کیهان: آقای پزشکیان! طناب مدعیان اصلاحات پوسیده است، اعتماد نکنید

کد خبر: 1301535

پدرخوانده‌های جبهه اصلاحات به نیروهای سیاسی و نامزدهای منسوب به این جریان به چشم بازیچه و مهره پیاده نگاه می‌کنند. رئیس‌جمهور نباید بدهکار این طیف و پدرخوانده‌هایش باشد. اینها ائتلاف مدعی اعتدال و اصلاحات‌اند که اقتصاد را دچار عقبگرد بی‌سابقه کردند و تقلا دارند دولت را به بن‌بست بکشانند.

 کیهان: آقای پزشکیان! طناب مدعیان اصلاحات پوسیده است، اعتماد نکنید

چند روز پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، برخی منابع از جدال میان دو حلقه خاتمی و حلقه روحانی ستاد پزشکیان بر سر گرفتن سهم پست‌های دولت خبر دادند.

آذری جهرمی در واکنش به مطلب روزنامه هم‌میهن درباره اعضای کمیته انتصاب پزشکیان، ریشه سفارش و نگارش چنین مطالبی را کاسبی پست عنوان کرده است. روزنامه هم میهن ارگان رسانه‌ای حلقه خاتمی گزارش داده بود: مسعود پزشکیان در زمینه انتخاب وزرای پیشنهادی خود به مجلس تصمیم به تشکیل شورای موقت راهبردی دارد که مقرر است اعضای پنج کمیته را به او معرفی کنند. کمیته‌های سیاست داخلی و خارجی به ریاست محمدجواد ظریف، اقتصادی به ریاست علی طیب‌نیا، اجتماعی به ریاست علی ربیعی، زیربنایی به ریاست علی عبدالعلی‌زاده، فرهنگی به ریاست سیدرضا صالحی‌امیری.

 آقای پزشکیان، مواظب مجاهدین شنبه باشید

یکی از فعالان اصلاح‌طلب در این زمینه نوشته است: مفهوم مجاهدین شنبه را دوست عزیزی در انتخابات سال ۱۳۹۲ به من یاد داد. گفت «محمد، عده‌ای هستند که از شنبه بعد از جمعه انتخابات، سر و کله‌شان پیدا می‌شود. دنبال پست و مقام می‌‌گردند.»

ـ آقای پزشکیان، اغلب مجاهدین شنبه، کارشان نابود کردن اعتماد مردم به شما، و زمین زدن دولتی است که تشکیل می‌دهید.

ـ آقای پزشکیان مجاهدین شنبه در ستادهای مختلف زنبیل گذاشته بودند تا فردای انتخابات مدعی شوند، اما اغلب آن‌ها که لیاقت و توانایی دارند، آن‌قدر نظربلند هستند و مناعت طبع دارند که داوطلب پست و مقام نمی‌شوند.

ـ آقای پزشکیان، اگر از خطر مجاهدین شنبه اجتناب نکنی، و رویه روشن و شفافی برای برگزیدن کابینه‌ای متخصص، باتجربه، پاکدست، و دارای بینش روشن درباره مشکلات کشور نداشته باشی، خیلی زود زمین می‌خوری.

ـ آقای پزشکیان، اطمینان دارم از در و دیوار زندگی امروزت تا زمان انتخاب وزرا و استانداران، آدم‌هایی می‌بارد که می‌خواهند وزیر و رئیس سازمان و استاندار به شما معرفی کنند. اگر روالی برای انتخاب افراد همکارت نداشته باشی، به سرعت همه سرمایه اجتماعی که اندوخته‌ای به باد خواهی داد.

ـ آقای پزشکیان، تاریخ مصرف برخی تمام شده است. کشور به اندیشه‌های جدید، آدم‌های جدید، و همزمان بهره بردن از تجربه مسن‌ترها نیاز دارد. یکی از خطرات بزرگ این است که حلقه همکارانت را به حلقه همسالانت محدود کنی.

ـ آقای پزشکیان، رویه روشنی برای انتخاب همکاران‌تان در دولت داشته باشید، آن ‌را به ملت اعلام کنید، و نشان دهید آن ‌چه در دوره‌های مدیریت دانشگاه‌های آمریکا، انگلستان، سوئیس و سایر کشورها آموخته‌اید، بخشی از وجودتان شده و واقعاً قصد دارید کشور را با عقلانیت، شفافیت، پاسخ‌گویی، و در مسیری که خالق سرمایه اجتماعی و اعتماد باشید اداره کنید.

ـ اگر چنین کنید، پشتیبانی ملت را خواهید داشت، والا با مجاهدین شنبه تنها خواهید ماند؛ و در نهایت آن‌ها نیز شما را تنها رها می‌کنند تا در فردای انتخاباتی دیگر، مجاهدین شنبه نامزد برنده دیگری باشند.

عبدالله رمضان‌زاده، سخنگوی دولت اصلاحات نیز با بیان اینکه پیرمردهایی مثل من، که هر یک در دولت‌های گذشته نقشی داشته‌ایم، در وضع نابسامان کنونی کشور قاصر یا مقصر بوده‌ایم، گفته است: اکنون دور و بر پزشکیان را شلوغ نکنیم و بگذاریم خود او، با نسلی جدید از جوانان و زنان امید را در دل مردم، برای سامان امور، زنده نگاه دارد.

 عملکرد فاجعه‌بار دولت اشرافی مدعی اصلاحات ـ اعتدال

در همین شرایط، مطلوب است نگاهی بیندازیم به کارنامه طیفی که امروز دنبال سهم‌خواهی از پزشکیان است؛

 عملکرد اقتصادی دولت اشرافی ـ ائتلافی مدعیان اصلاحات ـ اعتدال به دلیل معطل گذاشتن ظرفیت‌های کشور و امید و اعتماد به آمریکا و اروپا سبب نارضایتی و اعتراض مردم، نابودی معیشتی و شرطی‌سازی اقتصاد شد.

 تورم 60 درصدی، کسری بودجه 450 هزار میلیارد تومانی بدهی سنگین 1500 هزار میلیارد تومانی و نقدینگی 9 برابری

مدعیان اصلاحات ـ اعتدال در دوره 8 ساله تصاحب قدرت بدترین دوره رکود اقتصادی را رقم زدند و تورم 60 درصدی به ارث گذاشتند. طیف اشرافیت غربگرا به این ترتیب رکود قبلی تورم را که متعلق به دولت مرحوم هاشمی بود، جابه‌جا کرد. این طیف همچنین 450 هزار میلیارد تومان کسری بودجه و 1500 هزار میلیارد تومان بدهی سنگین به یادگار گذاشتند. آنها همه رکورد‌های تورم و رکود و افت رشد اقتصادی و بیکاری را جا‌به‌جا کردند. نقدینگی تورم‌ساز به 4000 هزار میلیارد تومان رسید و 9 برابر شد. 

 رانت‌های هنگفت ارزی در دولت روحانی خصوصی‌سازی‌های بی‌حساب و کتاب و رانتی

رانت‌های هنگفت ارزی در دولت روحانی، خصوصی‌سازی‌های بی‌حساب و کتاب و رانتی در پتروشیمی‌ها و پالایشگاه‌ها، نیشکر هفت‌تپه، کشت‌وصنعت مغان، ماشین‌سازی تبریز، آلومینیوم اراک‌، حقوق‌های نجومی، مفاسد حسین فریدون و شرکا و دختر و داماد و نزدیکان برخی وزرا و... از دیگر مفاسد این طیف است.

قیمت کالاهای اساسی در دوره مدیریت اشرافی به طرز بی‌سابقه افزایش یافت و مردم مجبور بودند ساعت‌ها در صف مرغ و گوشت و روغن و... بایستند.

  10 برابر شدن قیمت دلار در دوره مدیریت اشرافی

قیمت ارز هم در دوره 8 ساله آنان تا 10 برابر گران شد و حال آن که القا می‌شد با توافق، قیمت آن روز دلار (3700 تومان) به 500 تا هزار تومان سقوط می‌کند! جهش قیمت ارز در حالی اتفاق افتاد که اصلاح‌طلبان در انتخابات سال 96 ادعا می‌کردند اگر به‌جای روحانی، رئیسی انتخاب شود، قیمت دلار 5 هزار تومان خواهد شد.

 شش دهم درصد؛ معدل رشد اقتصادی هشت‌ساله در دولت روحانی

مدعیان اصلاحات همچنین با تحمیل سیاست تعلیق و انتظار به کشور، شرطی‌سازی اقتصاد، گرفتن نفس تولید، ارسال پالس مذاکره همزمان با تقلای دشمن و تیزتر کردن تیغ تحریم، اعتماد بلاشرط و بلاوجه به آمریکا و بر باد رفتن فرصت‌ها و ظرفیت‌های ملی، معدل رشد اقتصادی هشت‌ساله در دولت روحانی را به شش دهم درصد رساندند. 

 شش پله پسرفت ایران در رتبه‌بندی اقتصادی جهان 

در دولت اشرافی

رکود فراگیر، سقوط ارزش پول ملی، بیکاری کم سابقه و شش پله پسرفت در رتبه‌بندی اقتصادی جهان پیامدهای دیگر رویکرد فاجعه‌بار طیف اشرافیت غربگراست.

 جارو‌شدگی خزانه و پیش‌خور شدن بودجه ارزی سال ۱۴۰۰‌ در همان چهار ماه اول

از همین جنس بی‌تدبیری‌ها، می‌توان به جارو‌شدگی خزانه و پیش‌خور شدن بودجه ارزی سال ۱۴۰۰‌ در همان چهار ماه اول، تعطیلی چند هزار کارخانه‌، حراج 60 میلیارد دلار ذخیره ارزی و 60 تن طلا، چاپ پول بی‌پشتوانه، از بین بردن خودکفایی گندم و افزایش واردات آن به قیمت نارضایتی کشاورزان و نیز شکاف طبقاتی اشاره کرد.

 چهار سال حذف کارت سوخت و سپس  سه برابر کردن قیمت بنزین

یکی دیگر از سوءتدبیر‌های فاحش دولت روحانی، چهار سال حذف کارت سوخت و سپس، سه برابر کردن قیمت بنزین بود که موجب شوک بنزینی و فرصت دادن به دشمن برای موج‌سواری و آشوب‌افکنی و سپس ترور سردار سلیمانی در دی ماه همان سال شد. روحانی در قبال این شوک بنزینی با بی‌مسئولیتی گفته بود: من هم صبح جمعه فهمیدم بنزین گران شده است!

افزون بر اینها، بر جای گذاشتن تعهدات مالی 535 هزار میلیارد تومانی، وابسته‌تر کردن اقتصاد به درآمد نفتی، دپو شدن میلیون‌ها تن کالای اساسی در گمرکات و بنادر، کاهش شرکای تجاری ایران، کوتاهی در حمایت از تولید و صادرات، اتخاذ سیاست‌های ضد‌شفافیت و مسبب قاچاق (حذف کارت سوخت، ایران‌کد، شبنم و...)، کوتاهی در تأمین و اخذ مالیات از فعالیت‌های غیرمولد و اقشار پردرآمد و پرمصرف و التهاب‌افکنی در اقتصاد و بازار با مطالب غیرواقعی و شایعه‌پردازی بخش‌های دیگری از کارنامه سیاه مدعیان اصلاحات ـ اعتدال است. 

 تمسخر مسکن مهر و افتخار به نساختن مسکن از سوی وزیر اشرافی دولت روحانی

علاوه‌بر این، رویکرد تمسخر مسکن مهر و افتخار به نساختن مسکن از سوی وزیر اشرافی دولت روحانی، ضمن اینکه ترمز تولید و ایجاد اشتغال در بخش مسکن و صنایع جانبی آن را کشید، به انباشت بیش از 6 میلیون تقاضا و تورم 700 درصدی در بخش مسکن انجامید. در عین حال بی‌اعتنایی به مأموریت قانونی راه‌اندازی سامانه املاک و اخذ مالیات از خانه‌های خالی موجب خالی ماندن (احتکار) حدود دو میلیون و پانصد هزار میلیون خانه خالی شد. 

مدعیان اصلاحات با بی‌اعتنایی به بخش مسکن، از رونق 250 شاخه شغلی و صنعتی و کاهش تورم جلوگیری و فشار بالایی را به مستأجران وارده کردند.

  حضور پررنگ سفته‌‌بازان در بازار مسکن به‌ویژه در سال‌های 97 و 98

روزنامه دنیای اقتصاد در گزارشی نوشته بود: «طی یک سال 97 که نخستین سال جهش قیمت مسکن در پایتخت بود، میانگین قیمت هر مترمربع آپارتمان مسکونی 70‌درصد رشد کرد و این در حالی است که تورم مصالح ساختمانی در آن سال 47‌درصد بود. جهش قیمت مسکن در سال‌های بعد نیز ادامه پیدا کرد اما تورم مصالح ساختمانی همچنان بسیار محدود بود کما اینکه در سال 98 میزان تورم مصالح ساختمانی به 35‌درصد رسید. از سال 99 روند تغییرات پرشتاب قیمت مصالح نیز آغاز شد و تورم مصالح به تورم مسکن نزدیک شد. میانگین رشد قیمت مسکن در یک سال 99 معادل 80‌درصد بود و این در حالی است که تورم مصالح در این سال نیز به 76‌درصد رسید. در واقع سال 99 را می‌توان اولین سال شروع متورم شدن بازار مصالح ساختمانی برای نزدیک شدن به تورم مسکن عنوان کرد.»

در ادامه این گزارش آمده بود: «هر چند به طور کلی انتظار می‌رود رشد قیمت نهاده‌‌های تولید، به رشد قیمت محصول بینجامد، اما در مورد مسکن و مصالح ساختمانی عکس این موضوع اتفاق افتاد، کما اینکه تورم مسکن پیش‌تر از تورم مصالح روند افزایشی به خود گرفت. علت این است که ریشه جهش مسکن در وهله اول حضور پررنگ سفته‌‌بازان و سوداگران در بازار مسکن به‌ویژه در سال‌های 97 و 98 بود. البته تورم قیمت زمین نیز به عنوان یکی از نهاده‌‌های اصلی تولید مسکن در قیمت نهائی معاملات بازار مسکن بی‌‌تاثیر نبود، اما نقش آن به مراتب کمرنگ‌‌تر از نقش سفته‌‌بازی و معاملات مکرر بود.»

 اگر چوب خشک به‌جای روحانی بود، بهتر عمل می‌کرد

عملکرد اقتصادی به‌شدت مخرب و ناکارآمد مدعیان اصلاحات ـ اعتدال موجب شد که محبوبیت روحانی در سال پایانی ریاست جمهوری به شش درصد برسد و حتی برخی اصلاح‌طلبان بگویند اگر چوب خشک به‌جای وی بود، بهتر عمل می‌کرد.

 در یکی دو سال اخیر برخی دولتمردان در تیم روحانی و رسانه‌های حامی وی آرزو می‌کردند که ای‌کاش می‌توانستند به رشد اقتصادی سال 1390 (دو سال قبل از آغاز دوره مدیریت خود) برگردند!

محافل آلوده مدعی اصلاحات بر اساس میراث خود پیش‌بینی می‌کردند و تیتر می‌زدند که تورم سه‌رقمی (بالای 100 درصد) می‌شود اما وقتی شهید رئیسی موفق شد با وجود آن میراث فاجعه‌بار کسری و ناترازی و همچنین پیامدهای مهندسی‌شده اغتشاشات، تورم 60 درصدی را به 35 درصد برساند و آن بهمن تورمی سنگین را مهار کند، گفتند فعالیت‌های دولت چه دستاوردی در زندگی مردم داشته است؟!

شدت ناکارآمدی و سوءمدیریت مدعیان اصلاحات ـ اعتدال به حدی بود که شائبه عمدی بودن را به‌وجود می‌آورد تا جایی‌که نشانه‌هایی، این شائبه را به واقعیت تبدیل کرد.

نمونه‌هایی از این نشانه‌ها و اعترافات را بخوانید؛

خبرآنلاین: روحانی به ازدحام، دعوا و مرافعه و احیانا له شدن در زیر دست و پا در ماجرای توزیع سبد کالا نیاز داشت

سایت خبر آنلاین وابسته به دو مدیر ارشد رسانه‌ای و مطبوعاتی دولت قبل 19 بهمن 1392؛ چند روز پس از ماجرای موهن توزیع سبد کالا در تحلیلی با عنوان «جایزه بهترین کارگردانی برای روحانی؛ در حاشیه چگونگی توزیع کالاهای اساسی» نوشت: «توزیع سبد کالا با شیوه‌‌ای که انجام شد، نه یک اتفاق بود و نه عملی که تبعات آن برای روحانی و مردانش غیرقابل پیش‌بینی باشد. او دقیقا همین اتفاق- ازدحام، دعوا و مرافعه و احیانا له شدن در زیر دست و پا- را پیش‌بینی می‌کرد و اصلا آن را برای پیشبرد استراتژی خارجی خود لازم داشت[!] روحانی به یک نمایش داخلی برای ارائه در جشنواره‌‌های خارجی نیازمند بود. نگاه کنیم به اظهارات اخیر وندی شرمن که گفته «شما در اخبار دیدید ایران اخیرا به طور قابل مشاهده‌ای غذا بین مردم فقیر جامعه توزیع کرده تا نشان دهد کاهش محدود تحریم‌‌ها، تاثیر مستقیم داشته.» این دقیقا همان نتیجه‌ای بوده که روحانی از توزیع سبد کالا داشته، اینکه تحریم‌‌ها روی مردم تاثیر مستقیم و انکارناپذیر داشته؛ اینکه اوضاع اقتصادی مردم نه تنها رو به راه نیست بلکه حاضرند برای چند عدد مرغ و چند کیلو برنج با یکدیگر درگیر شوند. درست است که روش توزیع سبد کالا چندان مناسب نبود، اما اگر با این نمایش بتوان جایزه اول بهترین اثر را در فستیوال سیاست جهانی به خود اختصاص داد، به تحقیر چند روزه‌‌ای که بازیگران آن شدند، می‌ارزید»!

روزنامه‌نگار اصلاح‌طلب: در ماجرای بنزین، روحانی قمار کرد رهبری هم ایستاد

سردبیر نشریه حزب اتحاد ملت نیز واقعیتی تکان دهنده درباره شوک بنزینی روحانی را این‌گونه فاش کرده بود: «چرا روحانی چهار روز قبل از گرانی بنزین، آن‌گونه سخنرانی می‌‌‌کند؟ کدام رئیس‌‌جمهور اعلام کرده بود که فلان ‌قدر کسری بودجه داریم؟ روحانی در یزد از کسری بودجه گفت و یک سری حملات هم به رئیسی انجام داد. همین روش را در کرمان به شکلی دیگر ادامه داد. مهم‌‌تر از اینها، اعلام کرد به توافقات پشت ‌پرده‌ پایبند است؛ همه اینها، یعنی می‌‌خواهد به هر قیمتی شده، دوباره مذاکره کند. این‌جا بود که قمار کرد. وقتی دید چیزی دستش ندارد، بنزین را گران کرد تا جامعه به شرایط اقتصادی واکنش نشان دهد؛ فشار از پایین اتفاق بیفتد تا در بالا چانه‌‌زنی کنند که مذاکره انجام شود. می‌‌گویند وزیر اطلاعات در جلسه دولت هشدار داده اگر بنزین را گران کنید، ‌جامعه به هم می‌‌‌ریزد و روحانی خندیده است. اینکه می‌‌گویند گران کردن بنزین، تصمیم غیرکارشناسی و اطلاع‌‌رسانی آن هم غلط بوده؛ اتفاقاً از نظر روحانی، هم کارشناسی بوده و هم نحوه اطلاع‌‌رسانی- در واقع اطلاع‌نرسانی- درست بوده، تا جامعه بیشتر عصبانی شود. روحانی قمار کرد تا ببیند نتیجه‌ چه می‌شود. اما به نظر من، مقام ‌رهبری هم پاسخ رئیس‌جمهور را دادند. ایشان، مسئولیت تصمیم گرانی بنزین را پذیرفتند... در ماجرای بنزین، روحانی قمار کرد و رهبری هم ایستاد.»

 روح‌الله زم: با تحلیل امنیتی از روحانی حمایت کردیم

مدیر شبکه فاسد آمدنیوز (مورد حمایت سرویس‌های جاسوسی) هم سال 97 در گفت‌و‌گو با یکی از شبکه‌‌های ضدانقلاب گفت: «ما در انتخابات تحلیل داشتیم. این جوری نبود که راه بیفتیم و بگوییم اصلاح‌‌طلبیم، یا عاشق روحانی هستیم. مجموعه ما، تحلیل امنیتی داشت. می‌‌خواهم بازش نکنم تا قضایای دیگر اتفاق بیفتد تا بنشینیم و مفصل‌‌تر با هم صحبت بکنیم. آیا اگر رئیسی یا قالیباف سر کار بود، این مشکلاتی که در کشور وجود دارد، الان بود؟ این تظاهراتی که ایجاد شد، آیا بود؟ ما بر اساس تحلیل امنیتی...(مجری: می‌‌شود این طور تعبیر کرد که شما خواستید روحانی بیاید، تضاد درونی حاکمیت و عدم تدبیر و مدیریت روحانی، سبب این بشود که مردم معترض شوند؟ تدبیر شما این بود؟) می‌‌شود این ‌جوری هم تعبیر کرد و یک سری سناریوها را کنارش گذاشت. با توجه به شرایط سیاسی داخلی و خارجی، ما به این نتیجه رسیدیم که باید برویم پشت سر یک فردی مثل روحانی. ما شیفته و دلباخته کسی نبودیم. من همین الان هم از کاری که آمدنیوز در انتخابات 96 کرد، دفاع می‌کنم. چون ما با تحلیل این کار را کردیم. کشور باید به نقطه جوش می‌‌رسید و اگر آدمی مثل رئیسی یا قالیباف سر کار می‌‌آمد، کار به نقطه جوش نمی‌‌رسید. آن وقت روند چهل سال ادامه پیدا می‌‌کرد.»

روزنامه آرمان: عدم توجه به نیازهای اساسی جامعه و انحصارطلبی سیاسی؛ مشکلات جریان اصلاحات

در ادامه گزارش، نوع رفتار و نگاه پدرخوانده‌های اصلاحات نسبت به طیف مدعیان اصلاحات و انحصار طلبی سیاسی آنها را بررسی می‌کنیم. ابتدا به گزارش روزنامه آرمان که 5 خرداد 97 در سالگرد دوم خرداد 76 منتشر کرد، توجه کنید؛ این روزنامه نوشته بود؛ برخی موانع اجازه نداد جریان اصلاح‌طلب به اهداف خود دست پیدا کند. نخستین آفت جریان اصلاحات عدم توجه به نیازهای اساسی جامعه بود یعنی شعار این جریان «تقدم آزادی بر نان» مطرح شد اما این شعار تنها در برهه انتخاباتی پاسخگو است و پس از آن، ساده‌انگاری است که از جماعتی درگیر تامین معاش انتظار حمایت سیاسی داشت. حجاریان معتقد است که «رئیس دولت اصلاحات وعده دگرگونی اقتصاد را نداد و از توسعه سیاسی سخن گفت و مردم نیز وعده‌های سیاسی او را خریدند و دریافتند مادامی که مسئله سیاست رفع نشود، دغدغه‌ نان برطرف نمی‌شود» اما تجربه نشان داده که برای بخش بزرگی از جامعه ایرانی تامین معیشت از اهمیتی فراتر از توسعه سیاسی برخوردار است.

در ادامه مطلب یادشده آمده بود: مشکل دیگر جریان اصلاحات که نه در ابتدای تشکیل بلکه بعدتر به آن دچار شد، انحصارطلبی سیاسی بود یعنی با قوت گرفتن جریان اصلاحات طیف‌های مختلفی در درون آن متولد شدند که هرکدام خواسته و گرایش خاص خود را داشتند و البته تاکید آنها هم بر این بود که نظر آنها از سوی دیگر طیف‌ها پذیرفته و اجرا شود که همین موضوع سبب برخی گلایه‌ها در جریان اصلاحات شده است. همچنین برخی که در ابتدای شکل‌گیری جریان اصلاحات حضور نداشتند پس از مشاهده محبوبیت آن، خود را داعیه‌دار اصلی معرفی کردند. همچنین در مواقعی که احزاب اصلاح‌طلب باید برای پیروزی بر رقیب به برنامه‌ریزی می‌پرداختند، در اندیشه حذف حزب دیگری از جریان خود بودند تا شاید سهم بیشتری در لیست‌های انتخاباتی به آنها برسد.

 بازیچه و مهره پیاده؛ نگاه پدرخوانده‌های جریان اصلاحات 

به نیروهای سیاسی اصلاح‌طلب

پدرخواندگان و شمار وسیعی از اعضای جریان اصلاحات در نسبت با کاندیداها و نیروهای سیاسی این طیف دچار بی‌وفایی و بی‌صداقتی‌اند. این مسئله در مقاطع مختلف خود را نشان داده است؛ سال 1375 برخی اعضای مجمع روحانیون و سازمان مجاهدین و نیز برخی حزب مشارکتی‌های بعدی که در موضوع عدالت اجتماعی و ترویج لیبرالیسم و... به دولت‌هاشمی اعتراض جدی داشتند، با حزب حاکم کارگزاران برای حمایت از خاتمی ائتلاف کردند! اما کمتر از دو سال تیم حجاریان، علوی تبار، اکبر گنجی، عماد باقی و برخی دیگر، دخل‌ هاشمی رفسنجانی را در آوردند و او را پدرخوانده، انحصارطلب و عالیجناب سرخپوش قتل‌های زنجیره‌ای جا زدند. 

 از عالیجناب سرخپوش تا قدیس اصلاحاتی

این در شرایطی رخ داد که هاشمی در انتخابات ۱۳۷۶ به «جامعه روحانیت» وفادار نمانده و ناطق نوری را دور زده بود. با این وجود، افراطیون مدعی اصلاحات، در انتخابات مجلس ششم از خجالت مرحوم ‌هاشمی در آمدند. به تصریح محسن‌هاشمی، تاج‌زاده (رئیس ستاد انتخابات) تقلب کرده و مانع ورود ‌هاشمی به مجلس شد.

سپس همین‌ها که ‌هاشمی را ترور شخصیت کردند، پس از شکست معین در مرحله اول انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۴، دور ‌هاشمی جمع شدند و از او قدیس اصلاحات ساختند(!) 

هر چند که مردم رای ندادند. سؤال اینجاست که ‌هاشمی همان عالیجناب ادعایی سال 1378 اصلاح‌طلبان بود یا قدیس اصلاحاتی که اصلاح‌طلبان سال 1384 تصویر می‌کردند؟! جالب اینکه همین طیف دو‌دوزه‌باز و بی‌صداقت، سال 1392 از ‌‌هاشمی حمایت کردند و سپس رد صلاحیت وی را ابزار موج‌سواری به نفع روحانی قرار دادند؛ هرچند که بعدها درباره روحانی هم گفتند او و دولتش، رحم اجاره‌ای ماست(!)

از ترور شخصیت تا شیخ میانه‌رو 

آنها همین رفتار دغلبازانه را در حق ناطق نوری مرتکب شدند. او را در انتخابات ۱۳۷۶ ترور شخصیت کردند و قبل از آن در تجمعات شعار دادند «مجلس زوری نمی‌خوایم- ناطق نوری نمی‌خوایم». اما بعدها، به ناطق نزدیک شدند و او را شیخ میانه‌رو توصیف کردند. جالب این که اصلاح‌طلبان در میانه راه، خاتمی را هم اردک فلج خوانده و خواستار عبور از خاتمی و استعفای او شده بودند!

نفر بعدی محمدرضا عارف است؛ بارها او را «اصلاح‌طلب قلابی» و «برانگیخته نهادهای امنیتی» خواندند، و در انتخابات ۱۳۹۲ مجبور کردند به نفع روحانی کنار برود. همان‌ها چند سال بعد، عارف را رئیس شورای عالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان کردند و به مجلس فرستادند، اما مجددا او را بی‌کفایت نامیدند، تا جایی که عارف با قهر و اعتراض، از ریاست شورا کناره‌گیری کرد.

از شعار رحم اجاره‌ای نسبت به دولت روحانی تا برائت جستن از کارنامه وی

مورد بعدی، حسن روحانی است. اصلاح‌طلبان، روزگاری از او به عنوان فردی مغرور و متکبر و غیر قابل تحمل یاد می‌کردند و از سخنرانی وی در روز ۲۳ تیر ۱۳۷۸ که آشوبگران را مزدوران آمریکا و اسرائیل خوانده بود، به شدت عصبانی بودند اما همان‌ها در انتخابات ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶ از روحانی با ادبیات موهن «نامزد اجاره‌ای» و «رحم اجاره‌ای» حمایت کردند، در همین مسیر اصلاح‌طلبان به خاطر رأی نداشتن مجبور شدند عارف و جهانگیری را در دو انتخابات وادار به انصراف کنند، آنها سهم خود را از شرکت سهامی قدرت گرفتند ولی بعدا که ناکارآمدی دولت و نارضایتی شدید مردم آشکار شد، از پذیرش مسئولیت طفره رفتند و گفتند دولت روحانی، دولت ما نبود! و از کارنامه‌اش برائت جستند.

 معاون روحانی: اصلاح‌طلبان اصلاحات را با هرج و مرج اشتباه گرفته‌اند

معاون رئیس‌جمهور و رئیس سازمان محیط‌زیست سال 98 گفته بود: اصلاح‌طلبان، اصلاحات را با هرج و مرج و سهم‌خواهی اشتباه گرفته‌اند.

نمونه دیگر، علی لاریجانی است؛ همان کسی که هنگام ریاست او بر صدا و سیما، شعار «سیمای لاریجانی، تعطیل باید گردد» می‌دادند. پس از تشکیل دولت روحانی، کرباسچی دبیرکل کارگزاران، آذر ۱۳۹۴ در مصاحبه با روزنامه شرق، ضمن نام بردن از لاریجانی گفت: «ما بعد از پیروزی در انتخابات ۱۳۹۲ روش نامعقولی به کار نگرفتیم. دولت از طرف مقابل یارگیری کرده، مثلا در سیاست خارجی و برجام. در مجموع بازی طرفداران دولت در گروه‌های سیاسی به واسطه همین سربازگیری از جبهه مقابل بوده است و در مجلس هم می‌تواند اتفاق بیفتد». اما در مقطع بعد (۱۳ شهریور ۱۳۹۸/ در آستانه انتخابات مجلس یازدهم)، حسین مرعشی درباره احتمال حمایت انتخاباتی از لاریجانی، در روزنامه اعتماد نوشت: «چه لزومی دارد به سمت اصولگرایان معتدل برویم. در دنیا مرسوم است که روی اسب برنده شرط می‌بندند. کارگزاران هم روی اسب بازنده شرط‌بندی نمی‌کند. آنها بازارشان را از دست داده‌اند».

همچنین لازم است اشاره کنیم که جبهه اصلاحات در انتخابات مجلس در مخالفت با شورای نگهبان، پیروی از دشمن در خط تحریم انتخابات و علی‌رغم فعالیت و کنش 5 حزب اصلاح‌طلب در آن عرصه، نیروهای سیاسی خود را از نامزد شدن در انتخابات نهی کرد اما در انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم نزدیک 10 نفر را برای حضور در انتخابات به خط کرد.

پدرخوانده‌های جبهه اصلاحات به نیروهای سیاسی و نامزدهای منسوب به این جریان به چشم بازیچه و مهره پیاده نگاه می‌کنند. رئیس‌جمهور نباید بدهکار این طیف و پدرخوانده‌هایش باشد. اینها ائتلاف مدعی اعتدال و اصلاحات‌اند که اقتصاد را دچار عقبگرد بی‌سابقه کردند و تقلا دارند دولت را به بن‌بست بکشانند. طناب مدعیان اصلاحات پوسیده است، جناب آقای پزشکیان! به آنان اعتماد نکنید.

 

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها