آزادی حلب چرا برای غرب تا این حد سهمگین است؟

کد خبر: 602655

پیروزی جبهه مقاومت در حلب آنچنان بود که هر‌کس که در دنیا با پیروزی تفکر دین پایه بر تفکر مادی مشکل داشت را در یک صف قرار داد و برای انحراف اذهان از عظمت آن به صحنه آورد. اما همه آنها که از ناراحتی فریادها سر دادند می‌دانند که کتمان عظمت پیروزی حلب امکان‌پذیر نیست.

روزنامه کیهان: پیروزی جبهه مقاومت در حلب آنچنان بود که هر‌کس که در دنیا با پیروزی تفکر دین پایه بر تفکر مادی مشکل داشت را در یک صف قرار داد و برای انحراف اذهان از عظمت آن به صحنه آورد. اما همه آنها که از ناراحتی فریادها سر دادند می‌دانند که کتمان عظمت پیروزی حلب امکان‌پذیر نیست.
آنچه در این بین یک‌بار دیگر خود را خیلی عریان نشان داد، «یکی شدن» آن‌هایی بود که به دروغ چند‌گانه و متفاوت دیده می‌شدند. به عنوان مثال جالب این است که جبهه تروریزم و حامیان آن در حلب شکست می‌خورند و در ایران یکی از عوامل فتنه - میرمحمود موسوی در مصاحبه با روزنامه شرق - شکست خوردن تروریست‌های تکفیری از جبهه مقاومت را افسانه خواند! در تجزیه و تحلیل عظمت پیروزی حلب و کنش‌ها و واکنش‌های پیرامون آن باید گفت:
1- برای اینکه پیروزی بزرگ حلب روی ندهد، تلاش گسترده و چند لایه‌ای از سوی همه اجزاء جبهه استکباری صورت گرفت. سازمان ملل و شخص دبیر‌کل آن که وانمود می‌شد در منازعات جهانی نقش داور و حل‌کننده دارد، به موازات تشدید محاصره تروریست‌ها از وقوع بحران انسانی در حلب و به یاس مبدل شدن تلاش‌های بشردوستانه! خبر می‌داد و در روزهای آخر که دیگر هیچ امیدی به حفظ شهر حلب در دست تروریست‌ها نداشت، طرح چهار ماده‌ای ارائه کرد که براساس یکی از بندهای آن اداره حلب پس از خروج مسلحین باید توسط یک تیم مستقل که در آن نمایندگان تروریست‌ها و نماینده دولت وجود دارد و زیر‌نظر نماینده ویژه دبیر‌کل در امور سوریه قرار می‌گیرد، اداره شود. در واقع معادله‌ای که دی‌میستورا در جلسه اخیر شورای امنیت ارائه کرد، حفظ موقعیت تروریست‌های رانده شده و تبدیل پرچم سازمان ملل به بیرق گروه‌های ارهابی بود.
همزمان با تلاش‌های شورای امنیت برای نجات تروریست‌ها، آمریکا، انگلیس و فرانسه بر برقراری آتش‌بس که در واقع متوقف ساختن حرکت جبهه مقاومت و دادن تنفس مصنوعی به گروه‌های تروریستی بود، تاکید می‌کردند و همزمان در‌صدد بودند بنام ارسال کمک‌های انسانی، تسلیحات جدیدی به تروریست‌ها در حلب برسانند. بر این اساس زمانی که دولت‌های روسیه و سوریه اعلام کردند، محموله‌ها را بازرسی کرده و از ارسال کمک‌های دارویی و غذایی به مردم در محاصره حلب استقبال می‌نمایند، آنان از ارسال محموله‌ها خودداری کرده و نشان دادند که در واقع در پی ارسال محموله‌های تسلیحاتی و تشدید بحران امنیتی و نجات تروریست‌ها هستند. اما از آن طرف جبهه مقاومت که می‌دانست با نزدیک شدن زمان نهایی آزاد شدن حلب، فشارها از سوی آمریکا و عوامل منطقه‌ای آن افزایش می‌یابد، علاوه بر سرعت دادن به عملیات آزادسازی، یک روند سیاسی مبتنی بر پذیرش مشروط آتش‌بس را طراحی کردند و عملا ابتکار عمل را در تخلیه حلب از تروریست‌ها در دست گرفتند. در این میان دولت سوریه طی بیانیه‌ای اعلام کرد که گروه‌های تروریستی می‌توانند با به جای گذاشتن تجهیزات سنگین و نیمه‌سنگین و با به همراه داشتن تسلیحات سبک حلب را ترک کنند و بر این اساس چند کریدور خروج طراحی و دولت امنیت آن را بر عهده گرفت. این تاکتیک، تروریست‌های مستقر در شرق حلب را به دو دسته تقسیم کرد. دسته‌ای که تحت فشار آمریکا و عوامل آن و به امید کمک ویژه جریان استکباری بر حفظ موقعیت خود در حلب تاکید داشتند و گروه بزرگتری که امیدشان را تا حد زیادی از دست داده و درباره اصل ادامه جنگ با دولت سوریه به تردید افتاده بودند. باز شدن کریدورهای جنوبی و غربی حلب و تامین امنیت آنها توسط ارتش سوریه به این دسته از تروریست‌ها کمک کرد تا کلاً از گردونه خارج شوند و از قضا اینها گروه‌ بزرگتر تروریست‌ها بودند.

2- یکی از موضوعات مهم و درس‌آموز جنگ حلب، نحوه عمل جبهه مقاومت در آزادسازی و به‌خصوص مدیریت انسانی آن بود. این موضوع از آنجا اهمیت خاصی دارد که تقریبا هیچ‌کدام از اضلاعی که امروزه در یک عنوان مشترک، «جبهه مقاومت» خوانده می‌شوند، پیش از جنگ در سوریه، جنگ با گروه‌های تروریستی از نوع داعش و النصره را تجربه نکرده بودند و این در حالی بود که همه می‌دانستند ارتش آمریکا پس از هشت سال جنگ با یک جزء کوچکتر این گروه‌ها - یعنی گروه موسوم به «توحید و جهاد» که تحت فرماندهی ابومصعب زرقاوی عمل کرد - در عراق شکست خورده و این کشور را ترک کرده بود. بر این اساس چند ماه طول کشید تا نیروهای جبهه مقاومت که تحت فرماندهی مستقیم سردار سلیمانی عمل می‌کردند، قلق این گروه‌ها را به دست آورده و سازمان متناسب برای مقابله با این گروه‌ها را طراحی و نیروهای متناسب با آن را آموزش داده و به تجهیزات لازم برسانند در واقع در این چند ماه، جبهه مقاومت از یک سو باید حرکت این گروه‌های نوظهور و پیچیده تروریستی را سد می‌کرد تا نتوانند بر مراکز استراتژیک مثل پایتخت، سواحل و جاده‌های اصلی سیطره پیدا کنند و از سوی دیگر باید سازوکار لازم را برای خروج از وضع دفاعی به وضع هجومی فراهم می‌نمود. جبهه مقاومت اولین ضربه سخت را با محوریت حزب‌الله در اواسط خرداد ماه 1392 در منطقه قلمون به تروریست‌های «النصره» وارد کرد که به عملیات القصیر مشهور شده است و با عملیات یبرود که چند ماه بعد صورت گرفت، ضربه القصیر را تکمیل کرد. عملیات القصیر که اولین عملیات تهاجمی جبهه مقاومت در سوریه به حساب می‌آید، آنقدر مهم بود که در همان زمان نشریه آمریکایی «کریستین ساینس مانیتور»، در یادداشتی به قلم کارشناس نظامی خود «نیکولاس بلنفورد» پیش‌بینی کرد هدف بعدی فاتحان القصیر، حلب خواهد بود. در واقع از نظر نظامی بعد از مسدود شدن مسیر ارسال تسلیحات از سمت لبنان و مدیترانه حالا نوبت بستن مسیر تسلیحاتی حلب بود که از مرزهای ترکیه و استان‌های جنوبی آن می‌گذشت.

بر این اساس اضلاع جبهه مقاومت به زودی ‌توانستند از علایق و اولویت خود عبور کرده و در موضوع آزادسازی حلب به توافق برسند. در این بین ایجاد وحدت فرماندهی در حلب یک نکته اساسی بود و پذیرفتن نقش فرماندهی یک نیروی نسبتا جوان سپاه پاسداران دشوار به نظر می‌رسید، اما به زودی حتی از سوی ژنرال‌های برجسته ارتش سوریه پذیرفته شد. خصوصیت این فرمانده نسبتا جوان این بود که خارج از قواعد رایج نظامی همواره در قلب خطر حضور داشت و بیش از دیگران مسیرها و زمان ضربه زدن به تروریست‌ها را می‌دانست. جبهه مقاومت عملیات آزادسازی حلب را با بهره‌گیری از تاکتیک‌های کاملا جدید در دستور کار قرار داد. این تاکتیک‌ها پیش از این در جنگ دیگری تجربه نشده بود.

فرمول پیچیده و چند وجهی «عملیات پیوسته با بهره‌گیری از نیروهای اندک تازه نفس» در واقع در جنگ حلب محک خورد و توانایی بالای آن به اثبات رسید و از این‌ رو جا دارد که در آکادمی‌ها و دانشگاه‌های مطرح نظامی تدریس شود. به هر روی برنامه‌ای پیچیده در مقابل «گروهی پیچیده متکی به روش‌های بی‌سابقه» به میدان آمد و در یک دوره نسبتا کوتاه- حدود 2 سال و نیم- توانست به آزاد شدن حلب منجر شود. پیروزی در حلب در واقع پیروزی بر همه تجربه‌های نظامی دنیا بود که یک جا به النصره و گروه‌های تابع آن داده شده بود.

جبهه مقاومت در مرحله آخر می‌توانست با ادامه همان سیکل عملیاتی و طی یکی- دو روز بقایای النصره را در شرق حلب از بین ببرد اما از آنجا که از یک سو این اقدام، مردمی که بصورت متراکم در یک جغرافیای حدود 5000 کیلومتر مربعی به «سپر انسانی» تبدیل شده بودند را به شدت آسیب می‌زد و از سوی دیگر به منازل و سایر ابنیه شهر آسیب جدی وارد می‌کرد. جبهه مقاومت به یک تاکتیک انسانی مبادرت ورزید و اعلام کرد که با خروج تروریست‌ها از حلب موافق بوده و به شرط بر زمین گذاشتن سلاح‌های نیمه سنگین، امنیت خروج آن‌ها را هم تأمین می‌نماید. این تاکتیک بخش وسیعی از نیروهای النصره که امید به موفقیت را از دست داده بودند از این گروه تروریستی جدا کرد و نیز به ده‌ها هزار شهروند حلب امکان داد تا بدون آسیب از مهلکه بگریزند.
3- اینک حلب آزاد شده و در واقع جبهه استکباری به اسارت حلب درآمده است. پیروزی جبهه مقاومت چشمان غرب و هم‌پیمانان آن را خیره می‌کند. غرب به خوبی می‌داند که این پیروزی اگرچه اولاً به ملت مظلوم سوریه تعلق دارد ولی در افکار عمومی به عنوان پیروزی بزرگ ایران جا می‌افتد و این موضوع جاذبه انقلاب اسلامی را افزایش می‌دهد. آمریکا، رژیم صهیونیستی، انگلیس، فرانسه، ترکیه، عربستان و... به هیچ وجه فکر نمی‌کردند ایران بتواند یک جبهه جهانی - منطقه‌ای که بر شکست متحد ایران در دمشق همداستان شده بودند را شکست بدهد اگر به آرشیو تحلیل‌های سال 2013 این کشورها سری بزنیم در می‌یابیم که با خطوط برجسته نوشته‌اند، تروریزم و تکفیر، انقلاب ایران و هواداران آن را در کام خویش می‌گیرد و از بین می‌برد. پیش از عملیات خرداد 92 حزب‌الله در منطقه قلمون تحلیل‌گران نظامی اسرائیل بطور خیلی علنی می‌گفتند جنگ سوریه، حزب‌الله را به پایان خود می‌رساند. امروز آنان می‌گویند اینک حزب‌الله تجربه یک جنگ پیروز در کوچه‌ها و خانه‌های حیفا و صفد را بدست آورده است.

4- یک نکته مهم پیروزی حلب، پیروزی اخلاقی است وقتی یک جریان شهادت‌طلب با نثار جان خود، تروریست‌ها را شکست می‌دهد در واقع یک حق بزرگ بر گردن بشریت پیدا کرده و همواره از سوی وجدان‌های انسانی تمجید می‌شود اما از آن طرف وقتی یک جریان با تکیه بر پول و سلاح و زیر پا گذاشتن همه قواعد به ملتی مظلوم هجوم می‌آورد، یک شکست بزرگ اخلاقی دراز مدت و پایدار را برای خود رقم می‌زند. حالا اگر نثار جان نیروهای شهادت‌طلب به آزاد شدن شهر بزرگی مثل حلب منجر شده و به شکست جبهه ظالمانه بیانجامد، به شکل الگویی قابل تکرار و پرجاذبه درمی‌آید و می‌تواند در هر نقطه‌ای که نشانی از آن جبهه ظالمانه وجود دارد،‌ علیه آن به حرکت درآید و نیز اگر یک جبهه منسجم استکباری با زیرپا گذاشتن اصول اخلاقی به میدان بیاید و شکست هم بخورد، احساس ضعف در مواجهه با جبهه شهادت‌طلب بر تار و پود اجزاء آن مستولی می‌شود و دودمان هر جزء آن را به باد می‌دهد. این است رمز عظمت آزادسازی حلب.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها