسیار تند درباره نقش ایران در سوریه و منطقه گرفته اند. لذا به نظر می رسد برای ترامپ، ایران یک مسئله و بشار اسد و سوریه مسئله ای دیگر است.(1) بنابراین لازم است در مقابل این پدیده با طمانینه بیشتر برخورد کرد و اجازه داد تا عملگرایی آمریکا آشکارتر شود و آن گاه درباره آن تصمیم گرفت. 2- اما شاید یکی از اصلی ترین دلایل برای آن که آمریکا نباید در «آستانه» حضور داشته باشد به سنگ بنای اصلی این مذاکرات برمی گردد. به این معنا که نشست سه جانبه ایران، روسیه و ترکیه یک مسیر جدید برای مذاکرات صلح سوریه است که در پی عدم موفقیت مسیرهای پیشین که همه آن ها به آمریکا و حضور این کشور ختم می شد، توسط کشورهای منطقه طرح ریزی و دنبال شده است. اگر بنا بود مسیرهایی که با حضور آمریکا پی ریزی می شد برای مردم سوریه صلح بیاورد در 6 سال گذشته و به خصوص 3 سالی که از تشکیل ائتلاف غرب علیه تروریسم در منطقه می گذرد، این اتفاق رخ داده بود و معادله حل شده بود. سنگ بنای نشست «آستانه» مذاکرات 3 جانبه مسکو است که ماه گذشته با حضور ایران،روسیه و ترکیه برگزار شد. این مذاکرات و این مسیر جدید برای صلح، 4 تحول عمده را با خود همراه داشت: الف- ترکیه را از کشوری که در سوی مخالفان دولت سوریه، پای میز مذاکرات مختلف ژنو و وین می نشاند به کشوری تبدیل کرد که کنار ایران و روسیه نشست؛ 2 کشوری که متحدان بشار اسد هستند. ب- در تفکیک میان گروه های تروریستی، با جدا کردن داعش و النصره از بقیه گروه های تروریستی (هرچند ابتدا نقدهایی به آن وارد شد اما) عملا گروه های مسلح معارض سوریه را در روندی قرار داد که در آن گروه هایی که آتش بس را پذیرفته اند چه بسا مقابل سایر گروه ها بایستند که این خود باعث تشدید تنش های داخلی میان این گروه ها و تضعیف آن ها می شود. ج- ترکیه از سوی گروه های معارض مسلح تضمین داده است که آن ها به آتش بس پایبند خواهند بود. این که مذاکرات سوریه به جایی منتهی شود که تکلیف گروه های تروریستی و حامیان آن ها در آن مشخص باشد از جمله حلقه های مفقوده مذاکرات پیشین صلح سوریه بود که همگی آن ها با مشارکت آمریکا برگزار شده و حتی به قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل نیز رسیده بود اما عملا هیچ تاثیری نداشت و مردم بیشتری به دست تروریست ها در سوریه کشتار شدند. د- با توجه به پیروزی راهبردی جریان مقاومت در حلب و آزادی این شهر، دست دولت سوریه و متحدان وی در مذاکرات سیاسی نیز بسیاربالاتر قرار گرفت و علی القاعده معارضان و متحدان آن ها را در موضع بسیار ضعیف قرار داد تاجایی که در یک ماه اخیر آمریکا و عربستان به عنوان متحدان اصلی برخی گروه های معارض مسلح، در حالت انفعال قرار گرفتند. 3 - براین اساس به نظر می رسد برهم زدن شرایط سیاسی و توازن قدرت در تحولات سوریه به نفع تروریست ها، از جمله اهداف کشورهایی است که خواهان پایان بحران سوریه نیستند و مشخصا آمریکایی ها تلاش می کنند این موازنه قدرت را علیه ایران برهم بزنند. 4- در مذاکرات «آستانه» احتمالا 3 موضوع روی میز خواهد بود: شفاف تر شدن ماهیت گروه های معارض مسلح، گسترش و تثبیت آتش بس و تصمیم گیری درباره روند تغییرات سیاسی در سوریه برای برداشتن قدم های بعدی . لذا در این مذاکرات قدرت چانه زنی و وزن دیپلماتیک بسیار تاثیرگذار خواهد بود و علی القاعده واشنگتن که به تصریح هیلاری کلینتون و جان کری، 2 وزیر خارجه سابق و فعلی آمریکا در ایجاد این بحران نقش داشته است (2)، عملا نمی تواند بخشی از مذاکرات راه حل هم باشد؛ چه این که اگر قرار بود این نقش حل کننده وجود داشته باشد، طی 3 سال اخیر این اتفاق رخ داده بود و اکنون نیز اگر چنین اتفاقی رخ دهد باید منتظر انحراف در مسیر جدید برای صلح سوریه باشیم. البته بدیهی است حل کامل بحران سوریه بدون مداخله موثر و مثبت واشنگتن دشوار می باشد اما اگر لازم باشد روزی آمریکا در این معادله نقش بازی کند باید در شرایطی باشد که آمریکا هم در کنار همه موثران قرار گیرد وهم در موضع ضعف بوده و در طرحی وارد شود که توسط خودش طراحی نشده باشد . پی نوشت ها: 1- دو روز پیش «سی.ان.ان» گزارش داد که پنتاگون در حال تدوین طرحی برای عملیات علیه داعش در سوریه، طالبان در افغانستان و «مقابله با نفوذ منطقهای ایران»، در دولت جدید آمریکاست. 2- اواسط دی ماه، یک نوار صوتی از جان کری وزیرخارجه آمریکا منتشر شد که وی در یک اعتراف تاریخی در آن به نقش این کشور در قدرت گرفتن داعش اشاره می کند: «میدانستیم که این تهدید (لشکرکشی داعش به دمشق و احتمال تاسیس دولت) روبه رشد بود. ما تماشا میکردیم. ما شاهد قدرت گرفتن داعش بودیم. آمریکا گمان داشت اسد سقوط کند، به همین خاطر امیدوار شد که او به پای میز مذاکره بیاید.» همچنین هیلاری کلینتون نیز در کتاب خاطرات خود در سال 2014 نوشته است: «قرار بود ما در روز پنجم ماه ژوئیه سال 2013 در نشستی با دوستان اروپایی خود دولت اسلامی (داعش) را به رسمیت بشناسیم. من به 112 کشور سفر کردم تا نقش آمریکا و توافق با بعضی از دوستان را درباره به رسمیت شناختن دولت اسلامی بلافاصله پس از تشکیل آن، توضیح دهم. اما به یکباره همه چیز در برابر چشمان ما فرو ریخت.»
دیدگاه تان را بنویسید