اخراج شوروی از افغانستان میراث عمویم بود
زمانیکه ارتش سرخ، افغانستان را به اشغال خود درآورد، دنیا بر این گمان بود که شکست دادن چنین ارتش قدرتمندی محال است؛ اما عموی من در آن زمان با یک گروه اندک که روز به روز نیز به تعدادشان افزوده میشد در برابر دشمن خود قدم علم کردند.
سرویس بین الملل فردا ؛ «زبیر مسعود»، از یک خانواده سیاسی و نظامی معتبر در افغانستان است. او نوه رئیس جمهور سابق افغانستان برهان الدین ربانی و برادرزاده یک مبارز افسانهای یعنی احمد شاه مسعود. معروف به شیر دره پنجشیر است. احمد شاه مسعود یکی از نیروهای ارزشمند افغانی بود که در شکست اتحاد جماهیر شوروی نقش فراوانی داشت. او همچنین در جبههای به رهبری آمریکا در مبارزه با طالبان، پیش از اشغال افغانستان نیز حضور فعالی داشت. وی دو روز پیش از حملات 11 سپتامبر در یک عملیات تروریستی توسط گروه طالبان کشته میشود. حالا زبیر مسعود، برادرزاده احمد شاه مسعود و یکی از مشاوران فعلی امنیت ملی افغانستان حاضر شده است با «مایالیوتو» از مجله دیپلمات به گفتوگو بنشیند.
پدر و عموی شما هر دو از مجاهدین افغانی محسوب میشدند و هردو در مبارزه با شوروی پیشقدم بودند. میتوانید کمی از دوران کودکیتان بگویید؟
مثل میلیونها افغان دیگر، پدر و مادرم مجبور شدند پیش از به دنیا آمدن من به پیشوار پاکستان مهاجرت کنند. جنگ در افغانستان زندگی را برای ما در این کشور به شدت سخت کرده بود. از این رو مجبور به ترک کشور شدیم و به این طریق کودکی من در چندین کشور گذشت. در اوایل دهه 90 اما پدربزرگم برهانالدین ربانی، رئیس جمهور افغانستان شده بود. اما برای مدت کوتاهی به کابل نقل مکان کردیم تا اینکه طالبان به پشت مرزهای این شهر رسید. به دلیل بالا گرفتن جنگ در سال 96، ما دوباره مجبور به ترک کابل شدیم. یک سال پس از آن دنیا شاهد نوع جدیدی از جنگ در افغانستان بود که تا به امروز نیز ادامه داشته است.
از عموی خود چیزی در خاطرت هست؟ مهمترین میراث وی چه میتواند باشد؟
عموی من یک انقلابی بود. زمانیکه ارتش سرخ، افغانستان را به اشغال خود درآورد، دنیا بر این گمان بود که شکست دادن چنین ارتش قدرتمندی محال است؛ کشوری که به بمبهای اتمی مجهز است و هزاران هزار سرباز پیاده نظام نیز دارد. اما عموی من در آن زمان با یک گروه اندک که روز به روز نیز به تعدادشان افزوده میشد در برابر دشمن خود قدم علم کردند و با استفاده از تاکنیکهای جنگی پارتیزاتی در نهایت موفق شدند ارتش سرخ را در سال 1989 از کشور بیرون کنند. یک سال بعد اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید آنچنان که دیوار برلین.
همه این اتفاقات از افغانستان آغاز شد، از گروهی کوچک که به خودشان ایمان داشتند، به رغم اینکه برخی کار آنها را عبث و بیهوده میدیدند. در این رابطه میتوانم بگویم این مهمترین میراث عموی من بوده است. عمویم به من یاد داد حتی در سختترین شرایط امید خود را از دست ندهم.
آخرین تصویری که از عمویم در خاطرم مانده به زمانی بازمیگردد که ما در کابل بودیم. این تصویر به یک شامگاه پاییزی در اواسط جنگ با طالبان در 1995 مربوط میشود. او برای چندین ساعت در خانه ماند، شامش را خورد و پس از گفتوگو با پدرم دوباره به میدان جنگ بازگشت. این آخرین و تنهاترین برخورد من با عمویم است.
پدربزرگ شما هم در تاریخ، عنصر اساسی پازل سیاسی افغانستان به حساب میآید. دیدگاه پدربزرگتان در مورد افغانستان و آینده کشور چه بود؟
او یک دولتمرد واقعی بود. او یک چهره دانشگاهی و سیاسی بود که همواره در کنار مردمش قرار داشت. او اعتقاد داشت باید افغانستان متحد و آزاد باشد. در دیدگاه سیاسی وی این باور وجود داشت که در امور داخلی افغانستان هیچ کشور خارجی نباید مداخله کند. او در برابر هرگونه قومیتگرایی میایستاد و از زمانی که کار سیاسی خود را آغاز کرد هدف نخست وی این بود که مردم را با یکدیگر متحد کند. او با این باور با همه گروههای مختلف با هر قومیتی همکاری میکرد. با این مرام نیز به مبارزه سیاسی با ارتش سرخ پرداخت. وی سپس برای مبارزه با طالبان و القاعده نیز به همین شیوه متوسل شده بود.
خانواده شما به حزب جماعت اسلامی تعلق دارد. این حزب توسط پدربزرگ شما بنیان گذاشته شده است. این حزب، در زمره احزاب میانهروی اسلامگرا به حساب میآید. ایدئولوژی این حزب را امروزه چگونه ارزیابی میکنید؟
حزب جماعت اسلامی یک حزب اسلامگرا است اما از زمان تاسیس خود مدام دست به اصلاح مرام و ایدئولوژی خود زده است. جوانان بسیاری جذب این حزب شدهاند و این حذب نیز ناچار دست به اصلاح ایدئولوژی خود زده و مدرنتر شده است.
بیش از 60 درصد جمعیت افغانستان زیر 25 سال هستند. آیا این جوانان به سیاست علاقه مندند؟ به نظر شما چه مسایلی برای آنها از اهمیت بیشتری برخوردار است و چه مباحثی آنها را تحت تأثیر قرار میدهد؟
جوانان در افغانستان نقش بسیار مهمی ایفا میکنند. کشور روی اینها حساب ویژهای باز میکند. جوانان در واقع محرک اقتصادی و عامل اصلی تامین نیروی نظامی این کشور به حساب میآیند. ما اشتیاق جوانان افغانی را در انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته افغانستان مشاهده کردیم. جمع کثیری از رای دهندگان،زنان و جوانان این کشور بودند که به پای صندوقهای رای آمدند. اما همین جمعیت بزرگ میتواند مایه نگرانی هم باشد. این جوانان تغریبا بدون شغل و کاروبار اقتصادی هستند، از زمانی هم که امریکا و کشورهای متحد امریکا این کشور را ترک کردند، بسیاری از شرکتهای خارجی، افغانستان را ترک کردند و جمعیت بسیاری به خیل بیکارها اضافه شد. باید بگویم این جوانان مترمد فرصتی هستند تا وارد بازار کار شوند. معتقدم اگر به این جوانان توجهی نشود و به امان خدا رها شوند، این جمعیت بیکار راه دیگری برای امرار معاش پیدا خواهد کرد که مطمئنا دود آن به چشم همه ما خواهد رفت. این بیکاری میتواند در نهایت تبدیل به بزرگترین مشکل امنیتی افغانستان شود. گروههای شبه نظامی به شدت روی این موضوع مشغول به کار هستند و خوب میتوانند این جوانان را جذب گروه خود کنند.
مردم چگونه میتوانند بیشتر در سایت دخیل شوند؟ آیا فکر میکنید احزاب قدیمی برای جوانان افغانی اصلا جذابیت دارد؟
این حکومت در پی این امر است تا سیاست را برای جوانان جذابتر کند. جوانانی که در خارج از کشور تحصیل کرده و به کشور باز میگردند اولویت نخست برای این جذابیت محسوب میشوند. این افراد نگاه بهتری به مسایل و مشکلات افغانستان دارند و نیروی خوب سیاسی به حساب میآیند.
دیدگاه تان را بنویسید