روایت سرباز آمریکایی از شکنجه عراقیها
دولت های آمریکا همواره قصد داشته اند واقعیت ها را از افکار عمومی پنهان کنند و خود را طرفدار دموکراسی نشان دهند در حالی که واقعیت ها چیز دیگری است.
مهر: یکی از نزدیکان منابع اطلاعاتی ویکی لیکس در گفتگویی به افشای حقایق بیشتری در مورد وضعیت جنگ عراق و سیاست های غیرانسانی دولت آمریکا پرداخت. دو هفته نامه Western Front"" متعلق به دانشگاه واشنگتن در مطلبی نوشت: سال گذشته ویکی لیکس جهان را با انتشار صدها هزار سند محرمانه از دولتها به ویژه دولت آمریکا متعجب کرد. این اسناد سبعیت ها و بیرحمی های دولت آمریکا و همچنین دوگانگی سیاست خارجی واشنگتن را نشان می دادند. این افشاگری تلگراف های دیپلماتیک، گسترده ترین نشت اطلاعاتی در تاریخ آمریکا است و سبب تنش در دولن این کشور شده، به طوری که بعضی از این مقامات خواستار ترور موسس ویکی لیکس یعنی جولیان آسانگ شده اند. اولین کسی که اتهام افشای سندهای محرمانه آمریکا بر گردن وی است، برادلی مانینگ می باشد که هم اکنون در زندان نظامی ویرجینیا حبس شده است. مانینگ از زمان دستگیری اش در جولای 2010 در سلول انفرادی به سر می برد. 10 آوریل یعنی همین چند روز پیش حدود 300 تن از وکلای قانونی، نویسندگان و کارشناسان با امضای نامه ای خواستار توقف شکنجه های وی شدند. دو هفته نامه دانشگاه واشنگتن آورده است: "ایوان نپن برگر" نیز یکی از کهنه سربازان جنگ عراق و متخصص اطلاعاتی سابق در ارتش است که در ماه می 2004 از همان مدرسه اطلاعاتی که برادلی مانینگ فارغ التحصیل شده، مدرک خود را کسب کرد. نپن برگر در گفتگو با نشریه دانشگاه واشنگتن به سوالات درباره ویکی لیکس، مانینگ و امنیت اطلاعات نظامی پاسخ گفت که بخشی از آن به شرح زیر است: رابطه شما با برادلی مانینگ چه بود؟ خوب من با برادلی دو نوع رابطه دارم. اول اینکه ما هردو به یک مدرسه اطلاعاتی می رفتیم. بعد ما هر دو به شرکت برای کارآموزی فرستاده شدیم و تجربیات مشترک زیادی داشتیم. برادلی مانینگ در عراق بود و آنچه در آنجا می دید را نمی پسندید. او درباره فیلم آدم کشی ها حرف می زد که غیرنظامی ها به دست نظامیان آمریکا به شکل بدی کشته می شدند. او هیچ وقت نمی توانست به صحنه هایی که در عراق می بیند، بی توجه باشد. به نظرم برادلی یک روز تصمیمش را گرفت که تمام اسنادی را که در دسترسش هستند فاش کند. البته او تنها کسی نیست که اطلاعات را فاش کرده است. من در عراق در شکنجه ها مشارکت داشتم. بخشی از شغل تحلیلگر اطلاعاتی "نشان گاه" است. شما یک انسان را تحویل می گیرید و و بعد او را روی یک کاغذ می آورید! زندگی او را پایان می دهید و روی یک کاغذ شرح آن را می نویسید. شما فقط باید بدانید او کجا زندگی می کرده و بعد می توانید او را اسیرکنید و بکشید یا از او هرگونه بهره برداری کنید و برای جاسوسی او را کار بگیرید. کارهای مختلفی هست که شما می توانید با او انجام دهید زمانی که من در "نشان گاه" کار می کردم قرار بود هر کس به دستمان می رسد را بکشیم. من فکر می کنم هیچ آدمی نمی تواند برای مدتی مشغول این کار باشد و بعد هم هیچ اتفاقی برایش نیفتد. بیشتر کسانی که من با آنها به مدرسه اطلاعاتی می رفتم و بعد با من به عراق آمدند یا مرده اند، یا خودشان را کشته اند و یا آقدر از نظر روانی به هم ریخته اند که در یک موسسه روانی نگهداری می شوند. من هم هم اکنون از نظر روانی 50 درصد از کار افتاده هستم. شما در عراق چه نوع دسترسی اطلاعاتی داشتید؟ امنیت ارتش مثل یک باند روی یک زخم قفسه سینه است که این زخم از شدت وخامت آب انداخته و فرو رفته است. یادم می آید زمانی که آموزش می دیدم، حتی قبل از آنکه مدرکم را بگیرم، آنها در مورد تلگراف های دیپلماتیک حرف می زدند. در تلگراف ها بعضی ها گفته بودند که قبل از اشغال عراق، صدام خواهان مذاکره بوده و قصد رضایت دادن به مفاد توافق نامه صلح را داشته اما بوش قبول نکرده است. البته این حرف ها چندان هم تایید شده نبود. فقط برخی ها در تلگراف های محرمانه گفته بودند و خیلی ها هم خبر داشتند. دسترسی که ما داشتیم جالب است. من در مدت یک سال هر روز صبح برای یک ژنرال دو ستاره خلاصه نویسی می کردم. به خاطر همین اسناد محرمانه و فوق محرمانه را به راحتی در دسترس داشتم. بخش جالب مسئله این است که سیستم پسوورد غربی که در اینجا روی همه کامپیوترها وجود دارد بهتر از آن سیستمی است که ارتش آمریکا روی کامپیوترهای محرمانه گذاشته بود. به طور کلی دستیابی به سیستم های محرمانه آمریکایی ها چندان هم دشوار نیست. آیا فکر می کنی پیمانکاران خصوصی ارتش نقشی در افشای اطلاعات داشته اند؟ بله به طور کلی در آن زمان پیمانکارهای مختلفی در عراق حضور داشتند و همین امر باعث می شد که بتوانند به برخی از اطلاعات خصوصی به فراخور کارشان دسترسی داشته باشند. افرادی مثل من و برادلی مانینگ به اطلاعات محرمانه اف بی آی هم دسترسی آسانی داشتیم. آنها ما را در آن بخش ها گذاشته بودند تا کارها را تسهیل کنیم و به ما اعتماد زیادی داشتند اما ما از آن شرایط بسیار رنج می بردیم. آیا تمام اطلاعاتی که برادلی مانینگ فاش کرده از روی همان کامپیوترها بوده است؟ مانینگ به اطلاعات فوق محرمانه دسترسی داشت و در برخی از موارد حتی به اسنادی بالاتر هم دسترسی پیدا کرده بود. در واقع گویی دروازه های دسترسی به اطلاعات - از همه نوع- را برای وی بازگذاشته بودند. فکر می کنی انتشار این اسناد و به طور کلی ویکی لیکس چه تاثیراتی داشته است؟ من اعتقاد دارم انتشار این اطلاعات سبب شده واقعیت ها آن طور که جریان دارند، به نمایش گذاشته شوند. حالا دیگر همه می توانند بدانند واقعا در عراق چه اتفاقی افتاده است، آنچه ویکی لیکس انجام داد این است که هرکس می خواهد واقعیت ها را بداند، حالا دیگر به راحتی به آنها دسترسی دارد. آیا فکر نمی کنی موضع گیری ها در مورد ویکی لیکس و زندانی کردن برادلی مانینگ با اصول آزادی در آمریکا منافات دارد؟ این فکر که کسی بتواند واقعیت ها را در یک جنگ پنهان کند، خنده دار است. این هم که کسی فکر کند می تواند مطبوعات را از آزادی بیان برای همیشه منع کند، خنده دار است. بخش دوم مربوط به مانینگ و رفتار صورت گرفته با وی است. اگر مانینگ در هر بخش دیگری کار می کرد حالا شاید مورد حمایت دولت قرار می گرفت اما چون او در ارتش بوده این چنین مورد شکنجه قرار می گیرد و این موضوع هم نشان دهنده شکاف میان موضع گیری های دولت آمریکا است. افکار عمومی چه جیزهایی باید درمورد مانینگ بدانند و چرا وی تا این اندازه مورد اهمیت است؟ برادلی مانینگ یک آمریکایی است و رفتاری که با وی انجام می شود می تواند به طور بالقوه با هر آمریکایی دیگری انجام شود پس مردم باید نسبت به این مسائل حساس باشند. دولت های آمریکا همواره قصد داشته اند واقعیت ها را از افکار عمومی پنهان کنند و خود را طرفدار دموکراسی نشان دهند در حالی که واقعیت ها چیز دیگری است. امروزه برادلی مانینگ تحت شکنجه های گسترده است و دولت آمریکا خود را محق می داند که به دلیل فاش کردن واقعیت ها او را تا سر حد مرگ برساند! حالا لازم است که افکار عمومی جهان به کمک وی بشتابند.
دیدگاه تان را بنویسید