اخراج شوروی از افغانستان میراث عمویم بود

کد خبر: 443545

زمانی­که ارتش سرخ، افغانستان را به اشغال خود درآورد، دنیا بر این گمان بود که شکست دادن چنین ارتش قدرتمندی محال است؛ اما عموی من در آن زمان با یک گروه اندک که روز به روز نیز به تعدادشان افزوده می­شد در برابر دشمن خود قدم علم کردند.

اخراج شوروی از افغانستان میراث عمویم بود

سرویس بین الملل فردا ؛ «زبیر مسعود»، از یک خانواده سیاسی و نظامی معتبر در افغانستان است. او نوه رئیس جمهور سابق افغانستان برهان ­الدین ربانی و برادرزاده یک مبارز افسانه­ای یعنی احمد شاه مسعود. معروف به شیر دره پنجشیر است. احمد شاه مسعود یکی از نیروهای ارزشمند افغانی بود که در شکست اتحاد جماهیر شوروی نقش فراوانی داشت. او همچنین در جبهه­ای به رهبری آمریکا در مبارزه با طالبان، پیش از اشغال افغانستان نیز حضور فعالی داشت. وی دو روز پیش از حملات 11 سپتامبر در یک عملیات تروریستی توسط گروه طالبان کشته می­شود. حالا زبیر مسعود، برادرزاده احمد شاه مسعود و یکی از مشاوران فعلی امنیت ملی افغانستان حاضر شده است با «مایالیوتو» از مجله دیپلمات به گفت­وگو بنشیند.

پدر و عموی شما هر دو از مجاهدین افغانی محسوب می­شدند و هردو در مبارزه با شوروی پیشقدم بودند. می­توانید کمی از دوران کودکی­تان بگویید؟

مثل میلیون­ها افغان دیگر، پدر و مادرم مجبور شدند پیش از به دنیا آمدن من به پیشوار پاکستان مهاجرت کنند. جنگ در افغانستان زندگی را برای ما در این کشور به شدت سخت کرده بود. از این رو مجبور به ترک کشور شدیم و به این طریق کودکی من در چندین کشور گذشت. در اوایل دهه 90 اما پدربزرگم برهان­الدین ربانی، رئیس جمهور افغانستان شده بود. اما برای مدت کوتاهی به کابل نقل مکان کردیم تا اینکه طالبان به پشت مرزهای این شهر رسید. به دلیل بالا گرفتن جنگ در سال 96، ما دوباره مجبور به ترک کابل شدیم. یک سال پس از آن دنیا شاهد نوع جدیدی از جنگ در افغانستان بود که تا به امروز نیز ادامه داشته است.

از عموی خود چیزی در خاطرت هست؟ مهمترین میراث وی چه می­تواند باشد؟

عموی من یک انقلابی بود. زمانی­که ارتش سرخ، افغانستان را به اشغال خود درآورد، دنیا بر این گمان بود که شکست دادن چنین ارتش قدرتمندی محال است؛ کشوری که به بمب­های اتمی مجهز است و هزاران هزار سرباز پیاده نظام نیز دارد. اما عموی من در آن زمان با یک گروه اندک که روز به روز نیز به تعدادشان افزوده می­شد در برابر دشمن خود قدم علم کردند و با استفاده از تاکنیک­های جنگی پارتیزاتی در نهایت موفق شدند ارتش سرخ را در سال 1989 از کشور بیرون کنند. یک سال بعد اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید آنچنان که دیوار برلین.

همه این اتفاقات از افغانستان آغاز شد، از گروهی کوچک که به خودشان ایمان داشتند، به رغم اینکه برخی کار آن­ها را عبث و بیهوده می­دیدند. در این رابطه می­توانم بگویم این مهمترین میراث عموی من بوده است. عمویم به من یاد داد حتی در سخت­ترین شرایط امید خود را از دست ندهم.

آخرین تصویری که از عمویم در خاطرم مانده به زمانی بازمی­گردد که ما در کابل بودیم. این تصویر به یک شامگاه پاییزی در اواسط جنگ با طالبان در 1995 مربوط می­شود. او برای چندین ساعت در خانه ماند، شامش را خورد و پس از گفت­وگو با پدرم دوباره به میدان جنگ بازگشت. این آخرین و تنهاترین برخورد من با عمویم است.

پدربزرگ شما هم در تاریخ، عنصر اساسی پازل سیاسی افغانستان به حساب می­آید. دیدگاه پدربزرگتان در مورد افغانستان و آینده کشور چه بود؟

او یک دولتمرد واقعی بود. او یک چهره دانشگاهی و سیاسی بود که همواره در کنار مردمش قرار داشت. او اعتقاد داشت باید افغانستان متحد و آزاد باشد. در دیدگاه سیاسی وی این باور وجود داشت که در امور داخلی افغانستان هیچ کشور خارجی نباید مداخله کند. او در برابر هرگونه قومیت­گرایی می­ایستاد و از زمانی که کار سیاسی خود را آغاز کرد هدف نخست وی این بود که مردم را با یکدیگر متحد کند. او با این باور با همه گروه­های مختلف با هر قومیتی همکاری می­کرد. با این مرام نیز به مبارزه سیاسی با ارتش سرخ پرداخت. وی سپس برای مبارزه با طالبان و القاعده نیز به همین شیوه متوسل شده بود.

خانواده شما به حزب جماعت اسلامی تعلق دارد. این حزب توسط پدربزرگ شما بنیان گذاشته شده است. این حزب، در زمره احزاب میانه­روی اسلام­گرا به حساب می­آید. ایدئولوژی این حزب را امروزه چگونه ارزیابی می­کنید؟

حزب جماعت اسلامی یک حزب اسلام­گرا است اما از زمان تاسیس خود مدام دست به اصلاح مرام و ایدئولوژی خود زده است. جوانان بسیاری جذب این حزب شده­اند و این حذب نیز ناچار دست به اصلاح ایدئولوژی خود زده و مدرن­تر شده است.

بیش از 60 درصد جمعیت افغانستان زیر 25 سال هستند. آیا این جوانان به سیاست علاقه­ مندند؟ به نظر شما چه مسایلی برای آن­ها از اهمیت بیشتری برخوردار است و چه مباحثی آن­ها را تحت تأثیر قرار می­دهد؟

جوانان در افغانستان نقش بسیار مهمی ایفا می­کنند. کشور روی این­ها حساب ویژه­ای باز می­کند. جوانان در واقع محرک اقتصادی و عامل اصلی تامین نیروی نظامی این کشور به حساب می­آیند. ما اشتیاق جوانان افغانی را در انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته افغانستان مشاهده کردیم. جمع کثیری از رای دهندگان،زنان و جوانان این کشور بودند که به پای صندوق­های رای آمدند. اما همین جمعیت بزرگ می­تواند مایه نگرانی هم باشد. این جوانان تغریبا بدون شغل و کاروبار اقتصادی هستند، از زمانی هم که امریکا و کشورهای متحد امریکا این کشور را ترک کردند، بسیاری از شرکت­های خارجی، افغانستان را ترک کردند و جمعیت بسیاری به خیل بیکارها اضافه شد. باید بگویم این جوانان مترمد فرصتی هستند تا وارد بازار کار شوند. معتقدم اگر به این جوانان توجهی نشود و به امان خدا رها شوند، این جمعیت بیکار راه دیگری برای امرار معاش پیدا خواهد کرد که مطمئنا دود آن به چشم همه ما خواهد رفت. این بیکاری می­تواند در نهایت تبدیل به بزرگترین مشکل امنیتی افغانستان شود. گروه­های شبه نظامی به شدت روی این موضوع مشغول به کار هستند و خوب می­توانند این جوانان را جذب گروه خود کنند.

مردم چگونه می­توانند بیشتر در سایت دخیل شوند؟ آیا فکر می­کنید احزاب قدیمی برای جوانان افغانی اصلا جذابیت دارد؟

این حکومت در پی این امر است تا سیاست را برای جوانان جذابتر کند. جوانانی که در خارج از کشور تحصیل کرده و به کشور باز می­گردند اولویت نخست برای این جذابیت محسوب می­شوند. این افراد نگاه بهتری به مسایل و مشکلات افغانستان دارند و نیروی خوب سیاسی به حساب می­آیند.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها