روزنامه شرق: فریدون مجلسی : چند روز پیش که فیدل کاسترو، یا به قول برخی رسانههای خاص، «رفیق کاسترو» مرد و از برخی محافل نداهای مردهستایانهای مانند «نماد مقاومت و مبارز در راه آزادی» برخاست، درباره جایی مطلبی نوشتم درباره مقایسه کرهجنوبی با کوبا که هردو در یک زمان دارای رژیمهای فاسد و مستبد و بدنام بودند؛ باتیستا در کوبا و سینگمان ری در کرهجنوبی.
کوبا درگیر ماجرای فیدل بود و کرهجنوبی با همان ابعاد و جمعیت و بدون بهرهمندی از گستردگی و زیربنای فرهنگ اروپاییِ کوبا و در گوشه دورافتادهای در کنج جهان، از چنان ریاست اجرائی مادامالعمري برخوردار نبود. این مقایسه پاسخی در خود نهفته داشت برای کسانی که به توسعه فرهنگی، بهداشتی و آموزشی کوبا مینازند و فراموش میکنند این افتخار ایدئولوژیک نهتنها از لحاظ فرهنگی، بهداشتی و آموزشی بلکه خصوصا از لحاظ بهرهمندی از آزادیهای سیاسی، اجتماعی و رفاه عمومی و توسعه اقتصادی به گرد پای کرهجنوبی هم نمیرسد. این روزها که تظاهرات روزانه و شبانه مخالفان خانم «پارک گئون هی» رئیسجمهوری کرهجنوبی خبر داغ روز است، تدریجا به این نتیجه رسیدهام که گویا دموکراسی در آن کشور واقعیت دارد؛ زیرا آثار دموکراسی آسیایی، آفریقایی و آمریکایلاتینی در حد آزادی گزینش برای رویکارآوردن رئیسجمهوری تازه کمیاب نیست، اما دموکراسی واقعی یعنی توانایی برکنارکردن رئیسجمهور خاطی یا زیانبخش کمتر دیده میشود. اکنون مردم کرهجنوبی برای نخستینبار با حضور اجتماعی صلحآمیز خودشان در واقع دارند این مرحله برجسته دموکراسی را میآزمایند!
خانم پارک از مدتها پیش متهم بوده که تحت نفوذ یکی از استادان خود بوده که زمانی جامه رهبانیت بودایی پوشیده و سپس به لباده کشیشی پناه برده و سرانجام برای خودش فرقه و معبدی راه انداخته و مدعی دریافت وحی و شفاعت شده و پس از مرگش دخترش این نقش را به ارث برده و بر خانم پارک نفوذ گمراهکنندهای داشته و موجب رسواییهای مالی بسیار شده است. اخیرا شفافشدن برخی از این رسواییها که پای بهرهمندی از منابع صندوق بازنشستگی و فعل و انفعالاتی با شرکت بزرگ سامسونگ را به میان کشید، موجب شد نهتنها منتقدان گرفتار و متهم نشوند، بلکه خانم پارک به یکی، دوبار پوزشخواهی علنی و تلویزیونی وادار شد. ظاهرا با دخالت مقامات پلیسی و قضائی کار دارد به جاهای باریک میکشد و به مراحل نهایی نزدیک میشود؛ به طوری که خانم پارک به عنوان آخرین اقدام به پارلمان رفته و خواهان یافتن راهی برای استعفای خود شده است! البته راه استعفا بسیار ساده است؛ ضمن استغفار، کنارهگیری خودش را در همان مجلس اعلام کند... . باری، منظور از این مقدمه، پرداختن به نقش احتمالی آقای بان کیمون دبیرکل فعلی سازمان ملل متحد در این میانه است.
به نظر من برخی انسانها در زندگی سیاسی از شانس برخوردارند، البته زغال خوب هم که در جوهر و نهاد شخص نهفته است، جای خود دارد! آقای بان کیمون فارغالتحصیل دانشکده یا مدرسه مدیریت جان اف کندی دانشگاه هاروارد است که خود به خود به او اعتبار میبخشد. دیپلمات خوشنام و محترمی در وزارت امور خارجه کشورش بوده که سپس به سازمان ملل میپیوندد، و همان خوشنامی و محترم و بیزیان بودن ظاهرا فرصت دبيركلي را در زمانی که نوبت به گزینش دبیرکل از کشورهای آسیایی رسید و كانديداهاي ديگر، حواشی ایدئولوژیک و رفتاری خاصی داشتند که اجماع بدون وتو را مشکل میکرد، برای «بان» فراهم کرد.
شاید نتوان کارنامه بان کیمون را درخشان ارزیابی کرد، اما باید انصاف داد که در موارد بسیار فراتر از «اعلام نگرانی از...» سعی خودش را کرده است. دبیرکل ناچار است کجدارومریز رفتار کند به طوری که اعضای اصلی پنجگانه شورای امنیت را نرنجاند، بااینحال مثلا موضعگیریهای او در برابر جنایات عربستان در یمن و رفتارهای ضد حقوقبشری آن کشور متعدد بوده است. حتی هنگامی که ناچار شد اعلام محکومیت عربستان سعودی را به خاطر نقض حقوق کودکان و... پس بگیرد، طوری رفتار کرد که نشان داد این کار را با کراهت و با توجه به نقش مالی عربستان میکند! یعنی منکر واقعیت آن محکومیت نشد. در مسائل سوریه و سومالی و افغانستان و گرفتاریهای رفتارهای جنسی سربازان حافظ صلح در آفریقا، نتوانست نقش مؤثری داشته باشد.
به هر حال شاید نتوان کارنامه دو دوره پنجساله دبیرکلی بان کیمون را درخشان ارزیابی کرد، اما تا آنجا که میدانیم در زندگی سیاسی، کارنامه پاکی داشته است. مثلا پیش از او که نوبت دبیرکلی از آفریقا بود، آقای کُفی انان (عنان!) در رسوایی مالی برنامه نفت در برابر غذای عراق، نقشی سودآور برای فرزندش در یک شرکت سوئیسی قائل شده بود، یا در مسئله قتل عام مردان و جوانان سِربرهنیتسا در بوسنی که در برابر نیروهای هلنی حافظ صلح انجام شد، با سکوت و کوتاهی خود خشم و انتقاد جهانی را برانگیخت.
پاکدستی در میان سیاستمداران ارزش مهمی است که با توجه به انحرافات رایج ارزشمند است. اما وقتی صحبت از شانس سیاستمداری پاکدست میشود، یادآور شرایط ویژهای است که درست همزمان با بازنشستگی بان کیمون در نقش دبیرکلی سازمان ملل پیش آمده است و آن رسواییهای مالی رئیسجمهور کنونی کرهجنوبی است که ظاهرا منجر به برکناری او خواهد شد. در چنین شرایطی برای ریاستجمهوری آن کشور هیچ صفتی مهمتر از پاکدستی نیست، خصوصا اگر وزن آبرو و اعتبار ١٠ سال دبیرکلی سازمان ملل متحد آن را تضمین کرده باشد. به این دلایل طبیعی است اگر از هماکنون شغل ریاستجمهوری کرهجنوبی را برای آقای بان کیمون ذخیرهشده بدانیم.
در کرهجنوبی سیستم مدیریت سیاسی و اداری چنان خودکار است که نیازی به خودکامیها و خودسریهای یک رئیسجمهور نیست. سلامت و آبرو خودش بزرگترین مایه کامیابی است. ماهی از سر گنده گردد نی ز دُم.
دیدگاه تان را بنویسید