دموکراسی این چیزها را هم دارد!
فکر کنم همگی در اینکه انتخابات روز جمعه ایران پر از شگفتانه و حواشی بعضاً جدید و به نوعی انقلاب در رأی دادن است موافق باشیم، هرچند در ارزیابی و سوگیری درباره جزئیات آن نظر متفاوت داشته باشیم.
اینکه پرتعدادترین تأیید صلاحیتها را در این دوره شاهد بودیم، اینکه از تمامی سلیقهها و دیدگاهها بهوفور در بین نامزدها حضور داشتند، اینکه رأی نسل جوان در این انتخابات نقشآفرینی بیشتری داشت و مواردی از این دست را نباید خیلی جزو این عجایب محسوب کرد. این اتفاقات در دورههای قبل با کم و زیاد و شدت و ضعف سابقه داشته است، اما مواردی، چون پشت کردن جدی و فراگیر به لیستی رأی دادن و تحقیق و بحث و پیگیری درباره اکثر کسانی که در لیستهای گروههای مختلف، بهخصوص در بین لیستهای نیروهای انقلابی و حزباللهی بودند، قطعاً با این شدت و فراگیری در انتخاباتهای گذشته بیسابقه بوده است.
همچنین رأیهای با رودربایستی به بعضی از بزرگان و شخصیتهای روحانی و غیرروحانی استخوانخرد کرده، در این انتخابات بهطور محسوسی کاهش پیدا کرد و جوانان و دیگر رأیدهندگان بیشتر از آنکه به ریشسفیدی و سابقه آنها توجه کنند، ناظر به عملکرد ضعیف یا غلط یا ابهامآمیز برخی از این افراد، از خیر رأی دادن به آنها گذشتند.
ممکن است این جوانان و رأیدهندگان در تشخیص خوب و بد و ضعیف و قوی بودن افراد اشتباه کرده باشند، حتی ممکن است در تشخیص خوب و خوبتر و بد و بدتر هم دقیق عمل نکرده نباشند، اما در هر صورت تلاش خود را برای شناخت و ارزیابی کرده و سپس رأی داده بودند. بازماندن کسانی، چون آیتالله آملیلاریجانی که از لحاظ سابقه اجرایی و سواد علمی در حد بالایی بودند از ورود به مجلس خبرگان و کسانی، چون آقایان باهنر و نوبخت (یاران نزدیک آقایان لاریجانی و روحانی) از ورود مجدد به مجلس شورا، آنهم در شهر خودشان، یک اتفاق جدید و بهزعم من مبارک است، مبارک از این جهت که این رأی، لیستی و کورکورانه و برای اسقاط تکلیف یا از ترس رأی آوردن فهرست رقیب نبوده و روی تکتک آنها بحث و بررسی شده است و این جای شادمانی مضاعف دارد، بهخصوص که این رفتار انسان را به یاد این توصیه عتابآلود امام خمینی به رأیدهندگان میاندازد: «احدی شرعاً نمیتواند به کسی کورکورانه و بدون تحقیق رأی بدهد و اگر در صلاحیت شخص یا اشخاصی تمام افراد و گروهها نظر موافق داشتند، ولی رأیدهنده تشخیصش بر خلاف همه آنها بود، تبعیت از آنها صحیح نیست، و نزد خداوند مسئولیت دارد.»
از سوی دیگر، شخصیتهای مرجعی که دیگران به تأسی از آنها میتوانند یا میتوانستند در انتخابات شرکت کنند هم رفتارهای یکسانی نداشتند. در میان اصلاحطلبان کسانی، چون آقایان خاتمی و عبدالحمید اسماعیلزهی در انتخابات شرکت نکردند یا مردم را از حضور منصرف کردند.
دومی گفته بود: «مردم از انتخابات ناامید شدهاند و معتقدند که انتخابات و صندوق رأی نمیتواند مشکلات کشور را حل کند. مردم هیچ انگیزهای برای حضور در انتخابات ندارند و بسیار بعید میدانم که مردم در انتخابات آینده شرکت کنند». اما مردم نجیب سیستان و بلوچستان در عین اینکه شب قبل از انتخابات با سیل ویرانگری مواجه شدند که مشکلات آن هنوز باقی است، با شرکت پرشور در کارزار هر دو انتخابات مجلس شورا و خبرگان، نمایندگان شیعه و سنی خود را انتخاب کردند و به وضوح جواب دندانشکنی به شخص مزبور دادند.
بگذریم که بعضی اصلاحطلبان بعد از رأی نیاوردن و بیاعتنایی مردم به آنها، در توئیتهای خودشان از این موضوع ابراز ناراحتی و گلایه کردند و البته برای آمدن خودشان در انتخابات به سر مردم منت هم گذاشتند!
اما آقای خاتمی که کاملاً متوجه شده بود رأیدهندگان این دوره اقبال چندانی به او ندارند، حتی مانند یکی از دورههای گذشته به شهری به جز تهران هم نرفت و رأی نداد و بدین ترتیب یکبار دیگر بر محافظهکاری و ترسش از تندروهای اصلاحطلب صحه گذاشت. این ترس خاتمی مسبوق به سابقه است؛ او پیشتر هم حاضر نشد سالم بودن کلی انتخابات سال ۸۸ را، همانطور که خصوصی در یکی دو دیدار دانشجویان اعتراف کرده بود، اعلام کند، چراکه از واکنشهای تندروهای جریان اصلاحات میترسید و اینبار هم ترس خود را با شرکت نکردن در انتخابات نشان داد. در مقابل، کسانی، چون بهزاد نبوی که پیر عرصه مبارزه است، با اینکه حتی چند سال پیش به زندان رفت و ردصلاحیت هم شد، باز هم نشان داد یک کنشگر فعال سیاسی است و میداند راه تغییر و اصلاح از میان عرصههای مدنی مهمی، چون انتخابات میگذرد. رجوع کنید به خاطره نگارنده از ایشان در یادداشت قبلی تا معلوم شود برای اصلاحطلبی، چون نبوی تا چه حد انتخابات جدی است و میداند حتی یک رأی هم میتواند موجب تغییر شود.
در این انتخابات، این اتفاق افتاد. این تکرأیهای حتی متفاوت و متناقض، رویداد شگفتی را رقم زد. مثلاً در تهران اگر آقای نبویان را که نامش در همه فهرستها بود و طبیعتاً باید بیشترین رأی را میآورد کنار بگذاریم، جوانی، چون امیرحسین ثابتی که مجری یک برنامه گفتوگومحور تلویزیونی بوده به راحتی جزو نفرات اول رأی پایتخت شده است. ممکن است بگویید رأی این افراد در مقایسه با کسانی که حق رأی داشتند کم است. بله، همینطور است، اما معنای دموکراسی و رأی همین است. دیگران هم مثل اصلاحطلبان پیشگفته میتوانستند بیایند و رأی بدهند و نامزد خودشان را حائز اکثریت آرا کنند. وقتی عرصه را خالی میکنند، آنها که برای خودشان و رأیشان ارزش قائل بودهاند، مدعی میشوند و حق هم با آنان است. بالاخره دموکراسی این چیزها را هم دارد!
یک نکته هم با مسئولان جمهوری اسلامی: آقایان! درست است که شرکت مردم در این انتخابات در شرایطی بود که آنان در این مدت با چندین فتنه بزرگ و خشن سالانه روبهرو بودهاند و میزان بمباران تبلیغاتی و ضدایرانی دشمنان خارجی و داخلی در این چهار سال در کل حیات جمهوری اسلامی بیسابقه بوده است و با اینهمه میزان شرکت در دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی به نسبت دوره یازدهم تقریباً ثابت مانده است، اما کسانی که به هر دلیل اعم از تبلیغات دشمنان و فتنهگریها و حتی اختلافات داخلی در این میدان حاضر نشدند، عدد کمی نیستند و باید بهطور جدی برای آن چارهای اندیشید و از بار مشکلات یا ابهامات مردم کاست و دوز خدمت خالصانه و هوشمندانه را هم بالا برد.
نقشآفرینی نسل جدید در انتخابات اخیر معانی زیادی دارد و همانطور که آنان امروز سراغ صاحبنامان این میدان رفتند، ممکن است فردا سراغ شما و دیگران هم بروند و تصمیم بگیرند در بقیه ردههای مدیریتی هم تجدید نظر و جوانسازی کنند. نسل جدید برای بازگشت به آرمانهای انقلاب، پرانگیزه، مصمم و بیرودربایستی است و «ما میتوانیم» را جدی گرفته است.
منبع: روزنامه جوان
دیدگاه تان را بنویسید