روزنامه ایران: مردم روسیه امروز به پای صندوقهای رأیی میروند که از درون آنها اسامی 450 نماینده دوما، یکی از مهمترین نهادهای کشوری روسیه خارج خواهد شد.
این انتخابات قرار بود در ماه دسامبر انجام شود. اما طبق تصمیم دوما در ماه مارس، چهارماه زودتر از زمان موعد برگزار میشود. این تعجیل در برپایی انتخابات یک دلیل عمده داشت. با توجه به برخی تحرکات احزاب مخالف، دومای روسیه که اکثریت آن در دست حزب حاکم روسیه واحد است، تصمیم گرفت به منظور خنثی کردن توطئهها و برنامهریزی مخالفان انتخابات، دست به این تغییر زمانی بزند. این تصمیم مخالفان را که فکر میکردند، تا ماه دسامبر فرصت پیاده کردن برنامههای خود را دارند، غافلگیر کرد.
مخالفان با توجه به رویدادهای سیاسی یکی- دو سال اخیر معتقدند، تحریمهای غرب علیه روسیه که پس از جدایی کریمه از اوکراین رقم خورد، منجر شده تولید ناخالص داخلی روسیه بشدت افت کند. طبق برآوردهای بانک جهانی تولید ناخالص داخلی روسیه که در سال 2014 و پیش از بحران اوکراین حدود 2 هزار و 200 میلیارد دلار بود، در سال 2015 و اوایل 2016 به حدود یک هزار و 300 میلیارد دلار رسید. بعد از شروع تحریمهای غرب علیه روسیه نیز بنیانهای اقتصادی و تولیدی این کشور ضربه دیده و علاوه بر همه اینها با پایین آمدن قیمت نفت که در پی سیاستهای عربستان رقم خورد، درآمدهای مسکو کاهش قابل توجهی داشته است. بنابراین در چنین شرایطی دولت روسیه تصمیم گرفت با حرکتهایی حس ناسیونالیستی مردم را افزایش دهد و محبوبیت خود را با کارهایی چون اشغال و ضمیمه کردن خاک شبه جزیره کریمه و گسترش خاک خودش تداوم بخشد. اعمال چنین سیاستهایی نشان میدهد، حزب حاکم «روسیه واحد» در فضایی ملتهب به سر میبرد.
نمیتوان منکر شد که «روسیه واحد» با فرافکنی مشکلاتِ داخلی و جلب حمایت ملی گرایان توانسته جایگاه خود را بالا ببرد ولی در نهایت در ساختار پارلمان، حزب مخالف قدرتمندی که بتواند تأثیرگذار باشد، وجود ندارد. چرا که اولاً روسیه یک نظام ریاستی دارد. بنابراین پارلمان نقش آنچنانی در حوزه قدرت ندارد. دوم بر اساس ساختار قدرت در روسیه اکثر وظایف مهم و کلیدی در اختیار رئیس جمهوری است و با اینکه نخستوزیر میتواند هیأت وزیران را در غیاب رئیس جمهوری انتخاب کند اما تعداد نهادها و وزارتخانههای وابسته به نخستوزیر اندک است و تأثیرگذار نیستند. حزب حاکم با وجود اینکه اکثر کرسیهای پارلمان را در اختیار دارد در ساختار قدرت که ریاستی است تأثیر آنچنانی ندارد.
این حزب طبیعتاً حامی صددرصدی دولت است و اجازه نمیدهد، هیچ ندای مخالفی که بتواند در پارلمان روسیه بر روند جاری امور سیاست داخلی و خارجی تأثیرگذار باشد، جایی برای عرض اندام داشته باشد. این شرایط موجب به وجود آمدن ثبات در ساختار سیاسی روسیه شده است. البته احزاب مخالف اغتشاشاتی را بویژه در دوره جدید ریاست جمهوری و انتخابات پارلمانی که بعد از آن انجام شد، بویژه در شهرهای بزرگ روسیه از جمله مسکو به عنوان پایتخت به وجود آوردهاند، اما در نهایت ثبات و آرامش برقرار شد.
روسیه که بیتردید در یکی دو سال اخیر در بحرانی قابل توجه بسر میبرد، به نوعی سعی کرده اجازه ندهد، اهداف سیاسی احزاب مخالف در حدی که بتوانند تأثیرگذار باشند، شکل بگیرد. این روش، روش سنتی روسی است. در این روش تا حدی به احزاب اجازه فعالیت داده میشود اما ازآنجایی که نیروهای ملیگرا و ناسیونالیسم، بسیار قدرتمندتر از حزب حاکم حمایت میکنند، نقشی که احزاب مخالف میتوانند بازی کنند تنها این است که میتوانند در فضای داخلی روسیه به یک نوع ابراز خودنمایی بپردازند.
ساختار اجتماعی روسیه طوری است که بدون وجود یک حکومت مقتدر مرکزی امکان سیطره دولت بر نقاط پیرامونی بسیار دشوار است، فواصل بسیار زیاد و دور بودن مسیرها از پایتخت سبب میشود نوعی حکومت متمرکز قدرتمند وجود داشته باشد که این ساختار انحصاراً برای این کشور است. بنابراین اینکه بخواهیم روسیه را با دموکراسی غربی و پارلمانتاریزم مقایسه کنیم، کار درستی نیست.
دیدگاه تان را بنویسید