روزنامه آرمان؛ سیدجلال ساداتیان*: آقای ترامپ، پدیده ویژهای بود؛ او با شعارهایش در کمپین انتخاباتی خود، هم تعجب مردم ایالات متحده آمریکا را برانگیخت و هم همحزبیهای وی، او را باور نکرده بودند.
با این وجود، ایشان توانست خود را تحمیل و مردم داخل آمریکا و دنیا را متعجب کند. در ابتدای امر با اظهار نظرها و موضعگیریهایی که از جمله در مورد زنان داشت، تصور همه حتی جمهوریخواهان این بود که فردی در کنار چهرههای دیگر که مطرح هستند، برای خنده وارد کار شده است. مشاهده شد که ترامپ، همه آنها را کنار گذاشت و کاندیدای حزب خود شد. بعد از آن تصور بر این بود که از کلینتون شکست میخورد، اما بر کلینتون هم فائق آمد. عمده دلایلی که وی را پیروز کمپین انتخاباتی کرد، در این میدانند که ایشان مردم به اصطلاح اصیل آمریکایی را جذب خود کرد؛ با این توضیح که آمریکاییهای اصیل در حقیقت سرخ پوستان هستند، اما در اینجا منظور، مهاجران سفیدپوست اولیهای است که به آمریکا آمده بودند، آنها نیز به پای او ایستادند و ترامپ هر عملی انجام داد، کسی اهمیت نداد و در عمل نیز دیده شد که ایشان به پیروزی رسید.
ایشان در کمپین انتخاباتی خود اظهاراتی در حوزه داخلی آمریکا بهطور مثال درباره زنان، فساد اخلاقی و... مطرح کرده و بسیار ساده با یک عذرخواهی، آن را تمام کرده است. سخنانی که هرکدام از آنها میتوانست مبنای استیضاح یا افت آرای ایشان قرار بگیرد، اما هیچکدام از این اتفاقها رخ نداد. درست است که آقای ترامپ، مشاورانی در کنار خود داشته است، اما این مشاوران، بیشتر در کمپین انتخاباتی بودهاند و سخنانی مطرح کردهاند که لزوما این حرفها با استراتژیهای کلان آمریکا در جهان از جمله خاورمیانه همخوانی ندارد. میخواهند با روسیه دوست شوند، در حالی که استراتژی کلان آمریکا این بوده است که با نگاه به شرق ناتو، روسیه را مهار کند. روسیه در دوره آقای اوباما، کریمه را ضمیمه خاک خود کرده و در شرق اوکراین، بحرانی ایجاد کرده است که نفوذ خود را در آنجا توسعه دهد و همه این موارد، مورد اعتراض اروپاییها و هم پیمانان آمریکا قرار گرفته است. آمریکا در صورت تصمیم به نزدیک شدن به روسیه در قبال این موضوع چه خواهد کرد؟
این مسائل نشان میدهد که امروز افرادی که برای تیم خود انتخاب میکند باید در کنار همدیگر دکترین سیاست خارجه ایشان را تولید کنند. آنچه تا امروز بیرون آمده است، نمیتواند ملاک قضاوت و ارزیابی حرکتهای ایشان قرار گیرد چون آن سخنان، تضادها و چالشهای فراوانی با استراتژیهای کلان آمریکا دارد. البته ممکن است ایشان تغییر کند، اما برای پاسخگویی به اینکه ایشان چه تغییراتی میکند نیز کمی زود است. ممکن است بتوان روند قضایا را تحلیل کرد، اما از آنجا که «هر لحظه به شکلی بت عیار بر آمد» و ایشان هر لحظه به گونه ای سخن میگوید تا استراتژیستهای وی دکترینهای واقعی ایشان را استخراج نکنند، تحلیل روند ما نیز با خطاهای بسیار مواجه خواهد شد. آقای اوباما به کردهای سوریه و عراق وعدههایی داده است که به نوعی به استقلال بیشتری برسند. حال آقای ترامپ میگوید من میخواهم وحدت سوریه را حفظ کنم؛ چگونه؟
با وعدههایی که قبلا به کردها داده شده بود، چه میخواهید بکنید؟ استقلال سوریه به سمت و سویی میرود که نفوذ روسیه و ایران را در این منطقه توسعه میدهد و روسیه حتی از طریق هوایی نیز نفوذ خود را توسعه میدهد و بیشتر به نفع ایران تمام میشود؛ البته اگر روسیه در بازی، به ایران میدان دهد و پشت پا به ایران نزند. به لحاظ روندی که موضوع صحبت ماست، روسیه بیشتر از طریق حملات هوایی، کار خود را پیش میبرد، اما این ایران است که با نفوذ خود در عراق و سوریه، روی زمین قرار دارد. در حلب و موصل، نیروهای ایران و مدیریت ایران است که کار میکند. همه این موارد باعث نفوذ ایران میشود.
* سفیر اسبق ایران در لندن
دیدگاه تان را بنویسید