آیا دولت تدبیر و امید به عواقب کارهای خود اندیشیده است؟

کد خبر: 516025

دولت یازدهم با شعار تدبیر و امید بر سرکار آمد و وعدهایی برای گشایش در ایران داد، اما آنچه در حال حاضر مشاهده می شود، افزایش جو ناامیدی است.

سرویس سیاسی فردا؛ فرهنگ نیوز نوشت: در زمان اوج تحریم ها یعنی سال های پس از 89 و 90، فضایی در کشور ایجاد شده بود که برخی از فعالین سیاسی و ناظران را بر آن داشت تا نسخه ای برای عبور از این فضا در نظر بگیرند. عمده مشکلاتی که در آن زمان وجود داشت، نوسان شدید قیمت ها و تاثیرگذاری آن بر سایر بخش های اقتصادی بود. به نحوی که قیمت ارزهای خارجی به شدت افزایش یافت و ایران برای فروش نفت خود نیز در سال های بعد با مشکل مواجه شد و نمی توانست پول فروش نفت خود را همچون گذشته وصول کند.
افزایش فشارهای بین المللی به بهانه پیشرفت هسته ای ایران، ناامیدی در کشور را از نبود اراده ای قوی برای عبور از مشکلات افزایش داد. عده ای از فعالین سیاسی حتی سیاست های هسته ای کشور را زیر سوال بردند و با پیش کشیدن هزینه و فایده، صنعت هسته ای ایران را با توجه به هزینه ها و تحریم های منتسب به آن، زیان ده تفسیر کردند. تعطیلی برنامه هسته ای همان سخنی بود که از سوی آنها در داخل شنیده می شد.
در سال پایانی دولت دهم نیز بیشتر حاشیه های بر متن اصلی امور اجرایی سایه افکنده بود و دولت و مجلس سر بسیاری از مسائل با یکدیگر گلاویز می شدند.
انتخابات ریاست جمهوری 92، جنب و جوش تازه ای را ایجاد کرد تا فضای سیاسی کشور از حالت رخوت و بی تحرکی خارج شود و به تبع آن افکار عمومی نیز تحرک بیشتری نسبت به قبل داشته باشند. یکی از عمده ترین مسائل نیز در مناظره های نامزدها، بحث اقتصادی و برنامه های آنها برای عبور از مشکلات اقتصادی بود. در نهایت نیز گفتمان تدبیر و امید حسن روحانی توانست با شعارها و وعدهایی که برای ایجاد امید و رونق اقتصادی داده بود پیروز شود. گرایش به حسن روحانی، اغلب به خاطر شعارها و برنامه هایی بود که وعده عملی شدن آنها را با اعتماد به نفس بالا به مردم داده بود.
یکی از اساسی ترین مباحث در جامعه شناسی سیاسی ، بی تفاوتی سیاسی جامعه نسبت به تحولات و اقدامات دستگاه های مختلف حکومتی است. زمانیکه مشکلات اقتصادی به حدی می رسند که جامعه دیگر امیدی به بهبود یافتن اوضاع خود ندارند، یکی از واکنش های در کنار پرخاشگری و احتمال آشوب های اجتماعی، بی تفاوتی و ناامیدی است. عملکرد دولت ها نیز در این بخش نقش اساسی را بازی می کند. میلیون ها ایرانی به امید بازگشت ثبات به بازارها و بهبود اوضاع اقتصادی کشور، نسخه حسن روحانی را مبنی بر چرخش چرخ سانتریفیوژها و چرخ زندگی مردم، پذیرفتند و به او روی آوردند.
دولت در اولین گام به سوی مذاکره مستقیم به آمریکا رفت تا اوضاع هر چه سریعتر بهبود یابد. روحانی در اظهارات خود بر این نظر بود به جای چانه زنی با کشورهایی اروپایی گره ای از مشکلات مربوط به پرونده هسته ای گشوده نمی شود و تنها زمان ارزشمند کشور برای رفع تحریم ها و پیشرفت اقتصادی هدر می رود، به همین خاطر باید کدخدا را دید. حسن روحانی در اردیبهشت 92 به عنوان کاندیدای احتمالی ریاست جمهوری در دانشگاه شریف این مطلب را اینگونه بیان کرد: "بسیاری از اروپایی ها آقا اجازه می خواهند اما آمریکایی ها به قول معروف کدخدا هستند پس اگر با کدخدا ببندیم راحت تر هستیم تا اینکه به سراغ یک مقام پایین تر برویم. "
در مجموع، روحانی نسبت به رقبای دیگر خود به صورت صریح تر از موضوع مذاکره مستقیم با آمریکا سخن گفت و پس از پیروزی به آن نیز عمل کرد. تز همیشگی رفع مشکلات کشور با تنش زدایی و مذاکره مستقیم با آمریکا که از سوی برخی از فعالین و کارشناسان سیاسی حمایت می شد و در میان مردم نیز بخشی به آن اعتقاد داشتند، در دولت یازدهم عملیاتی شد. کلیت نظام نیز در مقابل چنین رویه ای هر چند آسیب هایی را در نظر می گرفت و آن را راهگشا واقعی مشکلات نمی دید، اما با اصل مذاکره پیرامون موضوع خاص هسته ای با آمریکا مخالفتی نیز نکرد.
بنابراین برای اولین بار پس از انقلاب اسلامی و حل مشکلات اقتصادی و بین المللی ایران، تهران و واشنگتن در پشت میز مذاکره مستقیم نشستند و آرزو بخشی از کسانی که به دنبال گشایش راهها برای روابط ایران و آمریکا بودند، برآورده شد. یک آزمون سخت در مقابل مدعیان حل و فصل مشکلات و معضلات به کمک ارتباط مستقیم با آمریکا، وارد فاز عملیاتی شد. عملیاتی که وزاری خارجه ایران و آمریکا و روسای جمهور دو کشور نیز هم میز و هم کلام شدند. یکی از تابوسازی های عمده کشور یعنی گفتگوی مستقیم ایران و آمریکا فرو ریخت و به تیتر اصلی رسانه های داخلی و بین المللی تبدیل گردید. روشنفکران و مدعیانی که چاره همه مشکلات را در مذاکره و رابطه مستقیم مسئولان ایران و مقامات آمرکایی می دیدند، سردمدارا تبلیغ و تزریق امید جعلی به افکار عمومی و جامعه بودند که از گذر این رویداد مهم، ایران به جامعه جهانی باز خواهد گشت و تمامی آنچه ویرانه دولت قبل می خواندند، به گلستان تبدیل خواهد شد!
مذاکرات هسته ای ایران و آمریکا آغاز شد در ماه های نخست از آنجاییکه مفاد مذاکرات به صورت محرمانه بود، تنها بر روی اصل مذاکره مانور داده می شد. بسیاری بر این گمان بودند که با این نوع از مذاکرات، بازار ارز و طلا و بسیاری از بازارهای وابسته دستخوش تحول بزرگی خواهند شد و با سونامی ریزش قیمت ها مواجه خواهند بود. گمانی که به صورت روانی به جامعه نیز سرایت کرده بود و همه منتظر آن اتفاق بزرگ بودند. با طولانی شدن مذاکرات، براساس همان فرمول دیدن کدخدا، نشانه هایی از فروکش کردن هیجانات مشاهده گردید و هر دوره مذاکره به دوره دیگر موکول می شد. طولانی شدن مذاکرات پشت درهای بسته فضای دلسردی را ایجاد کرد. بازرهای سرمایه ای که با هر دوره از شروع مذاکرات واکنش هیجانی از خود نشان می دادند، پس از طی مدتی دیگر رمقی برای بازی با اعداد نداشتند و رکود دامن گیر گسترده تر شد.
شکست و پیروزی، امید و ناامیدی، قطع و وصل مذاکرات، در طول 30 ماه از عمر دولت تمامی نداشتند. مخاطبان و افکار عمومی زل زده به صفحه روزنامه ها و قاب تلویزیون، مانور مذاکره مستقیم با آمریکا را شاهد بودند تا شاید تز روشنفکری که به آزمون گذاشته شده بود، موفق به معجزه آفرینی شود. آیا راه سعادت و رفاه اقتصادی از واشنتگتن می گذشت؟ این سوال با مذاکرات هسته ای با آمریکا می توانست پاسخ درخوری دریافت کند.
دولت به عنوان پیمانکار بزرگ اقتصادی و مجری اصلی بسیاری از طرح های اجرایی ایران، خود نیز اکثر پروژه ها را معطل و در گرو مذاکرات قرار داده بود. مذاکره مستقیم با آمریکا بر سر پرونده هسته ای که گمان می رفت در طول چند ماه به سرانجام برسد، نزدیک به 3 سال از طول عمر دولت یازدهم را به خود اختصاص داد. یک دور مذاکره فرسایشی که همچون عملیات های جنگی در ابتدا شور و هیجان بسیاری میان نیروهاست اما با ورود به عرصه عملیاتی در صورت نبود نقشه و برنامه جدی، کم کم عملیات خسته کننده و فرسایشی می شود، مذاکرات هسته ای نیز به مرحله تمدید و ادامه رسیده بود. اما بالاخره برجام رقم خورد و با قبول محدودیت های متعدد در مسیر پیشرفت هسته ای، وعده رفع تحریم ها نیز داده شد.
با وجود تمامی تبلیغات و شعارها مبنی بر مذاکره مستقیم با واشنگتن، آمریکا در زمان کنونی ثابت کرد آنچه دولت یازدهم به مردم ایران در قبال بهبود فضای اقتصادی وعده داده، عملی نمی شود و دولت ایران وارد سیکل معیوبی شده که برای رسیدن به بهبود اوضاع اقتصادی مجددا باید مذاکره و مراوده صورت گیرد تا امتیازاتی از ایران اخذ و سپس جایزه ای ناهمسان پرداخت شود. در ماه های پیش از اجرایی شدن برجام و تا به امروز مدافعان مذاکره مستقیم که پیش از آن وعده معجزه می دادند، در رسانه های به نظریه پردازی درباره واقع گرا بودن و انتظار معجزه نداشتن پرداختند. بر این اساس، مردم ایران نباید بعد از توافق هسته ای منتظر معجزه و تحقق وعده ها را داشته باشند چرا که این فرآیند زمان بر است و سال ها طول خواهد کشید تا ایران گلستان شود. اما چنین اظهارات و تزهایی در زمانیکه پروژه مذاکره مستقیم با آمریکا مطرح می شد، شنیده نمی شد. کاملا مشخص شد که این پروژه شکست خورده است و مذاکره مستقیم با آمریکا نیز دوای دردهای اقتصادی کشور نیست ولی مدعیان آن حتی حاضر به پذیرش شکست تزهای خود نبودند و به صورت متناقض مردم را به واقع گرایی فرا می خواندند.
گره خوردن سرنوشت کشور به اموری که به کشوری مانند آمریکا مرتبط است، همین خاصیت را نیز در پی دارد و نمی تواند به عنوان راه حل اصلی در حل مشکلات اقتصادی در نظر گرفته شودتکرار موکول شدن شعارها و و عده ها به اقدامات ثانوی دیگر، در مخاطب ایجاد نوعی بدبینی می کند. بدبینی خطرناکی که ممکن از سطح دولت ها به سیستم کشیده شود و هزینه های بی جهتی را تحمیل نظام کند. این نکته را نیز باید در نظر داشت، همانگونه که دستیابی به برجام هزینه ها و محدودیت های بسیاری را به کشور تحمیل کرده، خود نیز به عنوان بمب ساعتی در طول سال های بعد عمل خواهد کرد که هر دولتی براساس هزینه بر بودن ادامه برجام بخواهد زیر برجام بزند، هزینه های به مراتب بیشتری ممکن است برای ایران داشته باشد.
تزریق فضای ناامیدی بسیار خطرناک است. کسانی که مذاکره مستقیم با آمریکا به عنوان تابو در نظر گرفته بودند و شکستن چنین تابویی را اولین و اساسی ترین قدم برای پیشرفت و توسعه کشور ارزیابی می کردند، تجربه 3 سال مذاکره مستقیم و بی واسطه با آمریکا را در حالی مشاهده می کنند، که دستاوردی ملموسی برای ایران به ارمغان نیاورده و حتی مطالبات آمریکا برای محدود کردن ایران افزایش نیز یافته است. این امر تنها یک روی سکه است و در روی دیگر آن، بی اعتمادی و سپس ناامیدی عمومی از عملکرد دستگاه اجرایی کشور را به دنبا ل خواهد داشت. زمانیکه یک دولت بیشتر زمان دوره زمامداری خود را بر پیاده سازی تک پروژه مذاکرات هسته ای و رفع تحریم ها در گفتگوی مستقیم با آمریکا اختصاص می دهد و نتیجه ای ملموسی نیز از این سرمایه گذاری مشاهده نمی شود، آخرین امیدهای افکار عمومی برای بهبود اوضاع اقتصادی به ناامیدی تبدیل می شود و نبود برنامه جایگزین و اقدام فوری برای تسکین این درد نیز، جامعه را به بی تفاوتی سوق خواهد داد.
افزایش بیکاری، ادامه روند رکود اقتصادی، تناسب نداشتن درآمدها و هزینه ها، افزایش معضلات اجتماعی مانند طلاق، اعتیاد و افزایش سن ازدواج، افزایش بزهکاری ها، فاصله طبقاتی آزار دهنده، فقر و نبود عدالت اقتصادی و بدتر از تمامی آنها، نبود اراده ای قوی و برنامه ای جدی برای حل این معضلات علی رغم شعارها و وعده های زیبا و شکست پروژه مذاکره مستقم با آمریکا، تنها و تنها، زمینه را برای شکل گیری تحولات تخریبی و واکنش های هیجانی مخرب نظم و ثبات آماده می سازد. در بهترین سناریو، گرایش به پوپولیسم معیوب اقتصادی و زودگذر می تواند در ادمه شکل گیرد ولی این سیکل معیوب هرگز نمی تواند تا ابد ادامه پیدا کند.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها