الف: کارلو پیترو جیووانی گوگلیلمو تابالدو پانزی، مشهور به چارلز پانزی، شهروندی ایتالیایی بود که در ۲۱ سالگی با جیب خالی به کانادا مهاجرت کرد، و پس از مدتی به عنوان، رندترین تاجر در سرتاسر آمریکای شمالی شناخته شد. پانزی در ۱۸۸۲ در پارما ایتالیا به دنیا آمد، در نوجوانی در یک اداره پستی مشغول به کار شد و نامه رسان بود، تا اینکه در دانشگاه ساپینزا شهر رم (قدیمی ترین دانشگاه در اروپا) مشغول به تحصیل شد، و البته که در چهار سال تحصیل پیوسته وقتش را به همراه دوستان خود در باشگاههای شبانه، کافه و اپرا میگذراند.
در ۱۹۰۳ و در ۲۱ سالگی درحالی برای مهاجرت به کانادا سوار بر کشتی شد که تنها ۲ دلارو ۵۱ سنت همراه خود داشت. در کانادا به شیوههای عجیب و مختلف امرار معاش میکرد ولی مهمترین کارش ظرف شویی و پیش خدمتی برای یک رستوران بود، اما پس از مدتی به خاطر تیغ زدن مشتریان از کارش اخراج شد. سپس به مونترال رفت و در بانکی ایتالیایی که به مهاجرین ایتالیایی سرویس میداد، به عنوان دستیار تحویلدار مشغول بکار شد. بانکی که در آن کار میکرد از مردم با وعده سود بالا پول میگرفت ولی با این پول هیچ سرمایه گذاری انجام نمیداد و خیلی زود ورشکست شد و رئیس بانک با مقدار زیادی پول به مکزیک گریخت. پس از تعطیلی بانک، پانزی به شدت محتاج شده بود. به شعبه تعطیل شده بانکی که در آن کار میکرد رفت و در آنجا دسته چکی متعلق به رئیس یک کمپانی پیدا کرد و با جعل امضا برای خود یک چک با مبلغی حدود چهارصد دلار کشید. وی بخاطر این کار دستگیر و به سه سال زندان محکوم شد. پس از آزادی بصورت غیرقانونی به آمریکا رفت و بخاطر سفر کردن بطور قاچاق دوباره دستگیر شد و دو سال دیگر را در زندان گذراند. مدتی پس از آزادی در سال ۱۹۱۸ ازدواج کرد و در مدت چندماه به مشاغل
مختلفی مشغول شد ولی در تمامی آنها ناکام بود. در همان دوران نامهای از یک کشور خارجی بدستش رسید. هنگام باز کردن نامه متوجه وجود کوپن بین المللی پستی در کنار نامه شد. او تاکنون چنین چیزی ندیده بود، درباره آن پرس و جو کرد، این کوپنها در آن زمان در بیشتر کشورها اعتبار داشت. ولی اعتبار آن در کشورهای مختلف متفاوت بود. اینجا بود که اولین ایده کسب درآمد و کلاه برداری چارلز پانزی شکل گرفت.
ویدیویی مستند از زندگی چارلز پانزی
مردم در آن زمان از این کوپنها بجای تمبر استفاده میکردند. پانزی متوجه شد این کوپنها در ایتالیا با یک چهارم قیمت نسبت به آمریکا به فروش میرسد. بلافاصله در آمریکا پول قرض کرد و برای بستگانش در ایتالیا فرستاد و از آنها خواست که کوپنهای خریداری شده را برایش بفرستند. و وارد فعالیتی شد که امروزه در ادبیات اقتصادی به آربیتراژ معروف است. پانزی به سمت ثروتمند شدن پیش میرفت بطوریکه پس از مدتی از همین راه برای خود مغازه باز کرد و حتی افرادی را با کمیسیون بالا برای قرض کردن پول از مردم استخدام کرد. سرمایه او در فوریه ۱۹۲۰ به ۵ هزار دلار (حدود ۵۵ هزار دلار امروزی)، و سه ماه بعد از آن به ۴۲۰ هزار دلار (حدود ۴.۵ میلیون دلار امروزی) رسید. پانزی با سرعتی فوق العاده به سرمایهای بالا رسیده بود. او به قدری از مردم پول گرفته بود که دیگر وقتش را برای سرمایه گذاری صرف نمیکرد. حتی دیگر از ایتالیا هم کوپن پستی نمیخرید. بلکه با پول سرمایه گذاری شده مشتریان جدید، سود سرمایه مشتریان قدیمی تر را میداد. روزانه صدها نفر به دفاتر وی میرفتند و سرمایه گذاری میکردند. مردم داراییهای خود را در گرو او گذاشتند و اکثر آنها سود
خود را برداشت نمیکردند بلکه پول خود را با سودش دوباره سرمایه گذاری میکردند.
پانزی پولهای خود را در بانکی در شهر بوستون گذاشت. موجودی حساب او به قدری بالا رفته بود که میتوانست کل آن بانک را اداره کند. او تا جولای سال ۱۹۲۰ از این طریق میلیونها دلار پول بدست آورد. سرعت درآمد پانزی غیر قابل تصور بود. تنها ایراد طرح پانزی آن بود که تنها راهی که میتوانست وضع موجود را حفظ کند، جذب سرمایه گذار جدید بود. زندگی پانزی مانند پادشاهان شده بود. یک عمارت با تمام امکانات تفریحی در ماسوچوست خرید و حساب هایی را در چندین بانک در سراسر انگلستان باز کرد. پیشرفت سریع پانزی باعث ایجاد شک و شبه بین برخی از همشهریانش در بوستون شد. بطوریکه یک کارشناس مالی ادعا کرد که پانزی دست به کلاه برداری زده، پانزی قدرتمند، بلافاصله از کارشناس مدعی به خاطر تهمت شکایت کرد و برای اعاده حیثیت ۵۰۰۰۰۰ دلار دیگر به جیب زد. به همین دلیل برای مدتی کسی جرات نکرد کار او را مورد بررسی قرار دهد. پانزی به قدری قدرتمند شده بود که حتی یک دلال مبلمان که به طور نسیه به او مبل فروخته بود و به پولش نرسیده بود از او شکایت کرد اما شکایت او هم به جایی نرسید. کم کم روزنامههای آمریکا نسبت به پانزی حساس شده بودند و فعالیتها و
دیدارهایش با مقامات را پوشش میدادند. اما هنوز کسی از کلاه برداری او مطلع نشده بود. دلیل اصلی هم این بود که تا آن زمان هنوز کسی از شیوه او استفاده نکرده بود. شاید در آن زمان هنوز هیچ قانونی هم برای برخورد با پانزی وجود نداشت! زرنگی او آنجا بود که توانسته بود بدون اینکه کسی متوجه شود از ضعف سیستم پست بین المللی استفاده کند. در همان روزها مقالاتی در مطبوعات منتشر شد که عملیات پول سازی پانزی را مورد سوال قرار میداد. و یک کارشناس و روزنامه نگار اقتصادی به نام کلارنس بارون متوجه شد که پانزی با وجودی که سود بالایی به سرمایه گذاران خود میدهد اما با استفاده از شرکت خود سرمایه گذاری نمیکند.
بارون متوجه شده بود که برای اینکه پانزی بتواند جوابگوی سود تمام مشتریان خود باشد باید ۱۶۰ میلیون کوپن پستی در کشور در جریان باشد. اما نیاز کل آمریکا در آن زمان ۲۷ هزار کوپن پست بود. نکته دیگر اینکه، طبق آمار اداره پست آمریکا سود ناشی از فروش کوپنهای پستی در کشور بسیار کمتر از هزینه واقعی ارسال نامههای پست در کشور بود. افشای این ماجرا توسط بارون باعث وحشت بسیاری از مردم شد. صدها نفر روبروی دفتر پانزی تجمع کردند و پانزی برای آرام کردن آنها در طی سه روز ۲ میلیون دلار به آنها داد. اما این موضوع باعث جلب توجه دانیل گالافر دادستان منطقه ماسوچوست آمریکا شد. او شخصی را برای حسابرسی به حسابهای شرکت پانزی فرستاد.
همزمان، پانزی یک نماینده تبلیغاتی بنام ویلیام مک مسترز برای خود استخدام کرد. اما مشاور تبلیغاتی پانزی هم به او مشکوک شد. بعدا او پانزی را به عنوان یک آدم آحمق درامور مالی توصیف کرد که حتی جمع کردن اعداد را هم بلد نیست. کار پانزی زمانی سخت شد که مک مسترز چندین سند بر ضد او پیدا کرد و با این اسناد به دفتر کار پانزی رفت و ۵۰۰۰ دلار در ازای این مدارک، حق السکوت گرفت. اما بازهم ساکت نماند در ماه آگوست ۱۹۲۰ مقالهای نوشت و تاکید کرد که پانزی عاجز از پرداخت بدهیهای خود است. با سود محاسبه شده، مشخص شده که پانزی ۴.۵ میلیون دلار بدهی دارد. این مقاله آشوب زیادی بوجود آورد. اما پانزی یک روزه مطالبه تمام کسانی را که خواستار پولشان بودند را پرداخت کرد. و بلافاصله وارد سرمایه گذاری درساخت مجمتعهای صنعتی عظیم شد. با افزایش نگرانیها تهدید دیگری برای پانزی از طرف جان آلن مامور عالی رتبه بانک ماسوچوست شکل گرفت. در آن زمان هنوز قانون آمریکا فعالیتهای پانزی را کلاه برداری نمیدانست. بررسی فعالیتهای بانکی پانزی هیچ کار غیر قانونی را نشان نداد اما آلن از این هراس داشت که فعالیتهای پانزی بانک بوستون را ورشکسته کند. او
بر حسابهای بانکی پانزی نظارت کرد و کارمندان پانزی را مورد بازجویی قرار داد. سرانجام تحقیقات دادستان به نتیجه رسید و نشان میداد که پانزی قطعا هفت میلیون دلار بدهی دارد.
روز بعد همه چیز برای پانزی تمام شد. اول از همه خبری از سو سابقه او در ۱۳سال پیش به چاپ رسید. و بعد از ظهر آن روز بانکی که پانزی در آن حساب داشت بخاطر بی نظمی در حسابها توقیف شد. پانزی خودش را تسلیم مقامات فدرال کرد و متهم به کلاهبرداری شد. او با وثیقه ۲۵ هزار دلاری آزاد شد اما بعد از آشکار شدن نتایج حسابرسی ها، ضامن وثیقه بدلیل ریسک بالای آزادی پانزی این وثیقه را پس گرفت. اخبار ناشی از دستگیری پانزی در آمریکا باعث شد پنج بانک دیگر هم در این کشور بسته شوند. سرمایه گذارانی که پول خود را به او داده بودند هم اکثرا ورشکته شدند و در مجموع حدود ۲۰ میلیون دلار (۲۲۵ ملیون دلار امروزی) را از دست دادند. پانزی به ۸۶ مورد کلاهبرداری متهم شد و سرانجام پس از حاشیههای فراوان در محاکمه، حدود نه سال را در زندان گذراند. او پس از آزادی هم دست از کلاه برداری بر نداشت. در فلوریدا ساکن شد و یک موسسه تشکیل داد و مردم را به سرمایه گذاری دعوت کرد و وعده سود ۲۰۰ درصدی در ۶۰ روز را به آنها میداد. پس از جمع آوری پول بلافاصله ناپدید شد و به فکر برگشتن به ایتالیا افتاد. موهای خود را تراشید و برای خود سبیل گذاشت. اما در کشتی
هنگام فرار دوباره دستگیر شد و ۷ سال دیگر زندانی شد. دولت آمریکا هرگز نتوانست تمام پول هایی که وی دزدیده بود را از چنگش دربیاورد. زیرا در آن زمان ردیابی پول در حسابها به سختی انجام میشد. پانزی در سال ۱۹۳۴ آزاد شد و از آمریکا اخراج و به ایتالیا دیپورت شد. در کشور ایتالیا پانزی طرحهای مختلفی را برای درآمد امتحان کرد ولی در هیچ کدام از آنها نتیجه نگرفت. تا اینکه در شرکت هواپیمایی دولتی ایتالیا استخدام و به برزیل اعزام شد. طی جنگ جهانی دوم عملیات هوایی ایتالیا در برزیل متوقف شد و در این مدت، پانزی زندگینامه خودش را نوشت.
او سالهای پایانی زندگی خودش را در فقر سپری کرد. و از راه مترجمی درآمد داشت. سرانجام چارلز پانزی در سال ۱۹۴۸ در یک بیمارستان خیریه در ریودوژانیرو درگذشت. پس از مرگ پانزی در طول قرن نوزدهم تا امروز، دهها نفر در سرتاسر جهان با استفاده از ضعف سیستمهای مالی کشورهایشان و نیز استفاده از شیوه پانزی کلاه برداری کردند که شیوه همه آنها به نام طرح پانزی معروف شد. گاهي اتفاق میافتاد که قانونی برای محاکمه کلاه بردارانی که از ضعف سیستمهای مالی حاکم بر کشورشان اختلاس کرده بودند وجود نداشت. اما معمولا سرنوشت آنها و استفاده کنندگان از طرح پانزی بنا به حجم کلاه برداری، از ده تا بالای صد و پنجاه سال زندان متغیر بود. از جمله مهمترین کسانی که از طرح پانزی استفاده کردند برادران ماووردی در روسیه، و برنارد مادوف (رئیس سابق بورس نزدک) در آمریکا هستند. که سرمایه بالایی را به جیب زده و بزرگترین طرح پانزی در جهان را اجرا کردهاند. رقم کلاه برداری مادوف در آمریکا مجموعا حدود ۴۶ صدم درصد تولید ناخالص داخلی و یک فاجعه در تاریخ اقتصادی آمریکاست. اکنون مادوف مشغول سپری کردن محکومیت ۱۵۰ ساله خود در زندان است.
چگونگی کلاهبرداری رئیس سابق بورس نزدک به شیوه پانزی
اما فعلا آخرین کسی که به شیوه پانزی، با سرمایهاندک و با استفاده از ضعف سیستم مالی حاکم بر جامعه با نزديكي به صاحبان قدرت به سرمایه میلیاری رسیده، مهآفرید امیرخسروی (وی اشتباها به نام امیر منصور آریا معروف شده است) در ایران است. وی با با داشتن یک گاوداری در اوایل دهه ۸۰ شروع بکار کرد و با گشایش اعتبار، و پرداخت دیون بوسیله گشایش اعتبار بزرگتر، طی چند سال به جایی رسيد که 59 شرکت تأسیس كرد و ۳۸ کارخانه و ۱۸ پروژه در حال اجرا دارد. رقم کلاه برداری امیرخسروی معادل 9۲ صدم درصد تولید ناخالص داخلی ایران است. اساس کار او کاملا با طرح پانزی متناسب است. بطوریکه وی پیوسته با گشایش اعتبار اسنادی بزرگتر، بدهی خود به اعتبار اسنادی قبلی را تصفیه کرده است. بنابر آنچه تاکنون از این پرونده در رسانهها منتشر شده مه آفرید امیرخسروی با استفاده از وام زود بازده درسال 1385 یک گاوداری تاسیس میکند و در همان سال با کمک خانواده اش "شرکت سرمایه گذاری امیر منصور آریا" را تاسیس و فعالیت کلاه بردارانه خود را با گشایش اعتبارات اسنادی پی در پی آغاز میکند.
عکس منتسب به خانواده امیر خسروی، منتشر شده توسط هفته نامه هفته در کانادا
رقم اختلاس این خانواده در سال هاي ۱۳۸۶ و ۱۳۸۷ آنچنان بالا نبود، اما اين رقم در سال ۱۳۸۸ به ۸۰ ميليارد تومان بالغ شد و در سال ۸۹ به ۸۰۰ ميليارد تومان و در نهايت سال ۱۳۹۰ به ۲ هزار و ۸۰۰ ميليارد تومان رسيد. شواهد پرونده مه آفرید امیر خسروی نشان میدهد تصاحب چنین سرمایهای در ایران بدون غفلت یا همکاری مدیران رده بالای بانکی کشور هرگز قابل اجرا نبوده است. و رقم اختلاس صورت گرفته هر چه که باشد، مقدار آسیبی که این ماجرا به اعتماد عمومی در کشور زده، هرگز قابل محاسبه نیست.
دیدگاه تان را بنویسید