روایت صداقتی که در خطر انقراض است!

کد خبر: 616917

فقط یوزپلنگ ایرانی نیست که این روزها در خطر انقراض است. به نظر می‌رسد با نگاهی به آنچه در عرصه جامعه و سیاست این روزهای کشور می‌گذرد، بتوان نتیجه گرفت صداقت نیز در خطر انقراض قرار گرفته است.

روزنامه وطن امروز: امیر استکی: فقط یوزپلنگ ایرانی نیست که این روزها در خطر انقراض است. به نظر می‌رسد با نگاهی به آنچه در عرصه جامعه و سیاست این روزهای کشور می‌گذرد، بتوان نتیجه گرفت صداقت نیز در خطر انقراض قرار گرفته است. اینکه دولت‌ها و گروه‌های سیاسی به دنبال ماندن در قدرت باشند به نظر نمی‌رسد در دنیای سیاست امری خلاف آمد عادت باشد، اگرچه در دنیای اخلاق و براساس معیارهای راستی و درستی می‌تواند محل خدشه اساسی باشد. به نظر می‌رسد این تلاش برای بقا اگر از معبر کارآمدی و داشتن دست برتر در اداره امور باشد نه تنها امری ناپسند نیست، بلکه یک تلاش قابل دفاع نیز خواهد بود. امری که اگر راهکاری جز کارآمدی را برای تضمین بقا پیش بکشد، به روشنی فریب مردم و تعدی به حق آنان درباره داشتن حکمرانانی کارآمد است. البته این حق دستگاه تبلیغاتی هر دولتی است که کارآمدی را به گونه‌ای بازنمایی کند که کارنامه آن دولت به نحو مناسبی مثبت باشد. در اصطلاح کوچه و بازاری هر ماست‌بندی حق دارد مدعی شیرین بودن ماستش باشد. این ناظران بیرونی‌اند که در این‌باره قضاوت خواهند کرد. ناظرانی که در دوام قدرت سیاسی یک جناح منافعی ندارند و از همین رو می‌توانند ورای ادعاهای تبلیغاتی به قضاوت درباره عملکرد آنان بنشینند.

دولت یازدهم بیشترین پتانسیل و تمرکز خود را روی برنامه هسته‌ای و حل و فصل منازعاتی که بر سر آن به‌وجود آمده بود، سرمایه‌گذاری کرد. سرمایه‌گذاری‌ای که در ذهن دولتمردان بسیار پر سود می‌آمد. اگر تحریم‌ها برداشته می‌شد و امکان فروش نفت کمافی‌السابق برای ایران فراهم می‌شد، این سرمایه‌گذاری به نهایت سوددهی خود می‌رسید و دست دولت را برای عمل به وعده‌های بلندبالای انتخاباتی خود بسیار باز می‌کرد اما آنچه در عمل و به‌واسطه شتابزدگی دولت در حل و فصل مساله هسته‌ای ایران اتفاق افتاد آن چیزی نیست که دولتمردان در ذهن خود داشتند. ولی‌الله سیف، رئیس بانک مرکزی چند هفته پیش در واکنش به افزایش نرخ دلار به عنوان توضیحی برای مشکلات بانک مرکزی در مدیریت ارز چنین گفت: «تا زمانی که تسویه‌حساب‌های تجارت خارجی توسط صرافی‌ها صورت می‌گیرد نمی‌توانیم به شرایط عادی قبل از تحریم‌ها برسیم». همچنین خرازی، رئیس شورای راهبردی روابط خارجی چنین گفت: «بیشتر مشکلات برجام در حوزه بانکی و نقل و انتقالات مالی است و خود برجام از نظر حقوقی مشکلی ندارد. با توجه به نفوذی که آمریکا بر بانک‌های اروپایی دارد تا آمریکا چراغ سبز ندهد آنها مبادلات‌شان با ایران را شروع نمی‌کنند.» و البته جناب روحانی بارها در مقاطع مختلف گفته بود بعد از برجام «تمام تحریم‌های اقتصادی شامل مالی، بانکی، بیمه، حمل‌ونقل، پتروشیمی و فلزات گرانبها به طور کامل لغو خواهد شد و نه تعلیق!»

اما عراقچی در نشست خبری به مناسبت سالگرد آغاز اجرایی شدن برجام چنین گفت: «تحریم بانک‌ها ربطی به برجام ندارد. مهم‌ترین مانع آن تحریم‌های اولیه آمریکاست و موانع دیگری مثل پولشویی و... نیز هست».
آنچه رئیس کل بانک مرکزی و رئیس شورای راهبردی روابط خارجی درباره روابط مالی ایران با کشورهای خارجی گفته‌اند موید این نکته است که هنوز حتی با انعقاد برجام و با گذشت یک سال از اجرایی شدن آن، امکان مراودات مالی طبیعی با طرف‌های خارجی برای ایران فراهم نشده است. اظهارات عراقچی هم اگرچه به روشنی تاییدی بر وجود این مشکل است اما یک تفاوت بزرگ با اظهارات 2 نفر دیگر دارد و آن هم این است که ایشان به کل ارتباط رفع تحریم‌های مالی با برجام را منکر شده‌اند و اصطلاحا آب پاکی را روی دست همه ریخته‌اند و اگر جناب سیف و خرازی هنوز در ذهن خود منتظر تاثیر سازوکار برجام در این باره هستند و شاید حل مشکل را با گذشت زمان ممکن بدانند ولی یکی از اصلی‌ترین دیپلمات‌های تیم مذاکرات هسته‌ای، به هیچ‌وجه چنین اعتقادی ندارد. به نظر می‌رسد هیچکس بهتر از اعضای تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای نداند که برجام واقعا چیست؟!
اگرچه دستگاه تبلیغاتی دولت بشدت در حال باز کردن نوشابه برای برجام است و هر روز بیشتر از دیروز دستاورد جدید برای برجام می‌تراشد و کشف می‌کند ولی تا روزی که نشود مبادلات مالی طبیعی با دیگر کشورها برقرار کرد حتی بزرگ‌ترین دستاورد برجام که امکان افزایش فروش نفت است هم پا در هوا خواهد ماند. زمانی که انتخاباتی در پیش است، جبرهای سیاسی و میل به دوام قدرت به تلاش برای ایجاد فضایی در اذهان مردم مبادرت می‌کند که اگرچه با داعیه‌داری صداقت و شفافیت در تضاد است ولی بار انتظارات را به فردای پس از انتخابات حواله خواهد داد. فردایی که اگر با به قدرت رسیدن مجدد همین دولت همراه باشد، ابدا برای آنها اهمیتی نخواهد داشت اما همه مشکل برای ملتی باقی می‌ماند که باید با رکود و بیکاری و تنگی معیشت دست و پنجه نرم کند؛ به مسلخ رفتن صداقت و راستگویی که مردم را نیز به وادی دروغ‌های حیثیتی وارد خواهد کرد.

شاید اگر درباره دروغ کمی دقت کنیم به این نتیجه برسیم که در بسیاری از موارد در زندگی امروز همه ما درگیر انواعی از دروغ هستیم، نتیجه‌ای که بررسی آن صد البته از وارد شدن یک شوک اخلاقی به ما جلوگیری می‌کند ولی نشانگر وجود بسیاری عدم تعادل‌ها در زندگی ما است. اینکه بسیاری از ما مجبوریم برای حفظ ظاهر هم که شده، به خلاف‌نمایی وضعیت واقعا موجودمان بپردازیم، بسته به اینکه چه سطحی از زندگی و ارزش‌های مطلوب را در مقام میزان قرار دهیم، می‌تواند رنگ فضیلت یا رذیلت به خود بگیرد. مثلا پدری که برای نشکستن اعتبارش نزد فرزندان خود وضعیت موجود خود را به گونه‌ای بازنمایی می‌کند که گویی بهترین وضعیت ممکن همانی است که هست ولی در نزد خود درگیر یک محاکمه درونی و سرشکستگی است. سرشکستگی برای اینکه در مقایسه خود با دیگران در جامعه به نوعی احساس شکست می‌کند. این هم اگر مته به خشخاش بگذاریم نوعی دروغگویی است ولی وضعیتی است که اکثر ما با آن احساس همدردی می‌کنیم. همدردی از آن رو که او را در جریان آنچه برایش اتفاق افتاده است پارامتر تعیین‌کننده‌ای نمی‌دانیم. برای انسان‌هایی که در یک جهان محصور در شرایطی زندگی می‌کنند که توانایی تاثیر بر آن را ندارند، وضعیت موجودشان اگر خوب باشد از روی شانس و اقبال بلند است و اگر بد باشد، حاصل روند طبیعی امور. و همین احساس همدردی ما نیز از پذیرفتن این اصل اساسی سرچشمه می‌گیرد که بسیاری شرایط را به‌گونه‌ای می‌دانیم که قدرتی برای تاثیر گذاشتن بر آنها نداریم ولی آیا این مساله برای یک دولت در برخورد با شهروندانش نیز صادق است؟ به نظر می‌رسد در این مورد نمی‌توان ناراست‌نمایی را به عنوان یک ضرورت اخلاقی پذیرفت. حیثیت یک پدر نباید در مقابل فرزندانش خدشه‌دار شود، چرا که عمدتا پدرها همه آنچه را در توان‌شان هست انجام می‌دهند ولی حیثیت یک دولت چیزی جز کارآمدی آن نیست و وقتی کارآمدی آن فقط برای خودی‌ها و در قالب عواید نجومی و رانت‌های اقتصادی به منصه ظهور می‌رسد پس در وارد کردن خدشه به این حیثیت دروغین نباید تردید کرد. وقتی من و شما اسیر حقوق ثابت و در جدال با قیمت‌های صعودی هستیم و همه داشته‌های خود را برای رقم خوردن شرایطی بهتر به دولتی می‌سپاریم که او هم آن را در مسلخ ناکارآمدی دیپلماتیک به تقریبا هیچ برای‌مان مبدل می‌کند، چه جای خویشتنداری باقی خواهد ماند؟

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها