روزنامه کیهان: آزادی «حلب» آنقدر مهم هست که بتوان گفت، با رسیدن به این مهم، طومار «داعش»، «تکفیر» و «توهمِ خلافت»، هر سه یکجا در سوریه در هم پیچیده شد. نگاهی به تحولات میدانی و سیاسی مرتبط با این عرصه پس از آزادسازی حلب نشان میدهد، پیروزی در حلب فقط پیروزی در یک میدان بزرگ جنگ نبود. اینکه بشار اسد میگوید، تاریخ سوریه را باید به قبل و بعد از آزادسازی حلب تقسیم کرد هم، حرف زیاد بیراهی نیست. بعد از آزادی حلب، مذاکرات بسیار مهم و سرنوشتسازی بین فاتحان جنگ از یک طرف و برخی بازندگان این میدان از طرف دیگر، در جریان است. برخی دیگر از بازندگان این جنگ نیز به نوشته اسپوتنیک، تقاضای پیوستن به این مذاکرات را دارند که تا این لحظه با تقاضای آنها موافقت نشده است. تقاضا برای شرکت داده شدن در مذاکرات از سوی کشورهایی که شعارشان«اسد باید برود» - Assad Must Go - بود، یکی از پیامدهای مهم آزادسازی حلب است.
مذاکرات ایران و روسیه با ترکیه در مسکو و ادامه این مذاکرات در قزاقستان آن هم در غیاب آمریکا پیام محکمی مخابره میکند. آمریکا شاید برای نخستین بار در چند دهه گذشته، هیچ نقشی-تاکید میشود-هیچ نقشی در مهمترین نشست منطقه درباره مهمترین تحول منطقه ندارد.
پیش از آزادسازی حلب، آمریکا به کمک ابزارهای خود یعنی سازمان ملل، رسانهها و متحدینش، تلاش میکرد با مذاکره، جنگ بین تروریستهای آدمخوار و دولت بشار اسد را حل کند! بدین ترتیب که تروریستها را به خوب و بد تقسیم و از گروههایی که هنوز مثل داعش رسوا نشده بودند، علنا حمایت میکرد. اصرار به حل سیاسی بحران نیز همزمان با پیروزیهای ارتش سوریه و مقاومت، بیشتر و بیشتر میشد! مقاومت اما، فریب نخورد و نتیجه شیرین مقاومت را چشید. آمریکا امروز نقشی در تحولات سوریه ندارد و از معادلات این کشور-حداقل فعلا-حذف شده است.
برخلاف حلب، موصل اما، به رغم شروع طوفانی عملیات و پیشرفتهای خیرهکننده جبهه مقاومت، هنوز آزاد نشده است. آغاز عملیات آزادسازی حلب با عملیات آزادسازی موصل، تقریبا همزمان بود. اهمیت این دو عملیات نیز به دلیل پیامدهای مشابه و مهم آنها برای منطقه و جهان تقریبا یکسان است. حلب آزاد و رویای تکفیریها در سوریه نقش بر آب شد. در این کشور حملات کور و پراکندهای در جریان است و تروریستها نیز امید چندانی به بازگشت دوران طلایی نخست خود ندارند. خبرهایی هم که از سوریه مخابره میشود، بیش از اینکه راجع به نبردها در میدان جنگ باشد، درباره چگونگی بازسازی حلب و کشف جنایات قدیمی تروریستها و ... است. اما موصل... چرا این شهر هنوز آزاد نشده است؟
در عملیات آزادسازی حلب، آمریکا در جبهه دشمن و تروریستها بود و همانطور که اشاره شد از هیچ کمکی به تروریستهای تکفیری دریغ نکرد. بنابر اعلام برخی رسانهها و سیاسیون، کمکهای مالی و تسلیحاتی غرب و ارتجاع عرب به تروریستها در حلب آنقدر زیاد بود که تعجب را بر میانگیخت. آمریکا و متحدانش تا آخرین لحظات از تروریستهای حلب حمایت کردند اما حریف «مقاومت» نشدند.
آمریکا در عملیات موصل نیز حضور دارد اما در جبهه مقاومت! نکته دقیقا در همینجاست. راز پیروزی مقاومت در حلب این است که آمریکاییها نتوانستند خود را در جبهه مقاومت جا زده و در عملیات بازپسگیری حلب سنگاندازی کنند. اما در عراق توانستند. امروز آمریکاییها میگویند، با تشکیل ائتلاف ضد داعش، در کنار ارتش عراق با تروریستهای تکفیری در موصل میجنگند! به گفته برخی منابع نظامی ارتش و بسیج عراق، آمریکا با سنگاندازی در عملیات موصل، مانع از پیشروی ارتش و مقاومت میشود. اظهارات فرمانده ائتلاف آمریکایی به اصطلاح ضد داعش مبنی بر اینکه، آزادی موصل تا 2 سال آینده تحقق نمییابد نیز، پیام تهدیدی است برای مقاومت که حداقل خسارت آن، تضعیف روحیه جبهه عراق است. عملیات موصل هیچ چیز کم ندارد. ارتش، حشدالشعبی، انگیزه، تجهیزات جنگی و اتحاد و همدلی در این میدان هست اما تا وقتی پایگاه نظامی القیاره و آمریکاییها در جبهه عراق حضور دارند، این عملیات به کندی پیش خواهد رفت. آمریکاییها اگر مثل حلب، علنا به جبهه تکفیریها بروند، طی یکی دو ماه آینده، شاهد دومین پیروزی سرنوشتساز و بزرگ مقاومت در منطقه و درهم پیچیده شدن طومار تروریستهای
تکفیری در منطقه خواهیم بود.
اما دیر یا زود، آمریکا چه بخواهد و چه نخواهد این غائله تمام خواهد شد و تروریستهای تکفیری نیز یا به هلاکت رسیده یا به کشورهای خودشان باز خواهند گشت؛ چرا که اصولا داعش و تروریستهای تکفیری برای ماندن و تشکیل خلافت ساخته نشده بودند. تغییر مرزهای جغرافیایی منطقه (تکرار طرح سایکس پیکو و از سرگیری طرح شکست خورده خاورمیانه بزرگ) و تشکیل کشورهای ضعیف و وابستهای که نتوانند خطری برای اسرائیل داشته باشند، هدف اصلی راهاندازی پروژه داعش بود که به لطف مقاومت، ایران و سردار سلیمانیها شکست خورد. میلیونها نفر در سراسر جهان از تروریستهای تکفیری زخم خوردهاند و هیچ انسانی قادر به تحمل چنین موجودات وحشی و نفرتانگیزی نیست. در چنین فضایی نگاه این مردم به کسانی که بتوانند شاخ داعش را بشکنند، چگونه خواهد بود؟ نگاه آنها به کسانی که داعش را تغذیه فکری و نظامی کردند چطور؟!
«رابرت فیسک»، روزنامهنگار نامآشنای انگلیسی چندی پیش در روزنامه ایندیپندنت نوشت که بازیگران اصلی منطقه از این پس فاتحان جنگ با داعش و النصره و ... یعنی «تشیع، ایران و روسیه» خواهند بود. «رابرت» درست میگوید. در این چند سال گذشته که از زمان ظهور پدیده نامیمون داعش میگذرد، پدیدههای مبارک دیگری هم ظهور کردهاند که از این پس تحولات منطقه را آنها رقم خواهند زد. بسیج مردمی امروز فقط در عراق و سوریه نیست؛ اعضای تشکیل دهنده بسیج هم فقط شیعیان نیستند. امروز یک بسیج میلیونی جهانی متشکل از شیعه، سنی، مسیحی، ایزدی و... تشکیل شده است که اگر در اعتقادات دینیشان اختلافات علمی دارند، در دشمنی با وهابیت سعودی و یهودیت صهیونیسم و آمریکا هیچ اختلافنظری ندارند.
غرب اما در مقابل، با ملغمهای از بحرانهای پیچ در پیچ مواجه شده که آنها هم از دل داعش زاییده شدهاند. هجوم پناهجویان و جنگزدگان، بازگشت تروریستهای چشم آبی، حملات بیامان تروریستی، تقویت جریانهای تندرو و نژاد پرست، خطر فروپاشی (اتحادیه اروپا)، تجزیهطلبی و به طور کلی «نا امنی و هرج و مرج» در کشورهایی که سالهاست با بحران اقتصادی دست بهگریبان هستند، گوشههایی کوچک از بحرانهای بزرگ غربِ پس از داعش هستند...عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد.
دیدگاه تان را بنویسید