کیهان: صف رو به سقوط ديكتاتورها
دورنمايي كه با اوج گرفتن موج بيداري اسلامي ملت ها در منطقه و در سوي مقابل نفرت فزاينده افكارعمومي از آمريكا و رژيم جعلي صهيونيستي و سياست هاي پليد و مزورانه آنها نسبتي تنگاتنگ و درهم تنيده دارد. از همين روي؛ آمريكايي ها هرچند در دو ماه گذشته كوشيدند به هر طريقي كه شده اوضاع را به نفع خود مصادره كرده و مديريت امور را به دست بگيرند اما گويا اتخاذ تصميمات درست و درك شرايط منطقه با اتاق فكر آمريكايي ها نسبت بسم الله و جن است.
سونامي تحولات بنيادين در منطقه خاورميانه و شمال آفريقا طي 7 تا 8 هفته گذشته كه بصورت دومينو سقوط زنجيره اي حاكمان دست نشانده و ديكتاتورهاي آمريكايي را در پي داشته برخي از رازهاي پنهان يا نيمه پنهان را از پرده برون انداخته و پيامدها و دقايقي از دورنماي آينده منطقه را بازگو مي كند. دورنمايي كه با اوج گرفتن موج بيداري اسلامي ملت ها در منطقه و در سوي مقابل نفرت فزاينده افكارعمومي از آمريكا و رژيم جعلي صهيونيستي و سياست هاي پليد و مزورانه آنها نسبتي تنگاتنگ و درهم تنيده دارد. از همين روي؛ آمريكايي ها هرچند در دو ماه گذشته كوشيدند به هر طريقي كه شده اوضاع را به نفع خود مصادره كرده و مديريت امور را به دست بگيرند اما گويا اتخاذ تصميمات درست و درك شرايط منطقه با اتاق فكر آمريكايي ها نسبت بسم الله و جن است. اشتباه استراتژيك سياستمداران كاخ سفيد از آغاز تحولات اخيرمنطقه و خيزش و خروش ملت ها عليه استبداد و استعمار اين بوده است كه علاوه بر خطاي تحليل، اشتباه را با اشتباهات بزرگتري ادامه دادند. آمريكايي ها ابتدا دچار يك تناقض شدند و در حالي كه سعي داشتند به گونه اي در مذمت نظام هاي استبدادي و ديكتاتورها سخن بگويند در صحنه عمل متحد راهبردي «بن علي» و «مبارك» بودند. از همين رهگذر براي حل اين تناقض، دولت اوباما و «آقاي تغيير» سياست متغيري در پيش گرفت و در شرايطي كه شعله انتفاضه ها و قيام ها به مصر رسيد مقامات واشنگتن به فاصله كمتر از 10 روز مواضع كاملا متغير و متضادي را اعلان كردند. «جو بايدن» معاون رئيس جمهور آمريكا «حسني مبارك» را همپيمان واشنگتن اعلام مي كند و با اصرار بر اينكه او ديكتاتور نيست خواهان در قدرت ماندن «مبارك» مي شود. اما هيلاري كلينتون و باراك اوباما از ضرورت تغيير و انتقال قدرت سخن به ميان مي آورند و جالب آنكه در ادامه «فرانك وايزنر» نماينده ويژه اوباما در امور مصر بر باقي ماندن مبارك در قدرت تاكيد مي كند و بدين ترتيب، «سياست تغيير»! رخ مي نمايد اما قادر نيست نقاب نفاق را بر چهره كريه واشنگتن نگه دارد. اين نقاب آمريكايي ها در بحبوحه تحولات منطقه اي هنگامي كاملاً به زير كشيده مي شود كه واشنگتن هفته گذشته قطعنامه تحت حمايت اعراب در سازمان ملل كه پيرامون غيرقانوني بودن شهرك سازي هاي رژيم صهيونيستي بود را «وتو» كرد. خب، ناگفته پيداست وقتي قطعنامه اي با حمايت 130 كشور در شوراي امنيت سازمان ملل به راي گيري گذاشته مي شود و 14 عضو دايم و غيردايم شوراي امنيت به غيرقانوني بودن شهرك سازي هاي رژيم صهيونيستي در اراضي اشغالي فلسطينيان از سال 1967 راي مثبت مي دهند و تنها آمريكا اين قطعنامه ضدصهيونيستي را وتو مي كند بيانگر چيزي جز سياست هاي فريبكارانه دولت اوباما در ماه هاي گذشته نيست كه مدعي بود خواستار توقف شهرك سازي هاي رژيم صهيونيستي است. به تعبير ديگر؛ آمريكايي ها اين پيام را علني كردند كه نقش آنها در منازعه ميان اعراب و صهيونيست ها بيطرفانه نيست و بلكه در راستاي جانبداري از اشغالگري رژيم صهيونيستي و سياست جاه طلبانه شهرك سازي و كوچاندن مردم مظلوم فلسطين از اراضي شان با حربه زور و قلدري است. سياست ديكتاتور مآبانه اي كه بر كسي پوشيده نبود، اما آمريكايي ها از ابراز علني آن خودداري مي كردند. بنابراين جاي هيچ گونه شك و ترديدي براي ملت هاي مسلمان و اعراب نمانده است كه آمريكايي ها و بخصوص دولت اوباما در ماه هاي گذشته با پيش كشيدن طرح «صلح خاورميانه» هدفي جز وجه المصالحه قراردادن حقوق حقه ملت فلسطين نداشته اند و «وتو»ي قطعنامه ضد صهيونيستي از سوي واشنگتن از اين حقيقت پرده برداشت. طرفه آنكه باز هم آمريكايي ها در حالي كه در دام تناقض اسير بودند به سياست «تغيير مواضع در گفتار»! روي آوردند و پس از وتوي اين قطعنامه ضدصهيونيستي «سوزان رايس» نماينده آمريكا در سازمان ملل، بيان مي دارد كه واشنگتن از رأي وتو به اين قطعنامه متأسف است! اما به تل آويو هشدار داده كه نبايد از اين رأي وتو استفاده كند!! اين خانم ديپلمات توضيح نمي دهد پس چرا بلافاصله بعد از وتوي اين قطعنامه، بنيامين نتانياهو طي بيانيه اي تصريح مي كند كه تل آويو عميقاً از دولت اوباما قدرداني مي كند! البته تصميمات كودكانه و اشتباهات پي درپي و استراتژيك آمريكايي ها آنچنان شتاب گرفت كه مجبور شدند براي مديريت حوادث پرشتاب منطقه، رفع و رجوع كردن مواضع و رويكردهاي متناقض شان و كاستن از موج پردامنه نفرت افكار عمومي ملت ها، پس از فرستادن مايكل مولن رئيس ستاد مشترك ارتش، «جفري فلتمن» معاون وزير امورخارجه را نيز به منطقه رهسپار كنند اما بازبيني صحنه پيش روي آمريكايي ها حكايت از كابوس كاخ سفيد دارد. آمريكايي ها آنچنان قافيه را باختند كه اگر تا چندي پيش طرح خاورميانه جديد با مختصات آمريكايي- صهيونيستي را دنبال مي كردند امروز رسانه ها و تحليلگران آمريكايي بر شكل گيري خاورميانه جديد البته با مختصات اسلامي- و نه آمريكايي- اعتراف دارند. همين ديروز مجله آمريكايي «فارين پاليسي» در مقاله اي با عنوان «اوباما در حال كمك به ايران است» صريحاً خاطرنشان مي كند؛ اوباما با بي تجربگي و مديريت ناپخته اش در حال واگذاري خاورميانه به جمهوري اسلامي ايران است. جالب است كه روزنامه «كوريا تايمز» چاپ كره جنوبي نيز در گزارشي تحليلي با تصريح بر اين نكته كه آمريكايي ها اين بار هم در تحولات منطقه، صحيح عمل نخواهند كرد و اشتباهات گذشته شان را ادامه مي دهند مي نويسد: «وقت آن است كه آمريكا در خاورميانه عقب بنشيند». واقعيت آن است كه پيامد تحولات منطقه و سقوط ديكتاتورهاي سرسپرده آمريكا و در ادامه اشتباهات دولت اوباما- از جمله وتوي قطعنامه ضد صهيونيستي درباره شهرك سازي هاي رژيم صهيونيستي- باعث شده است معناي اصلي مفاهيمي چون «دموكراسي»، «حقوق بشر»، «صلح خاورميانه»، «سياست تغيير» و... براي عموم مردم منطقه برملا شود و تك تك آنها به اين باور و يقين قطعي برسند كه اين واژه ها چيزي جز اسم مستعاري براي افزون طلبي ها و چپاولگري ها و خيانت ها و جنايت هاي مشترك آمريكا و رژيم صهيونيستي نبوده است. بنابراين اگر اين روزها پس از فاجعه قتل عام مردم در ليبي، آمريكا حمايت خود را از تعليق عضويت اين كشور در شوراي حقوق بشر سازمان ملل اعلام مي كند، حنايي است كه ديگر براي افكار عمومي و ملت هاي منطقه رنگي ندارد. امروز اين واقعيت غيرقابل انكار است كه ملت هاي منطقه از دخالت هاي آمريكا در زندگي شان به ستوه آمده اند و راه علاج را در جمع شدن بساط آمريكا از منطقه مي دانند. اما نكته حائز اهميت در اين ميان اين است كه در سوي مقابل افول قدرت آمريكا در منطقه، تحليلگران و ناظران سياسي در رسانه هاي غربي بر قدرت جمهوري اسلامي ايران و توان روزافزون در معادلات منطقه اي تاكيد و اقرار دارند. «فايننشال تايمز» ديروز در تحليل تحولات منطقه خاورميانه و شمال آفريقا، جمهوري اسلامي ايران را برنده اصلي تحولات مي داند چرا كه قدرت منطقه اي خود را تثبيت كرده است و حتي توانسته در بحبوحه ناآرامي ها در منطقه با اعزام دو رزمناو به آب هاي مديترانه و عبور از كانال سوئز، اقتدار خود را به نمايش بگذارد. بنابراين نكته اي كه بايد در آن تامل داشت آن است كه نه تنها امروز رسانه ها و تحليلگران خارجي بر ضعف و افول آمريكا در منطقه اعتراف دارند بلكه آن را ناشي از بيداري اسلامي به پرچمداري جمهوري اسلامي ايران مي دانند تا آنجا كه حتي روزنامه آمريكايي «واشنگتن تايمز» هفته پيش در ارزيابي قيام ملت هاي مسلمان در خاورميانه و شمال آفريقا مي نويسد: «تحولات جديد در خاورميانه و ناآرامي در كشورهاي منطقه همان هدفي را دنبال مي كند كه انقلاب اسلامي از سال 1979 به دنبال آن بود و آن هدف تضعيف قدرت و نفوذ آمريكاست.» تحليلگر اين روزنامه آمريكايي ادامه مي دهد كه الگوي انقلاب اسلامي و در نقطه مقابل آن كمرنگ شدن نفوذ آمريكا در منطقه عيان شده است. آنچه با اين توضيحات و توصيفات بدست مي آيد دورنماي شرايط منطقه اي است كه در آينده اي نه چندان دور، سقوط آمريكا و رژيم صهيونيستي را به دنبال دارد و تحليل و تفسير درباره اين موضوع، بيشترين گزارش ها و يادداشت ها را به خود اختصاص مي دهد.
دیدگاه تان را بنویسید