روزنامه قانون: اولین دلیل برای این مصاحبه و بهانه آن سالگرد درگذشت کریم کشاورز، نویسنده و مترجميکه در تبعید، کتاب مهم «چهارده ماه در خارک» را نوشت که به موضوع «آفرینش در تبعید» بپردازد و خاطرات تبعیدیانی که در رژیم شاهنشاهی توانسته اند آثار ارزشمند خود را به رشته تحریر درآورند، مرور کند. اما مجموعه ای از اتفاقات پیش بینی نشده، کار گفتوگو با «محمد توسلی» را به تاخیر انداخت .اين تاخير باعث شد تا مصاحبه شونده درباره مفهوم تبعید و تاثیراتی که روی تبعیدیان ميگذارد بيشتر تامل كند. محمد توسلی با توجه به سابقه سیاسی و اجتماعی اش، نیاز به معرفی دوباره ندارد اما این بار از او نه به عنوان یک چهره سیاسی و انقلابی و حتی نخستین شهردار تهران بعد از انقلاب بلکه به عنوان فردی که پیش از انقلاب علاوه بر تحمل زندان با تبعیدیان بسیاری از نزدیک آشنا بوده، خواسته ایم به «قانون» توضیح دهد که در آن روزگار، تبعید چگونه و چرا روی تبعیدیان چنان اثری
ميگذاشت که آنها بخش مهمياز تولیدات ادبی، مذهبی و سیاسی خود را در آن روزها به رشته تحریر درآورند. 12بهمن و آغاز روزهای پیروزی انقلاب ایران و مردم ایران بر سلطنت پهلوی بهانه خوبی شد برای انتشار این گفت و گو با یکی از بازماندگان مبارز قدیميدر دوران پهلوی ، شاید زمانی مناسب تر از 12 بهمن یافت نميشد.
اولین مواجهه مستقیم شما با مسئله زندان و تبعید در چه سالی بود و در آن دوره چگونه به این چالش مهم نگاه ميکردید؟
شرایط قبل از انقلاب، به خصوص در حوالی سالهای 50 که جنبشهای مسلحانه علیه حکومت پهلوی آغاز شده بود، شرایط ویژه ای بود و من در ارتباط با کمک به مجاهدین خلق، به همراه مهندس سحابی و آقایهاشميرفسنجانی بازداشت شدم. با توجه به سوابق مبارزات اجتماعی و سیاسی و این که عمده وقتم را در اروپا و آمریکا صرف تلاشهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی و ایجاد نهادهای مدنی کرده بودم، زندان که به نوعی تبعید اجتماعی محسوب ميشد، فرصت و بهانهای بود برای آشنایی با نهادهایی که در جهت مبارزه با رژیم دست به اقدامات مسلحانه ميزدند. در این مدت تجربه سلولهای دو نفره اوین، اتاقهای عموميزندان قزل قلعه و همراهی با دیگر زندانیان همچون آقایان ربانی شیرازی،هاشميرفسنجانی، مهندس سحابی و جمعی از مجاهدین خلق را داشتم. همچنین در 6 ماهی که در زندان قصر بودم نیز با توده ایها و برخی افراد هیاتهای موتلفه و زندانیان حزب ملل اسلاميهمچون آقای کاظم بجنوردی و دوستانشان آشنا
شدم.
پس در ابتدا، زندان برای شما بیشتر فرصت آشنایی بود تا درگیر شدن با سختیهایش؟
بله، دقیقا! از آن جایی که حکم حبس یک ساله داشتم، این زمان، فرصت مغتنميبود که با افکار گروههای مختلف که آن زمان در زندان به سر ميبردند آشنا شوم. کوشش کردم که با حدود 50 گروه گوناگون سیاسی، اعتقادی و اندیشه ای آشنا شوم و چون جوان بودم، بستر این ارتباط، یادگیری و انتقال اطلاعات دوسویه بود. راستش هیچ گونه خستگی و ناراحتی ای از آن ایام به خاطر ندارم جز این که دنبال یادگیری و یاد دادن بودم و ميخواستم بر اساس آشناییهایی که در این شرایط جسته بودم، زمینهای برای ارائه راهکارهای مفید در سطح اجتماعی و فرهنگی به دست بیاورم. به عنوان نمونه به خاطر دارم که در زندان قزل قلعه با دانشجویانی آشنا شدم که از نظر سطح سواد عموميو بینش مسائل روز جامعه، مطلوب بودند، سعی کردیم با ارائه تحلیلهای تازه از شرایط امروز و راهنمایی آنها به آنها کمک کنیم تا راهکارهای تازه ای برای حل مشکلات جامعه خود پیدا کنند.
از این آشناییها بیشتر توضیح دهید. به نظر ميرسد که بسیاری از چهرههایی که آن زمان فرصت دیدارشان در تبعید یا زندان فراهم ميشد، بخش عمده ای از آثار خود را در فراغت زندان یا تبعید، خلق ميکردند.
این موضوع، بحث قابل ملاحظهای است چون ساخته شدن شخصیت اجتماعی من بیشتر تحت تاثیر آثاری است که بخشی از آنها در دوران تبعید و زندان خلق و تولید شده اند. شاید اگر کميبه عقب برویم، مهمترین آثاری که در دوران دانشجویی روی من اثر گذاشت، آثار مهندس بازرگان بودند که بخشی از آنها را در دوران زندان خود در فاصله سالهای 34 تا 35، مربوط به فعالیتهای نهضت مقاومت ملی، به رشته تحریر درآورده بودند. بخش دیگر این آثار که در سالهای 42 تا 45 خلق شده نیز از کتابهای مهم مهندس بازرگان به شمار ميروند که از آن میان ميتوانم به کتاب «ترمودینامیک» ایشان اشاره کنم که یک کتاب علمياست و در سطوح دانشگاهی تدریس ميشد. این کتاب حاصل یادداشتهای پراکنده ای است که او در سالها مطالعه، فراهم کرده بود و در زندان، این فرصت را یافت تا با تعمق، مطالعه و نگرش دوباره به آنها، به صورت کتاب آماده چاپ کند. اثر «عشق و پرستش» که با آثار «راه طی شده» و «ذره بی
انتها» در جلد یکم مجموعه آثار ایشان منتشر شدهاند، سه اثر پایه مهندس بازرگان به شمار ميروند که روی جوانان تاثیر ویژه ای گذاشتند. به اعتقاد من، خود مهندس بازرگان با آن شخصیت والایی که داشت به محض قرار گرفتن در فضای تبعید و زندان، توان مضاعفی ميیافت و ميتوانست آثاری خلق کند که از عمق وجودش نشات گرفته بود و روی مخاطب تاثیر فوق العاده ميگذاشت. یکی دیگر از آثاری که او توانسته بود در زندان تولید کند، مجموعه بررسیهای او و مهندس سحابی در دوران زندان مبارزات نهضت مقاومت ملی بود؛ این کتاب که بعدها با نام «احتیاج روز» در مجموعه آثار هشتم منتشر شد، نگاهی موشکافانه به وضعیت روشنفکری و روشنفکران در ایران است و پاسخ به پرسشهایی از این دست که «چرا نميتوانیم به صورت گروهی و جمعی عمل کنیم؟» و «چرا تکرویها، خودخواهیها و خودبزرگبینیها وضعیت فعالیت ما را در مقابل نهاد حاکمیت به چالش ميکشد؟» این کتاب همان طور که از نامش پیداست، هنوز هم احتیاج روز ماست.
خاطرم هست که در جشن عید فطر سال 1346 ایشان در دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران در کرج این سخنرانی را ارائه دادند. انگار همین دیروز بود که من در آن جشن عید فطر انجمن اسلاميدانشجویان شرکت کردم و شاهد بودم که چطور مهندس بازرگان بی آن که نامياز مصدق ببرد، با گفتن این جمله که «همان پیرمرد...» باعث شد تمام شرکت کنندگان به احترام مصدق بایستند و یاد و خاطره اش را زنده کنند. از خاطرمان نرود که در آن زمان یعنی بعد از کودتا، بردن نام مصدق خط قرمز محسوب ميشد. این کتاب راهبردی هنوز هم بعد از 50 سال که از نگارش آن در زندان ميگذرد، مسائل روز جامعه روشنفکران ایران و مبارزان جامعه را به خوبی مورد بررسی قرار ميدهد و به ما ميگوید که چرا مبارزات نتوانسته ما را به سمت تحولات اجتماعیای که در پی آن هستیم، سوق دهد. خودِ من تا به حال در دو یادداشت تفصیلی، شرح دادهام که چطور این نوشته ایشان در زندان،
ميتواند به صورت یک راهنمای عملی برای امروز جامعه ما باشد.
به نظر ميرسد که مهندس بازرگان یکی از شخصیتهای کلیدی پیش از انقلاب هستند که در دوره زندان و تبعید، آثار فراوانی را به رشته تحریر درآورده اند؟ آثاری که در این شرایط تولید شده بودند، چطور ميتوانستند روی قشرهای مختلف جامعه آن زمان تاثیر بگذارند؟
همین تجربه را در دوران فعالیت نهضت آزادی داشتیم، در اول بهمن 1341 رهبران و جمعی از فعالان بازداشت شدند چرا که در آستانه انقلاب شاه و ملت با انتشار بیانیه ای به تبیین اهداف واقعی شاه از این تصمیم دست زده بودند و بلافاصله همگی بازداشت شدند. فهرست آثار مهندس بازرگان در فاصله سالهای 42 تا 45 نشان ميدهد که ایشان در این دوره لااقل 16 اثر کلیدی خود را به رشته تحریر درآورده اند که برخی از آنها، از آثار کلیدی و راهبردی به شمار ميروند. حتی دفاعیات ایشان در دادگاه نظاميکه بعدها تحت عنوان «چرا ما دچار استبداد شده ایم؟ و چرا با استبداد مخالفیم؟» در مجموعه ششم آثار به چاپ رسیده، حکایت از آن دارد که حتی دفاعیات اظهار نشده ایشان در دادگاه هم ميتواند ما را در حل پیچیده ترین مسائل روز کشور کمک کند. ایشان در آن کتاب به جوانان همعصر خود نشان داد که چرا فرهنگ استبدادی یکی از
ریشههای توسعه نیافتگی جامعه ما را تشکیل ميدهد و چطور باید با آن مقابله کرد و مغلوبش ساخت. در این 16 جلد کتاب ميتوان سراغ کتابی چون «سازگاری ایرانی» را گرفت که به بررسی روحیات ملت ایران اختصاص دارد یا ميتوان اثر «سیر تحول قرآن» را که در مجموعه آثار 12 و 13 آمده است، جستوجو کرد که در تبعید نوشتهاند. نگارش این اثر مربوط به زمانی است که به دلیل مشکلات پیش آمده با مدیران زندان قصر، ایشان و جمعی از دوستانشان را به زندان برازجان فارس تبعید کردند و مهندس بازرگان در شرایط بسیار سخت تبعید، قرآن را رها نکرده و بلکه به سیر و سلوک در آن پرداخته اند. «سیر تحول در قرآن» کتابی است که نشان ميدهد، قرآن کلید وحی الهی است؛ اثری نوشته شده توسط بشر نیست و از یک قانونمندی ویژه در سبک و محتوا برخوردار است. مهندس بازرگان در روزهای سخت تبعید برازجان با محاسبات و جداول و نمودارهای ریاضی قانونمندی نه تنها سیر تحول لفظی قرآن را مورد بررسی قرار
دادند بلکه سیر تحول موضوعی آیات را هم کنکاش کرده اند. این اثر در سالهای اخیر توسط پروفسور بهنام صادقی، استاد دانشگاه استانفورد آمریکا، به روش سبک سنجی صحت مطالعات سیر تحول قرآن را مورد ارزیابی و تایید قرار داده است. این 16 اثر بازرگان همگی در یک ویژگی خاص مشترک هستند که از فرصت تبعید و زندان و شرایط سخت آن به وجود آمده اند و به اعتقاد من، هر متفکری که در چنین شرایطی قرار ميگیرد، ميتواند آثاری متفاوت با آثار روزهای رهاییاش خلق کند که ماندگاری خاصی داشته باشد.
به نظر ميرسد که در آن دوران، تبعید، حکميبرای ایجاد تنهایی اجتماعی فرد بوده تا با دور کردن او از جامعه، خانواده و محل زندگیاش، زمینه در هم شکستن مقاومتش را فراهم کنند. فکر ميکنید، فردی که در چنین شرایطی قرار ميگیرد، چطور ميتواند به آفرینش در حوزههای مختلف دلخوش باشد؟
کسانی که این افراد را روانه زندان ميکردند یا به تبعید ميفرستادند، به دنبال شکستن فرد بودند. آنها فرد را از محیط جامعه، خانواده و بستر زندگی خود دور ميکردند تا دیگر نتواند در جامعه پیرامونی اش تاثیرگذار باشد و دور بودنش از جامعه و خانواده زمینهای شود که به تدریج از لحاظ روحی و جسميضعیف شود. چنین موقعیتی از نظر من باید به شکل یک جنگ روانی مورد تحلیل قرار بگیرد چرا که بدون تردید اگر فرد تبعیدی، فردی که به زندان افتاده، آمادگیهای لازم را نميداشت، در طولانی مدت تحت فشار قرار ميگرفت و تسلیم ميشد. در این میان افرادی که روحیه بالا، ایمان قوی، توکل به خدا و پایبندی به ارزشهای الهی داشتند تسلیم چنین پروژه ای نشدند و جنگ روانی نتوانست روی آنها تاثیر بگذارد. این در حالی است که آنها حتی از این شرایط سخت بیشترین بهره را برده و سعی کردند در جایگاهی قرار بگیرند که تا پیش از آن،
امکانش را نداشتند. متوجه منظورم هستید؟ برخی از این تبعیدیها یا زندانیها، با ورود به فضای سخت زندان و تبعید، بخشی از موتورهای وجودیشان، که در شرایط عادی فعال نیست، روشن ميشود و ميتوانند از تمام ظرفیت خود استفاده کنند.
خود شما هم که زندان را به نوعی تبعید اجتماعی ارزیابی ميکنید، چنین تجربه ای داشته اید؟
خود من در چنین شرایطی قرار گرفته ام و آن فضا را با گوشت و پوست و استخوان تجربه کرده ام و توانسته ام حتی در دورههایی کل قرآن را مرور کنم و از تعمق و تامل در مفاهیم آن، به تابلویی منسجم از کلام الهی در ذهنم برسم و به صورت راهبردی به پیامهای قرآن توجه کنم. تصویری که من از قرآن در روزهای زندان به دست آوردم، هیچگاه در مراجعههای پراکنده روزمره قابلیت به دست آمدن، نداشت. این تجربه برای بسیاری از فعالان فرهنگی ما در رژیم پهلوی اتفاق افتاده؛ حتی مرحوم طالقانی هم در فاصله سالهای 45-42 که در زندان بودند، این فرصت را یافتند که کتاب ارزشمند «پرتویی از قرآن» را تکمیل و تدوین کنند. این تفسیر خاص و متفاوت از قرآن که حاصل جلسات ایشان در مسجد هدایت بود و نسلهای بسیاری را در محدوده دهههای20 و 30 تربیت کرد، پس از چاپ توانست تاثیر شگرفی بر فعالان اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کشور بگذارد.
بخش عمده ای از احکام صادر شده برای روحانیون در دوره پهلوی نیز، تبعید بود، چرا حکومت به جای زندان از حکم تبعید استفاده ميکرد؟
در سالهای قبل از انقلاب، ساواک کوشش ميکرد به جای زندانی کردن روحانیون، به آنها حکم تبعید بدهد. توجه داشته باشید که در آن شرایط صدور حکم زندان برای روحانیون، خصوصا بعد از 15 خرداد 42، هزینه بردار بود و حکومت بسیاری از روحانیون سیاسی را به نقاط دور افتاده کشور تبعید ميکرد. در همین دوره، آیت ا... خمینی ابتدا به بورسای ترکیه و سپس به نجف تبعید ميشوند، آیت ا... طالقانی به کرمان، آیت ا... منتظری به شهرهای مختلف و نهایتا به سقز و... . در این دوره، روحانیون تبعیدی روی جامعه شهری تبعیدگاه خود تاثیرات اجتماعی و فرهنگی فراوانی داشتند که برای حکومت آثار منفی به همراه داشت و گاه حتی به جنبشهای اجتماعی ختم ميشد، همچنان که حضور آیت ا... منتظری در کردستان به تحولات اجتماعی و سیاسی آن منطقه کمک فراوانی کرد. خاطره ای دارم از مرحوم احمدعلی بابایی که یکی از تجار بازار بودند و از وظایفشان این بود که در دوران تبعید به خانواده
تبعیدیان و شخص تبعید شده سرکشی کنند؛ در این سرکشیها، مرحوم علی بابایی، سعی در بهبود روحیه و کمک به حل مشکلات تبعیدیها و خانوادههایشان داشتند. حضور چنین افرادی در بطن جامعه آن روزگار نشان ميدهد که هر تبعیدی به ایجاد پدیدههای اجتماعی ختم ميشد که شخص تبعیدی در راس آن قرار ميگرفت و نه تنها روی جغرافیای تبعیدگاه تاثیر ميگذاشت بلکه در ایجاد گروههایی که برای سرکشی به تبعیدگاهها ميرفتند، نقش داشت. به طور طبیعی این افراد در دوران تبعید خود، مطالعه داشتند، تحقیق ميکردند و مجموعه فعالیتهایشان به ایجاد زمینه تحولات فرهنگی، اجتماعی و بعضا سیاسی ختم ميشد.
به نظر ميرسد این تاثیر به حدی است که برای ما که با فاصله بسیار زیاد از آن روزها ایستاده ایم، نام شهرهای تبعیدگاهی آشناتر از شهرهای همجوارشان است، مثلا تبعید آیت ا... مدرس به کاشمر، شهر کاشمر را در خراسان به یکی از شهرهای مهم در آن منطقه بدل ميکند.
برای این که پاسخ به چنین سوالی مستند باشد، بد نیست به گزارش فعالیت جمعیت دفاع از آزادی و حقوق بشر مراجعه کنید که در سال 1356 و همزمان با باز شدن فضای سیاسی کشور تشکیل شد. دفتر این جمعیت در ابتدای خیابان قبا بود و مهندس بازرگان دبیرکلی این جمعیت را بر عهده داشت. یکی از وظایف این جمعیت، پرداختن و رسیدگی کردن به مشکلات و مسائل تبعیدیها، بازداشتیها و زندانیها در سراسر ایران بود و شما ميتوانید مجموعه مکاتباتی که با این مرکز شده را در دفتر دوم جلد نهم مجموعه آثار نهضتآزادی ایران مشاهده کنید. در این کتاب، مجموعه اقدامات جمعیت به تفصیل آمده و نشان ميدهد که چهرههایی چون آیت ا... خامنه ای، آیتا... محمدی گیلانی و... زمانی که در تبعید بوده اند در نامههایشان چه درخواستهایی را مطرح کرده اند و جمعیت چه خدماتی به آنها ارائه داده است و پیامد این تلاشها چه تاثیری در توسعه جنبش اجتماعی داشته است.
به اعتقاد شما، تبعید در آن دوره، یک حکم فردی بود یا اجتماعی و فکر ميکنید تاثیر چنین احکاميروی تفکری که این احکام را صادر ميکرد چه بود؟
ظاهر تبعید، حکميفردی است اما تاثیرش یک مسئله اجتماعی است. درست است که در ظاهر فردی تبعید ميشد اما واقعیت این است که دستگاه، سعی در تبعید یک گفتمان و یک فکر داشت. اگر مدرس به کاشمر تبعید شد، برای در انزوا قرار دادن فکر و اندیشه اش بود و طبعا حضور او در این شهر کوچک هم جریانی اجتماعی را به راه انداخت. در تبعید، جریانی اجتماعی به محاق ميرود و تاثیرش را روی تبعیدگاه خود ميگذارد؛ فضای اجتماعی شهر تبعیدگاه را تکان ميدهد، حساسیتهای عموميو اجتماعی را در مردم به وجود ميآورد و باعث ميشود که در خاطره جمعی مردم نام شهر باقی بماند چرا که حالا هم عرض نام شخصی شده که در آنجا تبعید بوده است. اما به نظر ميرسد که در اواخر آن دوره حکومت به تجربه دریافته بود که با تبعید نميشود فکری را سرکوب کرد.
دیدگاه تان را بنویسید