«فردا» گزارش میدهد:
فراز و نشیبهای اصلاحات از 92 تا 1403/ اتحاد ملت در کدام سمت خواهد ایستاد؟
در مقطع کنونی گفتمان روزنهگشایان در بدنه جریان اصلاحات گفتمان غالب است و اکثریت عددی هم همراه آنهاست. در این باید دید احزابی مانند اتحاد ملت با گفتمان غالب همراه میشوند یا خیر.
گروه سیاست سایت فردا: اصلاحطلبان در یک دهه اخیر فراز و نشیبهای زیادی را تجربه کردهاند؛ چه در حوزه نظری و چه در عرصه سیاستورزی عینی. شکل تازه حضور آنها در عرصه سیاست را باید مربوط به سال 92 بدانیم؛ زمانی که تمام اصلاحطلبان، یکسره تن به ائتلاف با نیرویی غیراصلاحطلب به نام حسن روحانی دادند. آنها گرچه محمدرضا عارف به عنوان چهرهای کاملا اصلاحطلب را در اختیار داشتند اما پشت روحانی ایستادند تا همگرایی با اکبر هاشمی رفسنجانی شکسته نشود. روحانی با حمایت هاشمی و اصلاحطلبان و به ویژه حمایت سید محمد خاتمی رأی آورد. اصلاحطلبان همین سیاست را در انتخابات مجلس دهم در سال 94 هم پیش گرفتند و لیستی ائتلافی با نام «امید» را منشتر کردند. اصلاحطلبان و اعتدالیها توانستند همگرایی خود را تا پایان دولت اول روحانی حفظ کنند؛ چه آنکه دولت روحانی هم در پی مذاکرات طولانی هستهای برجام را با غربیها امضا کرد و اصلاحطلبان این موضوع را دستاوردی بزرگ برای خود قلمداد میکردند. روحانی هم در دولت اولش سهمی از قدرت سیاسی به اصلاحطلبان داده بود؛ چنانکه جهانگیری را به عنوان معاون اول منصوب کرده بود، وزارتخانههایی را به اصلاحطلبان داده بود، بسیاری از استانداریها در اختیار اصلاحطلبان بود و البته شخص روحانی در برخی امور از خاتمی مشورتهایی میگرفت. اصلاحطلبان از این وضعیت راضی بودند تا آنکه در دولت روحانی از یک سو جهانگیری به حاشیه رانده شد و روحانی دست واعظی را بیشتر در دولت باز گذاشت، از سوی دیگر با خروج آمریکا از برجام عملا دستاور اصلی دولت روحانی از بین رفت. در این مقطع طیفهایی از اصلاحطلبان به انتقاد از دولت روحانی پرداختند و سعی کردند قدری خود را جدای از او کنند؛ مشخصا حزب اتحاد ملت به عنوان نوک پیکان طیف چپ اصلاحات چنین خطی را در پیش گرفت. آنها چنین میگفتند که اصلاحطلبان اشتباه کردند که با نیرویی غیراصلاحطلب ائتلاف کردند و دیگر نباید چنین کنند. در مقابل کارگزاران سازندگی و طیفهای راستگرای اصلاحات باور داشتند که سیاست کاملا اقتضائی است و باید متناسب با شرایط تصمیم گرفت؛ بنابراین نهتنها حمایت از روحانی در سال92 اشتباه نبوده بلکه باید از چنان شیوهای همچنان استفاده کرد. این دو طیف در حوزه ارتباط سیاست و جامعه هم دچار مشکلاتی با یکدیگر شدند. طیف چپ با ادعای بازگشت به جامعه میگفت که اگر نامزدهای حداکثریمان در انتخابات تأیید صلاحیت نشوند، برای از دستندادن سرمایه اجتماعی نباید در انتخابات شرکت کرد. کارگزاران اما میگفت که باید در انتخابات به صورت بیقید و شرط شرکت کرد زیرا اگر نهاد انتخابات برای اصلاحطلبان از دست برود، از سمت همان مردم به حاشیه رانده میشوند. اتحاد ملتیها و چهرههای همسو با این حزب مانند سعید حجاریان و مصطفی تاجزاده رسما اعلام کردند که اگر در انتخابات مجلس یازدهم که در سال 98 برگزار شد، همه نامزدهای حداکثری اصلاحطلبان تأیید صلاحیت نشوند، شرکت نخواهیم کرد. حجاریان از این طرح با عنوان «مشارکت مشروط» یاد کرد. در مقابل کارگزاران لیست یاران هاشمی را ارائه داد که لیستی ائتلافی بود که البته به هیچوجه به توفیق انتخاباتی نرسید.
این اختلافات و کشمکشها ادامه داشت تا آنکه در انتخابات ریاستجمهوری 1400 طیفهایی از اصلاحطلبان بار دیگر مطرح کردند که باید از همتی به عنوان چهرهای اصلاحطلب حمایت شود اما حزب اتحاد ملت و بخشهایی از جبهه اصلاحات که با این حزب همسو بودند، اعلام کردند که گرچه انتخابات را تحریم نمیکنیم و از مردم نمیخواهیم که در انتخابات شرکت نکنند اما خودمان در انتخابات حاضر نخواهیم شد. خاتمی هم در لحظه آخر آن هم به صورت کلی و مبهم خطاب به مردم گفت که در انتخابات شرکت کنید. در اینجاست که دیگر نه صرفا اختلاف دو طیف اصلاحطلب بلکه رویایی آنها را شاهد بودیم و هریک علیه دیگری به اظهار نظر میپرداختند. در انتخابات مجلس دوازدهم در سال 1402 اما تحرکات تازهای در جبهه اصلاحات پدید آمد؛ به طوری که عدهای از اصلاحطلبان فارغ از پایگاه حزبیشان اعلام کردند که برای بازکردن روزنههایی تازه در امور کشور و عرصه سیاسی باید وارد عرصه انتخابات شد. آنها از آن زمان با عنوان «روزنهگشایان» شناخته شدند. گروهی که هم تکثر بالایی داشت و هم آنکه استدلالهای اقناعی خوبی میآورد. این طیف در انتخابات مجلس حضور نسبتا خوبی داشت و تعدادی از نامزدهای اصلاحطلبان هم توانستند وارد مجلس شوند. البته فضای میان اصلاحطلبان از سمت طیف چپ به شدت رادیکال بود زیرا به ویژه آنها بعد از رخدادهای سال 1401 باور داشتند که به کلی باید سیاستورزی رسمی را کنار گذاشت تا رسیدیم به انتخابات زودهنگام ریاستجمهوری در سال 1403. جبهه اصلاحات اعلام کرد اگر از میان سه نامزد یعنی جهانگیری، آخوندی و پزشکیان هر یک تأیید صلاحیت شوند، در انتخابات شرکت خواهد کرد. پزشکیان که تأیید صلاحیت شد، حتی طیف چپ هم دیگر بهانهای برای عدم مشارکت نداشت. از سوی دیگر روزنهگشایان توانسته بودند گفتمان غالب در جبهه اصلاحات را به دست بگیرند؛ بنابراین همه اصلاحطلبان از پزشکیان حمایت کردند و پزشکیان هم توانست به ریاستجمهوری برسد. اصلاحطلبان به ویژه طیف چپ آنها انتظار داشتند با آغاز دوره ریاستجمهوری پزشکیان دولتی یکسره اصلاحطلب تشکیل شوند؛ شبیه به آنچه در دولتهای سید محمد خاتمی مشاهده میکردیم. آنها حتی به دولتی شبیه به روحانی هم رضایت نمیدادند و حتی در تیترهای رسانههایشان 1403 را با 1376 مقایسه میکردند اما چنین نشد و مسعود پزشکیان بر اساس گفتمان وفاق ملی سعی کرد از همه نیروها در کابینهاش استفاده کند. چنین شرایطی انتقادهایی را از سوی برخی اصلاحطلبان به دنبال داشت اما به تدریج بخشهای زیادی از اصلاحطلبان به این نتیجه رسیدند برای حفظ آرامش در کشور و اداره امور به نحوی با ثبات باید با دولت میانهروی پزشکیان همکاری کنند. روزنهگشایان در بسط چنین ایدهای بسیار مؤثر بودند و توانستند طیفهای زیادی را با این گفتمان همراه کنند. در این بین به نظر میرسد که حتی حزبی مانند حزب اتحاد ملت گرچه هنوز زبان و ادبیاتی تند و تیز دارد اما ناچار است با گفتمان غالب اصلاحطلبان همراه شود؛ موضوعی که البته در آینده بیشتر روشن خواهد شد به ویژه با بعد از کنگره اخیر این حزب.
دیدگاه تان را بنویسید