سرویس سیاسی فردا - هنگامی که ایران درگیر مذاکرات هستهای با ۵ قدرت جهانی بود و گفتگوهایی نیز با طرف آمریکایی برای حل و فصل پرونده هستهای ایران صورت میگرفت، سفارت امریکا در هاوانا بازگشایی شد. این همزمانی موجب گردید تا برخی فصلینو در آمریکاستیزی ایران و کوبا متصور گردند. برای بررسی این مساله در روزهای آخر مهرماه گپی مفصل با عبدالحمید شهرابی کارشناس مسائل آمریکای لاتین و هماهنگکننده کمپین همبستگی با ایران انجام دادیم که خلاصهای از آن به مناسبت یومالله ۱۳ آبان روز استکبارستیزی تقدیم میگردد.
ایران و کوبا، کانون نهضتّهای مقاومت
نهضتهای مقاومت در جهان معاصر دو کانون چشمگیر داشتهاند ایران و کوبا. در منطقه جهان اسلام و خاورمیانه. گروههای مقاومتی مانند حزب الله لبنان، حماس و دیگر گروهّهای فلسطینی و همینطور قیام مردمی در یمن، بحرین وکشورهای اسلامی همگی متاثر از انقلاب اسلامی مردم ایران هستند. کانون دیگر، کوبا در منطقه آمریکای لاتین است. قرار بود انقلاب کوبا منزوی شود و شکست بخورد، اما امروز شاهد هستیم انقلاب کوبا، بسط و گسترش پیدا کرده است. از اواخر دهه 1990 میلادی تغییر و تحولات تاریخی نمود بیشتری یافته است. مشخصا پیروزی چاوز در انتخابات مردمی ونزوئلا نمونهای از آن است. که این روند در منطقه آمریکای لاتین گسترش پیدا می کند.تاثیر این جنبشهای مقاومت صرفا به آمریکای لاتین و منطقه خاورمیانه محدود نمی شود. شما جنبش های اجتماعی وسیعی را در اروپا میبینید. جنبش های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را در آمریکا داریم که در جریان جنبش وال استریت و اشغال مراکز صنعتی و نظامی ایالت متحده بروز پیدا کرد، افت کرد ولی هنوز ظرفیت و پتانسیل دارد.
هدف و کارکرد تحریم اقتصادی مانند جنگ نظامی است
تحریم های اقتصادی علیه ایران و کوبا هدف مشخصی داشت. قرار بوده این انقلاب ها را از پای در بیاورد و موجب تغییر نظام و رژیم شود. محاسبات این نظامها و رفتار انها را تغییر دهد. ملت ها را خسته کند. در حقیقت ابزاری بوده و هست برای سرکوب انقلاب. هیچ تمایزی بین جنگ سخت از نظر کارکرد و تحریم وجود ندارد. در جنگ سخت هدفی که دنبال می شود سرکوب ملت مبارز و انقلاب با اسلحه و بمب است. تحریم به شیوه دیگری این کار را میکند، با گرسنگی و سلب امکانات بهداشتی، دارو، غذا و... .
تحریم کوبا که بهتر است به آن محاصره اقتصادی بگوییم قرار بود نظام کاسترو را از بین ببرد و با یک رژیم وابسته جایگزین کند. بعد از 5 دهه نظام سلطه به این هدف نرسیده است. این ناتوانی در مورد انقلاب ایران هم صدق میکند. بر اساس واقعیات و اسناد غیرقابل انکار هدف از تحریم ایران تغییر نظام در جمهوری اسلامی و تغییر نظام ولایت فقیه و از بین بردن نهادهای انقلابی مثل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. باید پرسید به کدام یک از این اهداف رسیده است؟ آیا ایران یک نیروی شکست خورده و به زانو در آمده بود که مجبور به مذاکره شد؟ یا نظامی متکی بر ملتی ایستاده که مقاومت کرده، شهید داده و انرژی هستهای را علیرغم همه فشارها توسعه داده است. در زمینههای مختلف علمی، پژوهشی دستاورد کسب کرده، انقلاب خود را توانسته حفظ کند. توانسته انقلاب را به معنی واقعی کلمه در منطقه گسترش دهد. ما از موقعیت ضعف، در این معادله و معامله قرار نگرفتهایم. اینکه چه واکنشی نشان دادیم و نتایجی کسب کردیم بحثش جدا است. وقتی صحبت از لغو تحریمهای کوبا و لغو تحریمهای ایران میشود خود حکایت دارد از اینکه این سیاست شکست خورده است. اوباما در مورد ایران میگوید،
«اگر می توانستیم تک تک پیچ و مهره های صنعت هسته ای را باز می کردیم.» بی انصافیاست که بگوییم چنین اتفاقی رخ داده است. یادر مورد کوبا می گوید، ما رفتیم که کوبا را منزوی کنیم، اتفاقی که رخ داد این بود که خود ما منزوی شدیم.
کوبا بهدنبال مذاکره و رابطه با آمریکا بود
یک وجه تشابه ایران و کوبا قطع رابطه دو کشور با آمریکاست. . لکن وجه تمایز این است که از ابتدایی که این قطع ارتباط رخ میدهد، کوبا خواستار برقراری ارتباط است، البته با حفظ استقلال و حق حاکمیت ملت کوبا. کوبا در دهه 1980 میلادی، 380هزار سرباز را می فرستد آنگولا و علیه رژیم آپارتاید میجنگد. در این جریان دو هزار و 400تا هم شهید داده و قبرستان شهدای بینالمللی هم در این کشور وجود دارد.بعد از اینکه رژیم آپارتاید را شکست میدهند، مذاکره شروع میشود. همه دنیا میدانند که علاوه بر مبارزات مردم آفریقا یک عامل اصلی در شکست اپارتاید، کوبا است. ارتش کوبا رفت آنجا در حالیکه شوروی این عملکرد را نداشت.
از زاویه دیگری نگاه کنیم. ما در فرهنگمان از دست دادن با دشمن تلقی خودمان را داریم. نمیتوانیم به کسان دیگری ایراد بگیریم که چرا فرهنگ ما را نداشته و دست میدهید. دست میدهد ولی یک میلیمتر هم عقب نمینشیند. لبخند میزند اما عقبنشنی نمیکند. ایراد از آنجاست که شما دست بدهید و لبخند بزنید و ضمن آن از مواضع انقلاب عقب بنشینید.
آمریکا امروز هم یک نظام سلطهگر است
آمریکا یک نظام سلطهگر است. این برچسب و اتهام نیست. آمریکا تنها نظامی است که رئیس جمهورش لیستی دارد و شخصا دستور میدهد که افرادی که نامشان در آن لیست است را با بمبارانهای هواپیماهای بدون سرنشین بکشند. آمریکا پشت جنگ عربستان علیه ملت یمن است. پشت همه گروههای تروریستی است. علت فقر و عقب افتادگی آفریقا و آسیا ناشی از سلطه آمریکا است. چنین نیرویی را بزک کردن و دوست جلوه دادن و قابل اعتماد جلوه دادن و در افکار عمومی موجه جلوه دادن مصداق بارز نفوذ تبلیغات دشمن است.
اگر برای برجام برنامهاقتصادی نداشته باشیم هدف نفوذ اقتصادی میشویم
فرض کنیم که پس از برجام تحریمها برداشته میشود ولی برنامه تدوین شده شما برای جذب سرمایه خارجی چیست؟ ما با ایالت متحده آمریکا و کشورهای اروپایی تمام دوره پهلوی روابط اقتصادی خوبی داشتیم. کدام حوزهها از صنعت ما را آنها ساختند؟ به آفریقا و آمریکای لاتین نگاه کنیم، آمریکای لاتین حیات خلوت آنها بود. تمام کشورهای آمریکای لاتین را تحت سلطه داشتند. حکومتهایشان را تعیین می کردند. کدام صنعت را در این کشورها کمک کردند. کدام خط تولید را راه انداختند؟ خط مشی نظام سلطه کمک به ایجاد بنیه اقتصادی کشورهایی که به دنبال سلطه بر انها است، نیست. اینها شعار نیست. واقعیتی است که باید آنرا دید. نظام سلطه از رابطه اقتصادی و تجاری به دنبال سلطه اقتصادی است.
باید به ضعف دیپلماسی کشور در عرصه جهانی غلبه کنیم
کوبا از 1992 طی 14 نوبت در مجمع عمومی سازمان ملل قطعنامه پیشنهاد میکنند و میگوید که ما مظلومانه تحت محاصره اقتصادی هستیم و از نمایندگان دنیا میخواهد که این محاصره ظالمانه را محکوم کنند. به غیر از آمریکا و اسرائیل و یکی دو کشور دیگر که جای آنها را در نقشه جهان به سختی میتوان پیدا کرد همه به نفع کوبا رای میدهند. چرا این رأی را ما نداریم؟ما کمتر مظلومیم؟ مسلما نه، ما هم مظلومیم. اما آنها توانستند با اتکا به دیپلماسی عمومی از خود آنچنان دفاع کنند که چنین تأثیری بر افکار عمومی جهان بگذارد. ما هم میتوانیم و باید اینگونه عمل کنیم تا بر ضعف دستگاه دیپلماسی غلبه کنیم.
دیدگاه تان را بنویسید